ارزیابی «میدل ایست آی» از سخنرانی بایدن در کنفرانس مونیخ؛ آیا اروپایی ها آمریکا را در اعمال فشارهای جدید علیه ایران همراهی می کنند؟
وبسایت خبری-تحلیلی «میدل ایست آی»، در مطلبی با عنوان «سیاست بایدن برای مهار چین، روسیه و ایران، قابل دوام نیست»، به بررسی سخنرانی جو بایدن در کنفرانس امنیتی مونیخ پرداخته است. در این سخنرانی، رئیسجمهور ایالات متحده رویکرد این کشور به ایران، روسیه و چین را توضیح داد. به نظر نویسنده، سیاست خارجی آمریکا نیازمند یک بازنگری اساسی است.
«بازتاب»؛ آرش صفار– در سخنرانی مورد اشاره، بایدن با بیان اهمیت روابط فرا آتلانتیکی، گفت که ایالات متحده و اروپا باید برای رقابت طولانی مدت و استراتژیک چین آماده باشند؛ وی تأکید کرد که کرملین به دموکراسی حمله و شبکههای فساد را مسلح کرده و در پی تضعیف ناتو است. همچنین رئیسجمهور آمریکا خواستار توجه به «فعالیتهای بیثباتکننده ایران در خاورمیانه» شد.
بایدن چین را به عنوان رقیب اصلی و چالش آمریکا در سالهای پیش رو دانست؛ این در حالی است که نظرسنجی اخیر نشان داده است که 54 درصد مردم آمریکا معتقد هستند که مهمترین تهدید این کشور داخلی است و تنها 8 درصد بر اهمیت تهدیدات خارجی تأکید داشتند.
آیا این واقعا عاقلانه است که آمریکا به طور همزمان با چین، روسیه و ایران درگیر شود؟ به نظر میرسد این درک ضعیفی از واقعیتهایی است که آمریکا با آن روبهرو است.
ایالات متحده، در شرایطی که در اوج ضعف داخلی و خارجی خود قرار دارد، در جبهههای مختلف درگیر است؛ این در حالی است که که دو رکن اصلی قدرت آن -دلار به عنوان ارز ذخیره جهانی و برتری تکنولوژیک- مورد تهدید قرار گرفته است.
نتیجه طبیعی این اعتماد به نفس کاذب، تقویت همکاریهای چین، روسیه و ایران در برابر آنچه «تلاش آمریکا برای حفظ برتری جهانی خود، به هر قیمتی» میدانند، خواهد بود؛ پیامدهای این همکاری، ممکن است برای متحدان آمریکا در اروپا، خاورمیانه و آسیا ناخوشایند باشد. در مقابل برای ولادیمیر پوتین، شی جین پینگ و آیتالله علی خامنهای این رویکرد آمریکا، یک موهبت خدادادی است.
ایالات متحده منافع روسیه در اوکراین، بلاروس، خاورمیانه (سوریه) و همچنین در عرصه داخلی را به چالش کشیده است؛ ممکن است آمریکا بتواند بر حمایت اتحادیه اروپا از منزوی کردن بیشتر روسیه حساب کند، اما شاهدیم که «آنجلا مرکل» حاضر نشده است تحت فشار آمریکا، پروژه خط لوله گاز «نورد استریم 2» را رها کند و این امکان وجود دارد که با انتخاب «آرمین لاشت» به عنوان صدراعظم آلمان، موضع سخت بروکسل در مورد روسیه مورد بازنگری قرار گیرد.
در مورد ایران نیز اگرچه بایدن همواره از قصد خود برای بازگشت به توافق هستهای با ایران صحبت کرده است، اما به نظر میرسد میخواهد این واقعیت که ابتدا آمریکا از توافق خارج شد را عوض کرده و چنین القا کند که لغو تحریمها علیه ایران پس از از سرگیری هستهای این کشور ممکن خواهد بود.
اگرچه به لحاظ منطقی، موضع آمریکا در مورد توافق هستهای سوال برانگیز است، اما بعید است که کشورهای اروپایی از آن فاصله بگیرند. چه اینکه حتی در زمان ترامپ نیز چنین نکردند؛ برعکس، روسیه و چین تمایل بیشتری به همراهی با استدلال ایران دارند. پیشبینی پیامدهای این اختلافات برای نقش نظارتی 1+5 بر برنامه هستهای ایران، دشوار است.
هرچند دولت بایدن با توقف فروش سلاح به عربستان و امارات و خارج کردن نام حوثیها از لیست سازمانهای تروریستی، پیامهایی را به تهران ارسال کرده است و کانالهایی میان دو طرف برای خروج از بنبست وجود دارد؛ اما این سوال طرح است که تهران یا واشنگتن، کدام یک برای پایین آمدن از درخت، نیاز بیشتری به نردبان دارد؟
در مورد چین نیز همین الگو دنبال شده است؛ فشار آمریکا بر پکن بر سر موضوعاتی همچون سینکیانگ، تایوان و هنگکنگ و همچنین موضوعات مربوط به امنیت ملی چین مانند دریای چین جنوبی، صرفا موجب آسیب بیشتر به روابط دوجانبه خواهد شد؛ این در حالی است که دولت آمریکا با استناد به سیاست «جرج کنان» برای مهار شوروی، در پی اتخاذ موضعی سختتر در قبال چین است.
در این راستا تحلیلها و پیشنهاداتی ارائه شده است که به شدت پرسش برانگیز هستند؛ این پیشنهادها، خطوط قرمزی را برای چین ترسیم میکند که بعضا بسیار خطرناک هستند: هرگونه اقدام هستهای، شیمیایی یا بیولوژیک توسط کره شمالی علیه ایالات متحده که تصور میشود چین اقدام قاطعی برای جلوگیری از آن انجام نداده است؛ هرگونه محاصره اقتصادی یا حمله سایبری عمده علیه تایوان توسط چین و هرگونه اقدام خصمانه چین در دریای چین جنوبی، طرح مجدد ادعاها در مورد جزایر و نظامی کردن آنها.
آیا واقعا ایالات متحده در سال 2021 آمادگی و توان لازم برای اطمینان از رعایت این خطوط قرمز توسط چین را دارد؟ خطوط قرمز معمولا دیپلماسی و گزینههای سیاسی را محدود میكنند و خطر افزایش تنشها تا سطحی خطرناك یا خطر از دست دادن اعتبار را را در پی دارند. «خط قرمز» دولت اوباما در مورد استفاده دولت بشار اسد از سلاح های شیمیایی در سال 2013 خود گویای این مسئله است.
در برابر این سه کشور، آمریکا بیشترین مشکل را با چین که بسیار قدرتمندتر از روسیه و ایران است خواهد داشت؛ به علاوه اینکه همبستگی متحدان اروپایی و آسیایی در این مورد چندان پررنگ نیست.
در نوامبر گذشته، در حالی که بایدن پیروز انتخابات شده بود، چین و 14 کشور دیگر آسیا و اقیانوسیه توافق مشارکت اقتصادی جامع منطقهای را امضا کردند که بزرگترین توافقنامه تجارت آزاد است. متحدان تاریخی واشنگتن از جمله استرالیا، نیوزیلند، ژاپن و کره جنوبی علیرغم نگرانی از سیاستهای تهاجمی پکن، از پیوستن به این معامله خودداری نکردند و اعضای اتحادیه اروپا نیز اخیرا توافقنامهای به همان اندازه مهم در مورد حمایت از سرمایهگذاری با چین امضا کردند.
متحدان اروپایی و آسیایی ایالات متحده مطمئنا نگران افزایش قدرت چین هستند، اما به نظر نمیرسد متعهد به سیاست قاطعانه دولت بایدن باشند. بنابراین مسئله بسیار عمیقتر از سیاستهای شکستخورده ترامپ است و نمیتوان با بازگشت به دوران اوباما موضوعات را حل کرد. سیاست خارجی ایالات متحده نیاز به یک بازنگری دقیق فرهنگی دارد و به نظر نمیرسد که بایدن تمایلی به انجام آن داشته باشد.
ناظران بر این باور هستند که ایالات متحده آمادگی پذیرش جهانی چند قطبی را ندارد و معتقد است که جایگاه آن به عنوان یک رهبر جهانی، درست مانند بعد از سال 1945 است.