ایران و عربستان به سمت جنگ می روند؟
یک کارشناس مسائل خاورمیانه به بررسی فضای متشنج خاورمیانه و چشم انداز این روند پرداخته است.
ایران و عربستان در روزهای اخیر فضای پرتنشی را پشت سر گذاشته اند و هر روز بیش از گذشته شاهد مواضع شدید از سوی دو کشور نسبت به هم هستیم. این روند با سفر بن سلمان و مواضع تند او نسبت به ایران وارد مرحله جدیدی شده است. هر چند وزیر امور خارجه کشورمان در مواضع خود سعی کرده است سخن از گفت و گوهای منطقه ای و ترتیبات جدید منطقه ای داشته باشد اما بن سلمان فضای ملتهب و متشنج برای همراه کردن امریکا با خود را بیشتر مدنظر داشته است. این شرایط باعث شده است ناظران منتظر تحولات جدیدی در آینده خاورمیانه باشند. آیا شرایط بحرانی کنونی می تواند بحرانی تر از گذشته باشد و همچنان که بن سلمان می گوید دو کشور شاهد جنگ و زد و خورد باشند؟
نامه نیوز در این باره با ابراهیم فراهانی کارشناس مسائل خاورمیانه گفت و گویی کرده است که از نظر می گذرانید.
به نظر شما باید منتظر جنگی جدید در منطقه باشیم یا روند پیش رو با آرامش همراه خواهد بود؟ این موضوع با توجه به دوره پسا داعش، چالشهای ایران و عربستان، ایران و اسرائیل، انتخابات عراق و تحولات سوریه چگونه قابل ارزیابی است؟
در مورد تحولات منطقه ما تاکنون این همه سرعت تحولات را نداشتیم و تحولات در سه بخش؛ یعنی تحولات در نظام بینالملل، تحولات در منطقه خاورمیانه و تحول در درون کشورها بسیار اهمیت دارد. اما در مورد تحولاتی که در خاورمیانه دارد انجام میگیرد؛ در منطقه خاورمیانه دو کشور عراق و سوریه تحت تاثیر دولت خلافت اسلامی یا همان داعش بودند. این دولت به اصطلاح اسلامی به دنبال شکستن مرزها بود و مرزهای گذشته را قبول نداشت و دولت شام و عراق بر خود گذاشته بود. این دشمن مشترک باعث شده بود که تمرکز دولتهای خاورمیانه بعد از 2015 و مخصوصا بعد از 2016 روی از بین بردن داعش باشد. یعنی یک دشمن مشترک، مقداری از اختلافات بین رقبای منطقهای و فرامنطقهای را تحت تاثیر قرار داده بود و آنرا به فراموشی برده بود، اما با از بین رفتن هیمنه داعش و نه خود داعش- بالاخره هنوز هم در جاهایی داعش حضور دارد و حتی در عراق و سوریه عملیات انجام میدهد، ولی آن هیمنهاش شکسته است- فضای جدیدی شکل گرفته و باعث شده است که کشورها اختلافاتشان بروز کند که با وجود داعش این اختلافات کنار گذاشته شده بود. در حال حاضر در دوران پساداعش در منطقه خاورمیانه میبینیم که ورود ترکیه به منطقه عفرین باعث شده که تقریبا هشت دوره مذاکرات آستانه و دو دوره مذاکرات سوچی تقریبا کارکرد اصلی خودش را از دست بدهد و ترکیه به دنبال حفظ مرزهای خودش در 910 کیلومتر مرز با سوریه و 460-450 کیلومتر با عراق برای از بین بردن تهدید امنیتی که از جانب کردهایی که از نظر ترکیه همان ساختار پ.ک.ک را دارند و میتوانند مرزهایش را تهدید کنند، باشد. در مورد عراق و سوریه یک مسئلهای وجود دارد. در عراق، دولت مرکزی بغداد توانست به نوعی از انسجام برسد و از حالت دولتهای ناکام بیرون بیاید و به شکل تقریبی قدرت میگیرد. انتخابات پارلمانی که امسال در اردیبهشتماه شکل خواهد گرفت باعث شده که تمام نقطه کانونی وتمام رقابتهای پساداعشی در یک قالب سیاسی، در نفوذ سیاسی و در شکل و فرم سیاسی برای ورود به پارلمان عراق خلاصه شود و رقبای منطقه ای؛ ایران، عربستان و ترکیه و آمریکا، اروپا روسیه به شکل فرامنطقهای به دنبال منافع خود باشند.
در سوریه شرایط متفاوت است؟
در سوریه دقیقا برعکس است. به خاطر اینکه دولت اسد از سوی ائتلاف به رهبری آمریکا به رسمیت شناخته نشده ، باعث شده که در دوره پساداعش هم به خاطر اینکه نزدیک 30 درصد از خاک سوریه در دست کردها و نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا است و همچنین قسمتهایی از جنوب شرق آن نزدیک مرز اردن دست نیروها و مبارزان نظامی مورد حمایت قطر، ترکیه، عربستان و کشورهای دیگر هستند، باعث شده که دولت اسد نتواند بر تمام خاک کشورش مسلط باشد. از این رو به دلیل نبود تسلط دولت مرکزی بر کل خاک سوریه و همچنین به رسمیت نشناختن دولت اسد از سوی نیروهای ائتلاف ، سوریه همچنان نقطه کانونی رقابتهای نظامی – امنیتی است و عراق نقطه کانونی رقابتهای سیاسی است. این روند باعث شده است که عراق به سمت ثبات برود، اما سوریه یک دوران بسیار تنشآمیز و چالشانگیزتر از زمان داعش را پشت سر می گذارد، چون در حال حاضر دشمن مشترکی وجود ندارد.
اما در مورد چالش ایران عربستان؛ باید گفت که چالش ایران و عربستان در دو منطقه خاورمیانه مخصوصا مناطقی که عربستان در آن حضور دارد و اروپایی ها هم سعی کرده اند در آن مداخله کرده و مصالحه ای شکل گیرد، فضای مناسبی شکل نگرفته است. یکی پرونده سوریه است که عربستان در آن تاثیر لازم را ندارد، اما همان مناطق محدود نظامی که در دست گروههای حامی آن است، فضای مثبتی شکل نگرفته است. در مورد پرونده یمن، انگلیس پرونده آن را بهعهده گرفته تا رقابت ایران و عربستان در یمن را مدیریت کند و راهحل ایجاد کند، ولی به نظر می رسد با وجود صحبتهایی که آقای ظریف و آقای دکتر روحانی کرده و بارها اعلام کردهاند یمن راه حل نظامی ندارد، اما عربستان قبول نکرده است، به خاطر اینکه محمد بنسلمان روی حمایت ترامپ حساب کرده و ترامپ هم از او در همه موارد حمایت ویژهای کرده است ، چون ترامپ به محمد بنسلمان برای قضیه فلسطین و قدس بهعنوان اورشلیم یا اورشلیم بهعنوان پایتخت اسرائیل بسیار احتیاج دارد.
در مورد ایران و اسرائیل؛ به خاطر اینکه حضور داعش باعث شد حزبالله لنبان هم از نظر نظامی و هم از نظر اینکه وارد تجربه نظامی شدند تقویت شود؛ و در حال حاضر بعنوان یک نیروی تقویتشده حساب میشوند، مخصوصا ایران الان در سوریه محور مقاومت را حفظ کرده و این جریان باعث تنش بیشتر شده و اسرائیل را بیشتر میتواند تحت فشار قرار دهد.
به نظرتان در آینده نزدیک می توان شاهد گفت و گو های جدی بین ایران و عربستان بود؟ آقای دکتر ظریف در سفر خود به پاکستان اشاره کرد اگر کشوری به عربستان حمله کند ما از عربستان حمایت می کنیم. این می تواند نشانه ای برای این مسئله باشد؟
در مورد عربستان خدمتتان عرض کردم که بله، چون کشور پاکستان رابطه ویژهای با عربستان دارد و آقای ظریف سعی داشت این تعامل را شکل دهد، اما محمد بنسلمان دنبال تحول ساختاری هم در نظام محیط داخلیاش و هم در محیط خارجیاش است و با وجود ترامپ به نظر من وارد مذاکرات نمیشویم، مگر اینکه انگلیس که وارد پرونده یمن شده، بتواند کار ویژهای انجام دهد، چون معمولا انگلیسیها استاد مذاکرات پنهانی و بده و بستانهایی هستند که بتوانند طرفین را راضی کنند. این کار توسط انگلیس اگر انجام بگیرد، البته در قضیه یمن و محکومیت ایران، پیشنویس قطعنامهای که علیه ما صادر شد، از سوی انگلیس بود که به وسیله روسیه وتو شد، اما مسئله یمن چون از سال 2016، سه سال است که یمن در باتلاق گیر کرده، اگر این مذاکرات به سرانجام برسد و تکلیف یمن مشخص شود، امکان دارد یک همکاری در همان زمینه یمن شروع شود، و این باعث شود که ایران و عربستان جلوتر بروند و در جاها و کانونهای دیگری که دچار تنش هستند، مذاکره را انجام دهند.
روند دخالت های خارجی بویژه امریکا را در این منطقه با توجه به تغییرات در امریکا را چگونه می بینید؟
در مورد وزیر خارجه آمریکا آقای تیلرسون که برکنار شد و پمپئو بجای آن نشست، ما اصلا با یک پدیده عجیبی روبرو هستیم بهنام ترامپ. در تاریخ آمریکا سابقه ندارد رئیس جمهوری انقدر بهعنوان کارگزار با ساختار مبارزه کند، یعنی میخواهد با هر کسی ارتباط برقرار کند، نه سخنگوی کاخ سفید و نه مطبوعاتی که بالاخره وابسته هستند به احزاب جمهوریخواه – دموکرات، اینها افکار و خبرهایی را که ترامپ موردنظرش است را اعلام نمیکنند، بلکه خود ترامپ از توئیت اعلام میکند. همین برکناری وزیز خارجه ما سابقهاش را در ایران داشتیم، ولی برای آمریکایی که ادعای مهد دموکراسی دارد و مهد ساختارهای نظام لیبرال – دموکراسی را دارد، بسیار سخیف است که یک وزیر امور خارجهای در سفری در آفریقا برکنار شود، آن هم با یک توئیت. این نشان میدهد که ترامپ بارها خواسته تیلرسون استعفا دهد و استعفا نداده و برای اینکه کنارگذاشتن او را سبک و بیارزش نشان دهد، آن را با یک توئیت، آن هم در سفر یا ماموریتی برکنار کرده است. اما در مورد اینکه چه تفاوتی میتواند انجام گیرد؛ اگر سند امنیت ملی آمریکا 2017 را ببینیم، اصلا از ابتدای انتشار این سند نشان داد که آمریکا به سمت جنگهای امنیتی و سرد میرود. دیدیم که ترامپ گفت باید بمبهای هستهای کوچکمان را افزایش دهیم، روی آنها سرمایهگذاری کنیم، دانش آن را بالا ببریم ، در این سمت پوتین در روسیه در نطق انتخاباتی اعلام کرد که ما از تسلیحاتی که تاکنون مخفی مانده بود پرده خواهیم برداشت و به نوعی در رقابت با آمریکا یک جنگ سرد در حال شکل گیری است. این جنگ امنیتی را در رابطه با انگلیس و ترور جاسوس روسی با گاز اعصاب هم می بینیم. تیلرسون چون فردی اقتصادی بوده، ذهنیتش اقتصادمحور است، اما آقای پومپئو چون سالها کار امنیتی کرده، رئیس سازمان سیا بوده، به اطلاعات کاملا سری دسترسی داشته، مطمئنا یک انسان امنیتمحور است و با توجه به ذهنیت کسی که با جاسوسان ارتباط دارد و توطئهمحور است، مخصوصا در خاورمیانه و در مورد روسیه و چین ما وارد یک جنگهای امنیتی شدیدی میشویم. در مورد آمدن پومپئو این را در نظر بگیریم که آمریکا در اروپای شرقی، آسیای مرکزی، جنگ سرد جدیدی با روسیه آغاز میکند و در شرق با چین. اما در مورد خاورمیانه، بله، ما با پدیده آقای پمپئو که مواضع ضدایرانی بسیاری دارد و بارها از برجام انتقاد کرده، وارد تنشها و چالشهای جدیدی خواهیم شد.