افشین علاء: در ترانه دچار آفت شدیم
افشین علاء با بیان اینکه در ترانه دچار مشکل هستیم میگوید: بعد از انقلاب در ترانه دچار آفت شدیم؛ یکی کارهای سفارشی بسیار و دیگری راه افتادن موسیقی زیرزمینی بهخاطر منع موسیقی که با موزیک و کلام مبتذل همراه بود.
این شاعر درباره سخنان مقام معظم رهبری در دیدار با شاعران مبنی بر اینکه «سرود و ترانه خوب در ایجاد نشاط و حرکتهای اجتماعیِ مفید، بسیار اثرگذار است و باید از فرصت علاقهمندی مردم به شعر در جهت انتقال مفاهیم مورد نیاز جامعه به بهترین شکل استفاده کرد» اظهار کرد: در قدیم متلها و ترانههایی که در کوچه و بازار خوانده میشد جزو فرهنگ شفاهی ما بود که بازتابدهنده بسیاری از نگرشها، احساسات و عواطف مردم جامعه بود. امروز هم این موضوعات چه در ایران و چه در جهان در قالب ترانه مطرح میشود، یعنی ترانه و آواز جدای از موسیقی، از نظر کلامی یکی از بازتابدهندههای نیازهای فرهنگی جامعه است.
او سپس افزود: متلها شعرهای غیرمکتوبی بودند که دهان به دهان میچرخیدند و به خاطر آهنگین بودنشان اثرگذار و ماندگار میشدند. آنها قالبهایی در ادبیات ایران بودند که جایگزین ادبیات رسمی و جدی میشدند و امروزه با عنوان ترانه آنها را میشناسیم. ترانه یک نیاز اجتماعی و انسانی است. شعر نسل ما قالبی را میخواهد که از طریق کلام آهنگین در شادیها شاد باشد و در مصیبتها احساس همدردی و اندوه کند، در واقع هیجان و عواطف را در خود بروز دهد که آن ترانه است و با موسیقی معنا مییابد.
علاء خاطرنشان کرد: ترانه باید بدون موسیقی، کلام قابل ارزیابی و ارزشمندی باشد. نباید به بهانه عام بودن مخاطب، یا بهانه اینکه زبانش رسمی نیست و یا قالبش شعر نیست، هر مضمون پیش پا افتادهای را وارد عرصه ترانه کرده و قالبهای جدیدی را خلق و با آن موسیقی و ترانه را لوث کنیم.
او درباره تأثیرگذاری ترانه نسبت به شعر اظهار کرد: ترانه در مخاطب عام تأثیر بسزایی دارد. درست است که مردم ایران با شعر عجین هستند و خیلی از شعرهای شاعران ماندگار میشود اما ترانه به خاطر سهلالوصول بودنش و اینکه همراه با موسیقی است، در در ذهن مردم میماند. خیلی از ترانههای قبل از انقلاب با گذشت ۴۰-۵۰ سال حرف اول را بین مردم میزنند و مردم آنها را زمزمه میکنند. از بخش مبتذل که بگذریم، ترانههای ماندگار قبل از انقلاب حاصل تلاش شاعران و ترانهسرایان باسواد و ریشهدار و موسیقیدانهای اصیل و حرفهای بودهاند.
این شاعر با بیان اینکه بعد از انقلاب هم کارهای ماندگار داشتهایم، در عین حال گفت: اما بعد از انقلاب به دو آفت دچار شدیم؛ یکی در حوزه ادبیات و فرهنگ رسمی کشور که کارهای مناسبتی و سفارشی بسیاری انجام شد. همچنین بهخاطر منع و بگیر و ببندهای دیگر، موسیقیهای زیرزمینی راه افتاد که با موزیک و کلام مبتذل همراه بود. کسانی که توانستهاند ترانه را با شعر و آهنگ زنده نگه دارند حق بزرگی بر گردن ما دارند.
او سپس با تأکید بر اینکه در زمینه ترانه مشکل داریم بیان کرد: تیتراژهای تلویزیونی بهخاطر توجه به اِلمانهایی غیر از قوت اثر، آدم را اذیت میکنند؛ از عجیب و غریب بودن صدای خواننده گرفته تا عجیب و غریب بودن مضامین شعرها که گاهی مهمل و بیمعنا است.
علاء درباره افراد برجستهای که در زمینه ترانه بعد از انقلاب کار کردهاند، گفت: در این حوزه اشراف زیادی ندارم و نمیتوانم افرادی را نام ببریم. اما افراد بسیاری در این زمینه کار کردهاند که بیشتر در زمینه سرود بوده است. در سالهای اخیر به ترانه توجه بیشتری شده است. شخصا کارهای محسن چاووشی را میپسندم زیرا هم به ادبیات کهن تکیه دارد و هم در آثارش نوآوری دیده میشود.
او همچنین درباره چرایی کمرنگ شدن سرود در سالهای اخیر اظهار کرد: سرودهای انقلابی میتواند اثرگذار و ماندگار باشد و کمرنگ شدن آن اتفاق خوبی نیست. شاید دلیل کمرنگ شدن آن هجوم رسانههای مختلف و آموزههای ماهوارهای باشد که موسیقی را به کالایی فانتزی تبدیل کرده است. ترانههای فانتزی با سبکهای مختلفی رایج شده و جاذبههایی برای نسل جدید است که همه آنها زیبا نیست. اگر نسل جوان به این سمت گرایش دارد قابل مذمت نیست اما اگر نهادهای فرهنگی – چه رسمی و چه غیررسمی – بخواهند به این وضع دامن بزنند و کارهای فاخری را که در سرود و موسیقی حماسی اتفاق افتاده، فراموش کنند و فقط به دنبال معیار جذاب بودن باشند و به آن بپردازند، کار خراب میشود.
این شاعر در ادامه اضافه کرد: من در تلویزیون میبینم برای شهدا، خلیج فارس و مضامین حماسی و استکبارستیزی کارهایی را میسازند که فقط مضمونشان کلمات ارزشی دارد، اما اجرایشان همان اجرای آهنگهای لسانجلسی است. انگار که اعتراف میکنیم ما به شیوههای تبلیغی آنها نیاز داریم، این تبلیغها در رسانههای ما بیداد میکند و اینگونه کسی نمیتواند ارزشهای انقلاب را تبلیغ کند. یعنی اگر ما ادای خوانندههای لسآنجلسی و رپرها را دربیاوریم ولی چفیه گردنمان بیندازیم و پیراهنمان روی شلوارمان باشد و مضمونهای شعری که میخوانیم انقلابی باشد، این بیشتر طنز است. این آفاتی است که متولیان رسمی فرهنگ کشور دچار آن شدهاند و باید چارهاندیشی کنند.