انتقال پایتخت، پایان بحران یا آغاز مسائل جدید
-طرح جابهجایی پایتخت از دهه ۷۰ به عنوان یکی از راهکارهای حل بحرانهای تهران مطرح شده و محل بحثهای متفاوت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قرارگرفته، اما باید دید اجرای ین طرح به کلی بحرانهای امروزین کلانشهر تهران را حل میکند یا خود زمینه مشکلاتی تازه است.
به گزارش بازتاب به نقل از ایرنا، طبعا اجرای این طرح به بررسیهای همهجانبه نیاز دارد و نمیتوان برای پاسخ به یک معضل مثل ترافیک، زلزله یا موارد دیگر، حکم به اجرای این طرح داد. اما چه مواردی باعث شده این طرح در دستور کار قرار گیرد؟
**ایران مستعد زلزلههای 8 ریشتری است
یکی از دلایلی که در موافقت این طرح بیان میشود، قرارگیری شهر تهران در معرض گسلها و احتمال آسیب فراوان در اثر زلزله است. پدر علم زلزلهشناسی ایران (دکتر بهرام عکاشه) بهمنماه سال گذشته در همایش تخصصی پیشگیری از مخاطرات زلزله و لغزش لایههای زمین در اهواز اشاره کرد که سرزمین ایران مستعد زلزلههایی به بزرگی 8 ریشتر است و همچنین 85 درصد مساحت کشور ایران به میزان زیاد و خیلی زیاد، زلزلهخیز است. نیمی از مردم کشور در 25 شهر زلزلهخیز زندگی میکنند. خطر زلزله در 83 درصد از شهرهای ایران زیاد و خیلی زیاد و در 16 درصد از شهرها متوسط است. تنها یک درصد از شهرهای ایران در معرض خطر زلزله نیستند.
**در اکثر کشورهای درحال توسعه، پایتختها بهشدت آلوده و شلوغاند
معضل بعدی که باعث میشود این طرح جذابیت پیدا کند، شلوغی، ازدحام جمعیت و آلودگی پایتخت است. اما باید توجه شود در شرایطی که همچنان تبعیض به نفع پایتخت و توسعه نامتوازن شهرها وجود دارد، افراد برای دستیابی به خدمات بیشتر و بهتر، ناچار به زندگی در پایتخت یا نزدیکی به آن میشوند. حتی در صورت انتقال پایتخت به شهر دیگر، بدون رفع تبعیضها، مردم در پایتخت جدید تجمع خواهند کرد و معضلات محیط زیستی، ترافیک و مشکلات مسکن همچنان ادامه خواهد داشت. بهجای تمرکز بر انتقال میتوان با ساماندهی حملونقل عمومی ازجمله مترو و اتوبوس از ترافیک شهر کاست و یا با ایجاد کمربند سبز در اطراف شهر و ممانعت از ساختوساز از رشد بیرویه آن جلوگیری کرد و یا به توسعه شهرهای اطراف تهران دقت و توجه بیشتری کرد تا از جذابیت زندگی در تهران در مقایسه با شهرهای اطراف کاسته شود.
در حال حاضر نرخ عوارض شهری (اعم از اخذ مجوزهای ساخت، خدمات عمومی نظیر آبرسانی، گازرسانی و برقکشی) برای ساخت مسکن در دورترین نقطهی تهران با مرکزیترین قسمت آن تقریباً یکسان است که این امر خود یکی از انگیزههای رشد بیرویهی شهر تهران است و دولت و شهرداری را مجبور به خدماترسانی با کمترین هزینه برای دورترین نقاط شهر میکند که در عمل کاری بسیار سخت و هزینهبر است و از کیفیت خدمات بهشدت میکاهد.
**الزامات و مقدمات جابهجایی پایتخت وجود ندارد
جابهجایی پایتخت چه بهصورت کامل و چه فقط انتقال پایتخت اداری –سیاسی و دستگاههای اجرایی نیازمند صرف هزینههای هنگفت برای زیرساخت است. برای مثال در یک مورد انتقال وزارتخانه نیاز به ساخت ساختمانهای متعدد برای سازمانها، ادارات مربوطه، شرکتها و مؤسسات پیوسته در شهر مقصد دارد که تنها برآورد هزینه زیرساختهای خود بخش نیاز به تحقیقات دقیق و برنامهی مشخص دارد. حالآن که علاوهبر زیرساختهای مستقیم قطعاً در شهر مقصد، نیاز به ساخت مسکن خدمات بخش عمومی برای ترافیک و حملونقل نیز ضروری خواهد بود و انتقال ادارات، شرکتها و سازمانهای خصوصی و جمعیت نیز بهصورت زنجیرهوار و باانگیزه نزدیکی به مراکز تصمیمگیری و سهولت در انجام کار صورت خواهد گرفت.
**مشکلات خشکسالی و تغییرات اقلیمی
ازآنجا که کشور ایران با خشکسالی و کمبود منابع آب زیرزمینی مواجه است، قطعاً انتقال پایتخت و جمعیت زیاد آن به شهرهای مرکزی ایران نهتنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه به مشکلات کشور افزوده خواهد شد و درهمان ابتدای طرح، برای تأمین آب آشامیدنی و یا شیرینسازی آب، هزینه و بار مجددی بر دوش کشور و اقتصاد ایران تحمیل میشود.
**تجربه کشورهای مختلف در انتقال پایتخت
با توجه به وضعیت تهران شاید شبیهترین گزینه در بین پایتختهای جهان وضعیت «ریو دوژانیرو» باشد. انتقال پایتخت برزیل از ریودوژانیرو به برازیلیا اگرچه باانگیزه اقتصادی نزدیک کردن پایتخت به مرکز کشور و پس از یک دهه مطالعه و بررسی در سال 1960 با اتمام ساختوسازهای موردنیاز و صرف هزینه و نیروی کار فراوان صورت گرفت، اما با گذشت بیش از 56 سال همچنان از آن بهعنوان یک شکست یاد میشود، چراکه باعث شد شهری به وسعت و جمعیت 6.3 میلیون نفر بهیکباره از کانون نظارت، توجه و خدمات دولت خارج شود و اکنون با انواع مشکلات اجتماعی نظیر زاغهنشینی بزهکاری و پایین بودن سطح بهداشت و خدمات عمومی مواجه است. از طرف دیگر، پایتخت جدید، شهری ماشینی است که طبق الگوهای غربی ساختهشده و مشهور است که پیادهروهای کوچک و نامناسبی دارد و خودرو بهترین وسیله حملونقل در این شهر است.
مثالهای دیگر همچون بانکوک و کوالالامپور نیز به دلیل ازدحام و بلایای طبیعی وجود دارد که وضعیتی مشابه تهران دارند و در حال تصمیمگیری برای انتقال پایتخت هستند. گرچه مالزی موفق به انتقال برخی ادارات به شهر پوتراجایا شده، اما همچنان کوالالامپور بهعنوان پایتخت ملی و قانونی مالزی به شمار میرود.
**هزینه انتقال پایتخت چقدر است؟
در دهه 70 مبلغی در حدود 30 هزار میلیارد تومان برای این طرح برآورد شده بود که در شرایط فعلی رقمی معادل 78 هزار میلیارد تومان است؛ هرچند سازوکار این آمارها و نوع برآورد هزینهها هنوز محل مناقشه است. در ابتدای دولت یازدهم، حسینعلی امیری، سخنگوی وقت وزارت کشور هزینه این انتقال را رقمی معادل 100 هزار میلیارد تومان عنوان کرد.
**دولتها، تصمیمگیران مختلف و نظرات متفاوت از یکدیگر
در طول این سه دهه دولتهای مختلف با گرایشهای متفاوت روی کار آمدهاند که هرکدام در نحوه اجرای این طرح نظر منحصربهفردی داشتهاند. برای نمونه در دولت سازندگی در دهه 60 و 70 شهرهایی نیز برای این طرح برگزیده شدند و تحقیقات و برآوردی از هزینه این انتقال هم به عمل آمد، اما عملاً طرح به نتیجهای نرسید. در دولتهای بعد هم طرحهای مشابهی دنبال شد ازجمله تحویل زمین به کارکنان دولت و دستگاههای مختلف برای ایجاد انگیزهی مهاجرت که عملاً این طرحها نیز با شکست مواجه شد. به نظر میرسد برای اجرای این طرح، مطالعه بیشتر و دقیقتر و طراحی یک برنامه جامع و نقشه راه، مانند اسناد بالادستی توسعه و افقهای بیستساله نیاز است. هرچند گاهی دولتهای مختلف به همین برنامههای توسعه و اسناد بالادستی کشور نیز پایبند نیستد.