این اسمش «دوربین مخفی» نیست!
این که چند بیگناه از همهجا بیخبر را به استیصالی خطرناک برسانیم و سلامتیشان را آشکارا به خطر بیندازیم اسمش هر چه باشد، دوربین مخفی نیست.
«بیایید توافق کنیم و اسمش را نگذاریم: «دوربین مخفی». حتی این عبارت فانتزی و بسیار استفادهشده هم برای خودش شأن و مرتبهای دارد. در غیر رسمیترین حالت دوربین مخفی – که نمونههای خارجی بسیاری دارد – قرار است به واکنش آدمها به قرار گرفتن در موقعیتی عجیب یا متفاوت بخندیم. در یکی از مشهورترینهایش یک نفر از ترس ذاتی غربیها از داعش استفاده میکند و با پوشش شبهعربی و پرتاب کیف، ترس مردم را تصویر میکند؛ بیآنکه جانی به خطر بیفتد یا آسیبی جسمی به کسی وارد شود ولی این که چند بیگناه از همهجا بیخبر را به استیصالی خطرناک برسانیم و سلامتیشان را آشکارا به خطر بیندازیم اسمش هر چه باشد، دوربین مخفی نیست.
بیایید توافق کنیم و اسمش را «شوخی» هم نگذاریم. خندیدن و خنداندن دیگران در سادیستیکترین حالت ممکن که امکان هر اتفاق ناخوشایندی میرود، اسمش شوخی نیست. در هیچ لغتنامه و مرامنامهای (حتی اگر این چند نفر را اوباش قلمداد کنیم) به این کار شوخی نمیگویند و در بستهبندی خندیدن نمیگذارندش. این ویدیو نمایش یک اختلال رفتاری-روانی است که چند آدم (توهین به جوانان است که چنین صفتی را برایشان به کار بردهاند) به کار بردهاند و حالا سر از شبکههای اجتماعی درآورده است. چند روز دیگر دستگیر میشوند و روبهروی دوربین با صورتی شطرنجی شده عذرمیخواهند. بیایید امیدوار باشیم که اینبار پلیس هوشمندانهتر برخورد کند؛ «آقا مهدی» (کسی که در تصویرها نقش اول را دارد) و رفقایش را قبل از آن که به دست قانون و قاضی بسپارد، در اختیار روانشناسان بگذارد و – به هر شکل ممکن – نتایج را در اختیار عموم مردم قرار دهد و این چند موتورسوار را با اشتباهی که کردهاند و موقعیتهای ناجوانمردانهای که ساختهاند، روبهرو کند. بیایید دعا کنیم این ماجرا تبدیل به سریالی دنبالهدار نشود و افکار عمومی چنان با آن برخورد کنند که همچون موردهای جانسوز اسیدپاشی بلای جان جامعه نشود. فقط برخورد قاطع یا سریع پلیسی و قضائی و صدور حکم آنچنانی کافی نیست، اینجا پای همه ما وسط است و باید قبل از آن که دیر شود، یا افسوس بخوریم برای حل این معضل فکر کنیم. این روزها چقدر به حضور و نظر خردمندان و هنرمندان نیاز داریم.»