انتقام از نوع بنیتا
بامداد دیروز، درحالی که تهران به خواب عمیقی رفته بود، اعلام ماجرایی مشابه ربوده شدن «بنیتا»، ساعات پردلهرهای برای سرپرست دادسرای جنایی تهران وکارآگاهان پلیس پایتخت رقم زد. رسیدگی به این ماجرا از زمانی کلید خورد که زنی با چشمان اشکبار به کلانتری رفت و از سرقت خودروی حامل پسر پنج ماههاش خبر داد.
روزنامه ایران نوشت، ساعت 2 بامداد دیروز زن جوان با پلیس تماس گرفت و با صدای لرزان اعلام کرد خودرو پژو 405اش درحالی که کودک 5 ماههاش هم داخل ماشین بوده به سرقت رفته است.
با اعلام این خبر بلافاصله مأموران کلانتری وارد عمل شدند. «فیروزه» به مأموران گفت: «لحظاتی قبل از سرقت خودروام، درحالی که پسرم داخل ماشین بود، از خانه پدرم راهی خانه خودمان شدم. در تاریکی شب برای باز کردن در پارکینگ از ماشین پیاده شدم اما ناگهان مرد ناشناسی پشت فرمان نشست و ماشین و بچهام را باهم دزدید.»
با توجه به اظهارات زن جوان، موضوع بلافاصله به سرپرست دادسرای امور جنایی تهران اعلام شد و محمد شهریاری دستور رسیدگی ویژه به این پرونده را صادر کرد. درحالی که تحقیقات و بررسیهای ویژه آغاز شده بود کارآگاهان با سعید-پدر بچه-تماس گرفتند اما او با تعجب گفت، دو پسرش در حال حاضر نزد خودش در کرج هستند و هیچ کدام از بچههایش ربوده نشدهاند. بدین ترتیب مرد جوان برای تحقیقات، شبانه به اداره آگاهی فراخوانده شد.او گفت: «من و همسرم مدتهاست که مشکل داریم؛ دیشب هم از ساعت 9 تا 12 باهم درگیری ومشاجره داشتیم.تا اینکه به حالت قهر خانه را ترک کرد و به خانه پدرش رفت. شبانه به سراغاش رفتم و از او خواستم به خانه برگردد.بالاخره با اصرارهای من فیروزه به خانه برگشت اما هنوز چند دقیقهای نگذشته بود که شروع به داد و بیداد کرد و در این میان دو سیلی به من زد. این درگیری ادامه داشت تا اینکه از شدت عصبانیت بچهها را برداشتم و از خانه رفتم. اما پشت چراغ قرمز همسرم و پدرش را دیدم که از همان موقع تعقیب و گریز آغاز شد. چندین بار پدرزنم با ماشین به خودروام کوبید اما من موفق به فرار شدم. سرقت و کودک ربایی در کار نیست و همسرم به خاطر اختلافاتی که داشتهایم چنین موضوعی را مطرح کرده است.
با افشای این موضوع، زن جوان دستگیر شد و پرونده برای رسیدگی به شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران ارجاع شد. وی به بازپرس محسن مدیر روستا گفت: «همسرم دست بزن دارد و مرا کتک میزند. وقتی بچهها را با خودش برد، ترسیدم نکند بلایی که سر من آورده سر بچههایم بیاورد و آنها را کتک بزند. برای همین زمانی که از خانه خارج شد موضوع را به پدرم اعلام کردم. پدرم او را در خیابان دیده بود و سعی داشت تا خودرواش را متوقف کند اما موفق شده بود از دست پدرم فرار کند. زمانی که این ماجرا را فهمیدم تصمیم گرفتم چنین موضوعی را مطرح کنم تا بچههایم را نجات دهم.»پس از این اظهارات به دستور بازپرس جنایی، زن جوان به اتهام اخلال در نظم عمومی بازداشت شد.