ما با هم خیلی خوب بودیم. فکر میکردم شوهرم عاشقم است. او خیلی به من و دو پسرم توجه میکرد و همیشه فکر میکردم زن خوشبختی هستم.
*چه شد که تصمیم به طلاق گرفتی؟
متوجه شدم شوهرم با زنی رابطه دارد و از آن زن حتی بچه دارد. پی بردن به این راز در یک سال گذشته واقعاً زندگی من را نابود کرده است.
*چطور این اتفاق افتاد؟
یکی از پسرهایم به من گفت. او گفت پدرش را با زنی دیده است. پسرم ۱۲ ساله است و خیلی تحت تاثیر این ماجرا قرار گرفته بود. سعی کردم پسرم را آرام کنم. وقتی موضوع را به شوهرم گفتم دستپاچه شد و گفت یکی از همکارانش بوده و پسرمان اشتباه کرده است اما وقتی روی رفتارهای شوهرم دقیق شدم متوجه شدم مسالهای وجود دارد.
*چطور متوجه حضور آن زن شدی؟
شماره تماسش را در گوشی همسرم پیدا کردم. وقتی چتهای همسرم را چک کردم متوجه شدم با شخصی رابطه عاشقانه دارد و درباره یک بچه با او صحبت کرده است. نام آن زن را واقعی ذخیره نکرده و نام مردی را روی آن گذاشته بود. بعد با آن شماره تماس گرفتم و با آن زن قرار گذاشتم و فهمیدم که چند سال است با شوهر من رابطه دارد.
*میدانی رابطه آنها چطور شروع شده بود؟
او زنی مطلقه بود. شوهرم او را دوست داشت ولی از ترس خانوادهاش با او ازدواج نکرد و با من ازدواج کرد. بعد پنهانی عقد موقت کردند. دختر مشترک شوهرم و آن زن از بچههای من بزرگتر است.
*نظر شوهرت درباره این جدایی چیست؟
او راضی به این جدایی نیست. برای او یک رسوایی بزرگ محسوب میشود. مخصوصاً اینکه همیشه فکر میکرد من آبرویش را حفظ میکنم. حالا هم میگوید ارتباطش به خاطر بچه است اما به هر حال آن بچه را که نمیتواند حذف کند. او همیشه در زندگی شوهر من هست.
*نمیخواهی تجدید نظر کنی؟
نه! او به من توهین کرده است. از شوهرم جدا میشوم و با بچههای خودم زندگی را شروع میکنم. مطمئنم که زندگی آرامتری خواهم داشت.