این مرد بیرحم ترین پدر تهران است
مرد جوان که پسر سه ماهه اش را با ضربه های مشت به سرش کشته می گوید به خاطر اصرارهای خانواده اش برای جدایی از همسرش دست به چنین کاری زده است.
رسیدگی به این پرونده از بیست و هشتم خرداد ماه امسال و به دنبال انتقال پیکر نیمه جان یک پسر سه ماهه به نام امیرعلی به بیمارستان آیت الله کاشانی در منطقه خزانه در دستور کار پلیس Police قرار گفت. آثار کبودی روی صورت پسر سه ماهه نشان می داد وی به احتمال زیاد عمدی مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.
به گزارش نامه نیوز مادر امیرعلی به مأموران پلیس گفت: ساعت ۱۱ ظهر بود که برای پرداخت قبض به بانک رفتم و فرزندم را به شوهرم که خواب بود سپردم. نیم ساعت بعد وقتی به خانه برگشتم همسرم را هراسان دیدم .آثار کبودی روی سر و صورت کودکم نمایان بود و به سختی نفس می کشید
پسر سه ماهه تحت درمان قرار گرفت اما پزشکان اعلام کردندوی به خاطر ضربه به سر دچار خونریزی مغزی شده و حالش وخیم است. این کودک سه روز بعد به بیمارستان حضرت رسول منتقل شد اما 12 روز بعد روی تخت بیمارستان جان سپرد. با مرگ مشکوک این کودک پلیس به بازجویی از پدرش پرداخت.
محمد ۳۰ ساله در بازجویی ها به کتک زدن فرزند سه ماهه اعتراف کرد و دیروز در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی Judge واعظی پور پای میز محاکمه ایستاد.
در این جلسه مادر قربانی گفت : همسرم پسرمان را دوست داشت ولی نمیدانم چطور شد که او را کتک زد و موجب مرگ وی شد. به همین خاطر هیچ شکایتی از او ندارم و اعلام گذشت می کنم.
سپس محمد پشت تریبون دفاع ایستاد و گفت: سالهاست در نانوایی فانتزی کار می کنم. دو سال قبل خانواده ام به خواستگاری همسرم رفتند و ما با هم ازدواج کردیم. زندگی خوبی داشتیم وبا به دنیا آمدن پسرمان نیز زندگی مان بهتر شده بود. اما از وقتی که خانواده ام با همسرم سر مسائل جزئی اختلاف پیدا کرده بودند خانواده ام اصرار داشتند تا همسرم را طلاق دهم. همین موضوع باعث شده بود درگیری های من و همسرم بالا بگیرد و مدام با هم درگیر باشیم. آن روز صبح به خاطر درگیری های که تا نیمه شب با همسرم داشتم به سر کار نرفتم..همسرم صبح و در حالی که من خواب بودم از خانه بیرون رفت اما دقایقی بعد امیرعلی بیدار شد و شروع به گریه کرد. هر چه سعی کردم او را آرام کنم نشد.
من که به خاطر درگیری های اخیر با همسرم عصبانی بودم چند سیلی به صورت پسرم زدم و با مشت به سر او کوبیدم تا ساکت شود.
وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: باور کنید من پسرم را دوست داشتم و هرگز راضی به مرگ او نبودم. دعواهای شبانه با همسرم و اصرار خانواده ام برای جدایی از همسرم موجب شد تا کنترل اعصابم را از دست بدهم. حتی وقتی در بازداشت بودم خانواده ام گفتند از همسرم جدا شوم حاضرند پیگیر پرونده ام باشند و برای آزادی Freedom ام سند بیاورند.من در دومین سالگرد ازدواجمان بازداشت شدم و حالا از قضات دادگاه تقاضای بخشش دارم. در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.