انتقاد تند روزنامه اصولگرا به جایگزینهای شجریان
روزنامه اصولگرای خراسان با اشاره به تیتراژهای تلویزیونی ماه رمضان نوشت: ربنای شجریان ممنوع شده که به این خوانندهها برسیم؟
روزنامه خراسان نوشت: ساعتی مانده به افطار نخستین روز ماه رمضان، آنهایی که پای تلویزیونهاشان به انتظار شروع نخستین قسمت برنامه ماهعسل نشسته بودند، با شنیدن صدای بهنام بانی که تیتراژ آغازین این برنامه را خوانده، شگفتزده شدند؛
حتی بیشتر از زمانی که دیدند از میان تمام خوانندگانی که در این سالها درخشیدهاند و نامی و احترامی دارند، دعای تحویل سال را اوست که میخواند. بههرحال کتمان نمیشود کرد که در یک روند منطقی و نرمال گمان نمیرود رشد یک خواننده هرقدر هم انفجاری و سریع باشد، بتواند او را به جایی برساند که در عرض یکسال خواننده مهمترین تیتراژ مهمترین برنامه مناسبتی تلویزیون شود و چند ماه پیشتر هم دعای تحویل سال را خوانده باشد. تیتراژ انتهایی ماهعسل شگفتیها را بیشتر کرد. این تیتراژ را آرش و مسیح خواندهاند؛ دو برادری که نخستین آهنگ مجازشان به نام دیوونه کن همین حوالی سال گذشته در شرکت ترانه شرقی به مدیریت محسن رجب پور پخش شد. برادران عدل پرور هم مثل بهنام بانی توانسته بودند در یکسال از زیرزمین به تیتراژخوانی برنامه مناسبتی تلویزیون صعود کنند.
در همان ساعات اگر حوصله داشتی و میتوانستی کانالهای تلویزیون را مرور کنی، میدیدی در شبکه اول رسانه ملی این مرز و بوم ترانه تیتراژ برنامه دعوت را هم حمید هیراد خوانده. خوانندهای که همین یکی دو ماه پیش بود که با اتهام سرقتی بودن بیشتر ترانهها و آهنگهایش مواجه شد؛ که چندی بعد هم به عذرخواهی پرسروصدایی ختم شد. تیتراژ این برنامه را سال گذشته حامد همایون خوانده بود که او هم البته تفاوت چندانی با حمید هیراد نداشت. برنامههای دیگر را هم دیده بودیم که تیتراژهاشان را ماکان بند و پازل بند و هورش بند و بندهای دیگر خوانده بودند.
این گروه محکومان
تمام این خوانندگانی که نامشان امسال بهعنوان تیتراژخوانهای مهم تلویزیون مطرح شده؛ همگی در یکسال اخیر انتقادهای فراوانی را تحمل کردهاند. آبانماه سال گذشته بود که محسن رجبپور، مدیر شرکت ترانه شرقی از سرآمدن دوره تنبیهی یک ساله آرش و مسیح خبر داده که به واسطه خواندن قطعه عاشورایی دیوونه کن رخ داده بود. درباره بهنام بانی هم فراموش نکردهایم گفتوگوهایسال گذشته او را که به اینکه خیلیها میگفتند «بهنام بانی بخاطر سبیل معروف شده» اعتراض کرده و آن را «خیلی بی معرفتی» خوانده بود. درباره حمید هیراد و حامد همایون هم همگان حواشی و داستانهای پیرامون این بزرگواران را به یاد دارند.
تغییر نسل تیتراژخوانها
یک زمانی نه چندان دور حیطه تیتراژخوانی تلویزیون در انحصار خوانندگانی چون محمد اصفهانی، علیرضا قربانی، احسان خواجهامیری، رضا یزدانی، محمد علیزاده، سیروان خسروی، مانی رهنما، علی لهراسبی، مجید اخشابی، سالار عقیلی، همایون شجریان، محسن چاوشی، رضا صادقی، فریدون آسرایی و دیگر خوانندگانی بود که در مارکت موسیقی چهرههای موجه و معتبر و محترمی به حساب میآمدند. اما در گذر تغییر نسل خوانندههای محبوب و روی کار آمدن و محبوب شدن حامد همایون، بهنام بانی، امیرعباس گلاب، حمید هیراد، هورش و پازل و بندهای گوناگون خوانندگی تیتراژهای تلویزیونی هم از انحصار گروه بالا به درآمد و این جدیدیها توانستند مثل مارکت کنسرت که قبضه کرده بودند، سکاندار این عرصه نیز شوند.
شما چرا؟!
اگر محسن رجبپور که درواقع همهکاره حامد همایون، آرش و مسیح و بیشمار خواننده دیگر است؛ یا مثلا برادران حاتمپور در مقام کنسرتگذاران بهنام بانی فعالیت میکنند، تمام سعی و تلاششان ارتقای جایگاه اعتباری و مالی خوانندگان تحت قراردادشان باشد، بر آنها حرجی نیست. بههرحال در بازار آزاد اولویتهای اصلی را منفعت اقتصادی تعیین میکند و فعالان این بازار تمام تلاششان در این زمینه است. اما ماجرا زمانی تعجببرانگیز میشود که میبینیم صداوسیما بهعنوان بنگاهی با بودجه نجومی مصوب خود را وارد این بازی میکند و در ارتقای جایگاه مالی خوانندگان و کنسرتگذاران نقش اصلی را ایفا میکند. کیست که نداند وقتی خوانندهای در تیتراژ یک برنامه محبوب بارها و بارها در روز با مخاطبان تلویزیون مواجه میشود، از همه نظر بر قدر و قیمت او افزوده شده و میتواند در برنامهها و کنسرتهای بعدی دست بالا را داشته باشد؟!
چند سوال مهم
هر هنرمندی که حتی یک روز هم در عمرش با تشکیلات عریض و طویل صداوسیما سروکار داشته میداند که برای روی آنتن فرستادن یک برنامه چند دقیقهای باید دهها شورا و گروههای کارشناسی تاق و جفت را پشت سر گذارد و تازه آن وقت هم نمیتواند مطمئن باشد که برنامه یا فیلمش بی جرح و تعدیلهای آن چنانی روی آنتن خواهد رفت. حال با چنین روندی آیا میتوان باور کرد که همین صداوسیما حد و اندازه خوانندگان تیتراژخوان برنامههای مناسبتیاش را نمیداند؟ آیا این نکته که در ایام ماه مبارک رمضان استاد محمدرضا شجریان و ربنای خاطره سازش با ممنوعیت پخش مواجهند، اما در همان زمان مهمترین ساعات پیش از افطار تلویزیون را خوانندههایی در اختیار دارند که هنر و حد و اندازهشان را دیدهایم و دیدهاید، طبیعی و منطقی و اخلاقی است؟ آیا معنای نزول سلیقهها چیزی جز این است؟!