اسرائیل میخواهد ایران را برای جنگ پیش از پایان ریاست جمهوری ترامپ تحریک کند؟
اعزام دو بمبافکن استراتژیک ب۵۲ از داکوتای شمالی به جنوب خلیج فارس و حضور همزمان مایک پمپئو و بنیامین نتانیاهو در عربستان سعودی، گمانهزنیها درباره احتمال درگیری نظامی جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده را داغ کرد.
چند روز بعد این گمانهزنیها با اعلام مقامهای رسمی اسرائیل مبنی بر آماده باش ارتش این کشور در پیوند با حمله احتمالی ایالات متحده به ایران یا نیروهای مورد حمایت جمهوری اسلامی در منطقه دوچندان شد.
اما حوادث روزهای اخیر فراتر از گزارش فلان نهاد اطلاعاتی یا گفتههای «منابع آگاه» به رسانه با سرعت زیادی از روند معمول فراتر رفت: حمله موشکی انصارالله یمن به یک پالایشگاه آرامکو در غرب عربستان، بمبارانهای نهچندان غیرمعمول نیروهای تحت حمایت ایران در دیرالزور و در نهایت ترور محسن فخری زاده در روز روشن در دماوند پرسشهای پرشماری را در برابر ناظران بحرانهای بیپایان خاورمیانه قرار میدهد. مقامهای ایرانی از جمله محمد جواد ظریف، اسرائیل را مسئول آخرین ترور دانشمند هستهای معرفی کرده و وعده انتقام سخت دادهاند.
مساله اصلی اینجا است که آیا اسرائیل، بهعنوان یکی از قطعات اصلی پازل «تصعیف» نقش منطقهای ایران تلاش میکند تا با تحریک این کشور به واکنش تند، تهران و واشنگتن را در واپسین روزهای حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید به یک رویارویی نظامی بکشاند؟ آیا چنین برنامهای با آگاهی ایالات متحده و نومتحدان عرب اسرائیل، ازجمله عربستان سعودی به پیش میرود؟ و اینکه آیا ایران در آستانه تفویض قدرت در کاخ سفید خود را درگیر یک مخاصمه نظامی، به طرفیت احتمالی ایالات متحده خواهد کرد؟
آیا ایران به نیابت اسرائیل با ایالات متحده درگیر میشود؟
دونالد ترامپ در ادامه سیاست باراک اوباما تلاش کرد تا پای سربازان آمریکایی را از جنگهای پرهزینه و بیحاصل در خاورمیانه کوتاه کند. سیاست «آمریکا مقدم است» دونالد ترامپ، با فاصله گرفتن از نقش محوری تاریخی این کشور از زمان جنگ جهانی دوم به بعد، ایالات متحده را در نظام جهانی «منزوی» کرد. شاید ترور قاسم سلیمانی در فرودگاه بغداد و اتخاذ سیاست فشار حداکثری در برابر ایران، استثنایی بر قاعده رویکرد بینالمللی دولت ترامپ بود.
ایران اما برخلاف کره شمالی، در برابر فشارهای کاخ سفید و با وجود تحمل هزینههای سنگین به مذاکره با ترامپ تن نداد. فارغ از اختلاف نظر داخلی در ایران درباره مذاکره با دولت دموکرات بعدی، تسلیم نشدن در برابر رئیس جمهوری کنونی ایالات متحده، یک پیروزی برای جمهوری اسلامی به شمار میرود.
با این حال تا ۲۰ ژانویه، روز دست به دست شدن قدرت در کاخ سفید تقریبا دو ماه باقی مانده است. در صورت واکنش ایران به حملات اخیر در دمشق و دیرالزور و دماوند، بعید نیست ایالات متحده به هواداری از اهداف انتقام احتمالی در اسرائیل یا متحدان عرب وارد معرکه شود.
آیا حملات علیه اهداف ایرانی هماهنگ بودهاند؟
رسانههای پرشماری در ایران در سالهای گذشته و بهویژه در زمان خبررسانی یا تحلیل درباره بحرانهای خاورمیانه از ترکیب «محور آمریکایی عبری عربی» استفاده میکنند که نشانگر نوعی اتحاد میان ایالات متحده، پادشاهیهای عرب و اسرائیل است. بدون شک، دلیل اصلی نزدیکی صریح کشورهای عرب به اسرائیل و دست چندم شدن «آرمان فلسطین»، مقابله با سیاستهای ایران در منطقه است.
در سالهای گذشته و بهویژه با سرنگونی صدام حسین در عراق و معمر قذافی در لیبی از یک سو و ویرانه شدن سوریه از سوی دیگر، اسرائیل دیگر تهدید بزرگی در آنچه زمانی «جهان عرب» خوانده میشد، ندارد. تهدید بزرگ علیه تنها دولت غیرمسلمان خاورمیانه و شمال آفریقاِ، به سیاق سه دهه گذشته جمهوری اسلامی ایران است و پس زدن این حکومت و متحدان ضد اسرائیلیاش در عراق، لبنان، سوریه و یمن بزرگترین دغدغه امنیتی تل آویو به شمار میرود. اسرائیل در این نگرانیهای امنیتی بههیچوجه تنها نیست و با برقراری رابطه آشکار و نهان با متحدان طبیعی در میان کشورهای عربی تلاش میکند تا از اعمال نفوذ منطقهای ایران بکاهد.
با توجه به سکوت معمول اسرائیل در برابر حملاتی از این دست و احتمال اتخاذ موضع مشابه از سوی کشورهای عربی و ایالات متحده، احتمالا دستکم در کوتاه مدت نمیتوان پاسخی رسمی به این پرسش داد.
منبع: یورونیوز