روایتی ‌غم‌انگیز از توسعه‌نیافتگی مناطقی از ایران

اینجا کسی آرزویی ندارد / کودکانی که حتی شناسنامه ندارند / چابهار؛ توسعه پایدار گمشده

  • اجتماعی
  • چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۸ ۲۱:۳۲
    کد خبر :603224

وقتی سوال میکنی چه می‌خواهی چه آرزویی داری، حرفی برای گفتن ندارند شاید از محرومیت خجالت می‌کشند که بگویند ما هیچی نداریم و آرزوی ما داشتن یک بشقاب غذای گرم است یا یک وعده غذای گوشتی.

اینجا کسی آرزویی ندارد. اگر آرزویی هم هست ، داشتن نیازهای اولیه زندگی است، یک لقمه غذا، کمی آب، یک جفت کفش و …. اینجا کودکان عمو پورنگ را نمی‌شناسند، چون تلوزیونی نیست ، معنای داستان و کتاب خواندن را نمی‌دانند چون مدرسه نرفته‌اند و اینجا تفریح کودکان خلاصه شده به سراغ طبیعت رفتن ؛ طبیعتی که به خاطر خشکسالی رنجور شده و هرازگاهی که بارانی می‌آید شور و نشاط کودکانه برای بازی با آب موج می زند، غافل از اینکه کودکی که به گودال آب یا به زبان محلی«هوتک» وارد شد شاید در گل و لای غرق شود چون کودکان آموزشی نداشتند که چگونه از خود محافظت کنند تا غرق نشوند و اگر وسایل بازی بود شاید اوقات فراغت را با بازی کم خطر سپری می‌کردند و … محرومیت، کودکان روستاها را سخت در آغوش گرفته است.

حتی شناسنامه ندارند تا یارانه‌ای بگیرند و سهام عدالتی یا عضو کمیته امداد یا بهزیستی شوند تا با گرسنگی مقابله کنند و به مدرسه بروند. وقتی سوال میکنی چه می‌خواهی چه آرزویی داری، حرفی برای گفتن ندارند شاید از محرومیت خجالت می‌کشند که بگویند ما هیچی نداریم و آرزوی ما داشتن یک بشقاب غذای گرم است یا یک وعده غذای گوشتی.

مادرانی که مستاصل و درمانده بعد از فوت کودکان خود در هوتک فقط به شما نگاه می‌کنند و نمی‌دانند آیا کودکان دیگرشان در امان خواهند بود؟

شاید باورش برای همه ما سخت باشد که در این سرزمین گوهر بار ایران زمین، هموطنانی در اخر محرومیت باشند با ضریب محرومیت ۹ و ۱۰ یعنی «آخر هیچی».

رنج کارگری بیداد می‌کند؛ کارگری برای کار کشاورزی ماهی ۲۰۰ هزار تومان و حداکثر ۴۰۰ هزارتومان. چون پدر خانواده یا مرد خانواده شناسنامه ندارد که استخدام شود یا خودش نمی‌تواند کسب و کاری داشته باشد، چون نمی‌تواند وامی بگیرد و مهارتی کسب کند و مجوزی و مالکیتی داشته باشد و برایش خوداشتغالی و کارآفرینی معنایی ندارد.

اگر شهروند شهری بود می‌پرسید سهم ما از توسعه کشور چیست؟ سهم ما از نفت چیست؟ ما برای زنده ماندن و داشتن نیازهای اولیه حیات یک انسان سهمی داریم؟ اگر داریم سهم ما کجاست؟ اما اینجا مردمانی هستند که مطالبه‌گر نیستند و با سخت‌ترین شرایط بدون: آب، بهداشت، تغذیه مناسب، آموزش ، مهارت و … زندگی را از شب به صبح و از صبح به شب گره می‌زنند؛ به امید آنکه روزی تدبیری، نیازهای اولیه و حیاتی آنان را فراهم سازد؛ شغل و درآمد و آموزش تا بتوانند در سایه توانمندسازی اقتصادی رفاه و آسایش را برای خانواده و منطقه رقم بزند.

به گزارش تجارت‌نیوز، روستای کمو بازار، روستای گراگی و… نمونه‌هایی از روستاهای محروم شهرستان چابهار هستند. شهرستان چابهار یکی از شهرستانهای استان سیستان وبلوچستان است و دارای بندر تجاری آزاد اما از شاخص‌های توسعه پایدار نصیبی نبرده است.

وقتی نگاهی به ادبیات توسعه پایدار بیاندازیم «توسعه متوازن منطقه‌ای و عدالت توزیعی» اساس و شالوده پایداری است. هدف استراتژی توسعه منطقه‌ای (Regional Development Strategy (RDS)) دستیابی به توسعه و تعادل منطقه‌ای بوده است.

در واقع توسعه منطقه‌ای سه هدف عمده را دنبال می‌کند: اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی. تلاش توسعه منطقه‌ای بر آن است که بهترین شرایط و امکانات را برای توسعه جامع برای همه فراهم آورد ، تفاوت‌های کیفیت زندگی بین منطقه‌ای و درون منطقه‌ای را به حداقل رساند و نهایتاً از میان بردارد و جهت تأمین این دو منظور، بهترین بهره‌گیری ممکن از مواهب طبیعی و استعدادهای انسانی یک منطقه را میسر سازد.

برنامه‌ریزی منطقه‌ای به همراه آمایش سرزمین و برنامه‌ریزی فضایی به مثابه رویکردی برای توسعه متعادل متوازن همراه با عدالت‌محوری است. عدالت محوری رویکردی است که نه‌تنها منافع برای نسل فعلی بلکه نسل‌های آتی را در همان مسیر توسعه پایدار فراهم می‌سازد. واژه عدالت اجتماعی که معادل واژه انگلیسی «Social Justice» است، از جمله مفاهیمی است که در فلسفه سیاسی مورد بحث قرار گرفته، دیدگاه‌ها و برداشت‌های متعددی از آن ارائه شده است.

حال عدالت اجتماعی را به معنای توزیع امکانات و مناصب براساس شایستگی و لیاقت‌ها یا عدالت اجتماعی به مثابه رعایت تناسب، استحقاق‌ها و شایستگی‌ها یا عدالت اجتماعی به مثابه مساوات و برابری یا عدالت اجتماعی به مثابه انصاف، بی‌طرفی و برابری فرصت‌ها تعریف کنیم، در همه آنها تفکر از بین بردن نابرابری‌ها و کاهش آن و بهبود وضعیت رفاهی و آسایش مردم وجود دارد.

در واقع هر نوع برنامه و سیاستگذاری با عدالت محوری باید عجین شده باشد. در کشور ما هم بعد از انقلاب شش برنامه توسعه تدوین و اجرا شده و در همه آنها صحبت از محرومیت‌زدایی،کاهش فقر،توزیع عادلانه ثروت و امکانات و رویکردهای جدید توسعه‌ای همانند توسعه منطقه‌ای و آمایش سرزمین بوده است اما مشاهدات میدانی و آمارها حاکی از آن است که علیرغم تدوین برنامه هنوز اهداف متعالی برنامه‌ها اتفاق نیفتاده است .

بررسی شاخص‌های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و بهداشتی در ایران نشان از یک توزیع نامتعادل و نامتوازن بین استان‌های کشور دارد. به طوری که تعداد اندکی از استان‌ها که عموماً شامل پنج یا شش استان می‌شود با سهمی بالغ بر ۵۰ درصد ارزش افزوده کل اقتصاد ایران را به خود اختصاص داده‌اند، به طوری که در سال ۱۳۹۴ بر اساس حساب‌های منطقه‌ای مرکز آمار ایران در حدود ۵۴ درصد ارزش افزوده کشور متعلق به پنج استان تهران، خوزستان، اصفهان، خراسان رضوی و فارس است.

در این میان سرانه تولید ناخالص داخلی در سال ۱۳۹۴ بیشترین رقم مربوط به استان بوشهر با ۴۶ میلیون تومان و کمترین مربوط به سیستان و بلوچستان با شش میلیون تومان است یعنی بوشهر در حدود ۷/۷ برابر دارای سرانه بیشتر از سیستان و بلوچستان هست( نمودار۱).

مطالعات متعددی تائید کننده این موضوع است. طیف وسیعی از استان‌های کشور حدود ۱۵ استان بر اساس این شاخص‌ها به عنوان استان‌های کمتر توسعه‌یافته ، توسعه‌نیافته یا محروم تقسیم‌بندی می‌شوند. به عنوان نمونه مطالعه پریزادی و میرزازاده (۱۳۹۷) نشان می‌دهد که بین استان‌های کشور از نظر توسعه‌یافتگی، دارای نابرابری است؛ به طوری که استان تهران به تنهایی در طول چند دهه بالاترین سطح توسعه‌یافتگی و استان سیستان و بلوچستان پایین‌ترین سطح در بین استان‌های دیگر را دارا است.

رتبه‌بندی استان‌ها بر حسب شاخص‌های توسعه نشان می‌دهد که از مجموع ۳۱ استان کشور، یک استان توسعه‌یافته، چهار استان نسبتاً توسعه‌یافته، هفت استان کمتر توسعه‌یافته و ۱۹ استان در گروه توسعه‌نیافته و محروم قرار دارند؛ به طوری که کلیه استان‌های توسعه‌نیافته و محروم در نواحی حاشیه‌ای، مرزی و مناطق کوهستانی واقع شده‌اند. این نابرابری‌ها بازتاب بی‌توجهی به مدیریت واحد سرزمینی و عدم هماهنگی سازمان‌های متولی در امر توسعه فضایی است.

علیرغم تدوین برنامه‌های توسعه و داشتن نماینده استانی در مجلس شورای اسلامی، استان‌هایی همانند سیستان و بلوچستان در محرومیت شدید قرار دارند که حتی از امکانات اولیه زندگی بی‌بهره هستند. آیا زمان آن نرسیده که عدالت در آموزش، عدالت در تغذیه، عدالت در بهداشت و درمان، عدالت در اشتغال و دستمزد، عدالت در رفاه و آسایش در نقطه نقطه سرزمین ایران برقرار شود؟ بی‌عدالتی و تبعیض به دنبال خود کاهش سرمایه اجتماعی و نابودی آن را به دنبال دارد و هزینه‌هایی از منظر امنیت اجتماعی و سیاسی به همراه دارد که قابل جبران نخواهد بود.

از طرف دیگر از بعد انسانی، هیچ وجدان بیداری قبول نمی‌کند که بخشی از مردم کشور از تغذیه مناسب، آموزش و پرورش، بهداشت و سلامتی به دلایل گوناگون بی‌بهره باشند. چه باید کرد؟

به نظر می‌رسد باید برگردیم به اجرایی نمودن توسعه منطقه‌ای متوازن عدالت محور و امکانات، تجهیزات، درآمد و ثروت کشور و .. هر آنچه داریم را بر حسب عدالت بین مناطق کشور توزیع نماییم و زمینه‌های شکوفایی ظرفیت‌های تولیدی‌، درآمدی و کارآفرینی را در مناطق توسعه‌نیافته و محروم کشور فراهم سازیم. حاکمیت به همراه بخش مردم نهاد با همکاری هم خواهند توانست با تدوین و اجرای برنامه‌های توسعه منطقه‌ای عدالت محور، فرصت توسعه پایدار را برای مناطق محروم کشور فراهم آورند.

اگر بتوان طرحی تنظیم نمود که همه کمک‌های نقدی که به صورت یارانه، کمک‌های کمیته امداد، بهزیستی و سایر نهادهای حمایتی و سازمان‌های مردم نهاد در یک سال به سرمایه‌گذاری در توانمندسازی مردم، آموزش و تامین زیرساخت‌های تولید و اقتصادی منجر شود شاید بتوان با یک عزم ملی تله فقر و محرومیت را شکست.

نویسنده: فاطمه پاسبان (کارشناس و پژوهشگر اقتصادی)

 

 

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید