ادبیات مهجور کودک و نوجوان
وقتی سخن از ادبیات خاص کودک و نوجوان میشود هرکس تعریف خودش را دارد؛ به استناد گفته کارشناسان، متاسفانه تعریف درستی از ادبیات این قشر نداریم و شاید تعریف، دقیق است اما طرح راهبردی برای آن نداریم.
به گزارش ایسنا، سوالات زیادی درباره این موضوع مطرح است؛ این که تعریف ادبیات کودک و نوجوان چیست؟ آیا برنامه مدونی برای شکل دادن به ادبیات کودک و نوجوان در جامعه ما در دسترس است؟ اصلا ادبیات کودک و نوجوان چرا اهمیت دارد؟ کودکان و نوجوانان چه انتظاری از نویسندگان و مشاوران خود دارند؟
برای پاسخ به این پرسشها ابتدا سراغ نوجوانان رفتم تا انتظاراتشان را بدانم و اینکه چقدر کتاب و ادبیات خود را میشناسند و بعد با چند نویسنده و مربی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و فعالان این حوزه به گفتوگو نشستم. گزارشی که میآید خلاصهای از گفتوگوهای ایسنا با کسانی است که به حوزه ادبیات کودک و نوجوان مربوط هستند.
نشستی با نوجوانان یکی از مراکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ترتیب داده شد. یکی از آنها کتاب طنز دوست داشت اما کمتر آن را در قفسهها پیدا میکرد. از آنها میپرسم چطور کتابهایشان را انتخاب میکنند. پاسخ آنها این بود؛ «مشاوره از مربیان و دوستان» و «استفاده از اینترنت برای یافتن کتاب مورد نظر». هر کدام دغدغه خاصی برای انتخاب کتاب داشتند و یک موضوع خاص را دنبال میکردند. آنچه در این گفتوگو حاصل شد این بود که کودکان و نوجوانان مخاطبان جدی هستند که گاهی دیده نمیشوند.
جعفر توزندهجانی عضو انجمن نویسندگان کودک و نوجوان ایران در گفتوگو با ایسنا میگوید: پیش از این تعریفی از کودک نبود؛ کودک را انسانی در نظر میگرفتند که هنوز بزرگ نشده و ما باید او را برای بزرگسالی آماده کنیم. بر اساس این نگاه تمام آنچه مربوط به کودک بود ادبیات خاص خودش نبود بلکه در نهایت ادبیاتی بود که به او بفهمانند تا باید سریع بزرگ شود چون جامعه به او نیاز دارد.
این نویسنده کودکان و نوجوانان ادامه میدهد: اما در عصر جدید این تفکر دگرگون شد و گفته شد که انسانها بزرگترین ضربه را زمانی میخورند که دوران کودکی را خوب طی نکرده باشند؛ دوران کودکی را تعریف کردند و ادبیات آن نیز شکل گرفت؛ لازمه این که انسانی برای جامعه مفید واقع شود، این است که مراحل زندگی خود را درست طی کند؛ از این جهت ادبیات کودک و نوجوان جزو ضروریات جامعه است.
توزندهجانی تصریح میکند: بزرگترین چالش حوزه ادبیات کودک و نوجوان، این است که هنوز کودک و نوجوان را درست نشناختهاند؛ از دهه 60 تازه وارد یک مرحله ابتدایی در این مقوله شدیم. هنوز والدین نمیدانند چگونه با کودکانشان رفتار کنند. ادبیات کودکان باید جدی گرفته شود و در بخش کتاب و نشر و … باید زمینه فراهم شود.
او میگوید: نهادهای سیاستگذار نیز اول باید تعریف را مشخص کنند. درست است که برنامهریزی آنها دلسوزانه است اما برای برنامهریزی لازم است که از پروژه تعریف درست داشت و آن را بررسی کرد ولی سیاستگذاریها مقطعی است و تداوم ندارد و این بزرگترین لطمه در این زمینه به شمار میرود.
زهره اکبرآبادی مسئول مرکز شماره سه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیشابور با بیان این که مطالعه یکی از راههای موثر برای آموختن است، عنوان میکند: با مطالعه آثار نویسندگان ما در تجربههایی شریک میشویم که شاید امکان روبهرو شدن با آنها برای ما فراهم نشود. پس راه ساده و کوتاه برای پی بردن به لایههای مختلف زندگی ارتباط با ادبیات هر کشور است. کودکان و نوجوانان در ابتدای راه زندگی هستند و نیازمند آموختن برای داشتن زندگی بهتر و با توجه به حساسیتی که این دوره از زندگی دارد و بیشک آموزشهای این مقطع زندگی شانس ماندگاری بیشتری دارند و ثبت و ضبط شدن آنها بهتر صورت میپذیرد در نتیجه لازم است خوراکی برای افکار این گروه فراهم شود که ارزشمند باشد؛ از این رو متولیان امر باید حساسیت بیشتری نسبت به آنچه برای این قشر به عنوان خوراک فرهنگی تهیه میشود، به خرج دهند.
او ادامه میدهد: کودکان و نوجوانان امروز با دنیای وسیعی از اطلاعات لحظه به لحظه مواجه هستند. استفاده از ابزار و امکانات بسیار راحت است و به سادگی میتوانند حجم انبوهی از دانستهها را دریافت کنند. در این میان با پیشرفتهای بهوجودآمده کتابها به عنوان یکی از ابزار ارتباطی مطرح هستند که اگر نتوانند به موازات تکنولوژی جدید اطلاعات مورد نظر را در اختیار مخاطب خود قرار دهند بیشک کنار گذاشته میشوند. کتابها وظیفه سنگینی بر عهده دارند و نویسندگان باید از هوشمندی بالایی برخوردار باشند تا بتوانند مخاطب خود را حفظ و ماندگار کنند.
اکبرآبادی میگوید: کتابهایی که ویژه کودک و نوجوان به چاپ میرسند هم از این قاعده مستثنی نیستند. بچهها با آثاری ارتباط برقرار میکنند که حرف تازهای برای آنها داشته باشد. پند و اندرز مستقیم در دنیای آنها راه به جایی نمیبرد. از طرفی سادهانگاری را هم بر نمیتابند. اینکه نویسندهای پیش پا افتادهترین مسائل و موضوعات را دستمایه آثار خود قرار دهد در واقع توهین به درک و فهم بچههایی است که امروزه پا به پای بزرگترهای خود چالشهای زندگی را درک میکنند و خود را صاحب رای و نظر میدانند.
او بیان میکند: موضوعات تکراری، بیان پیش پا افتاده که این مسئله در حیطه شعر بسیار خودنمایی میکند و بخش عظیمی از آنچه به عنوان شعر کودک در زمینه کتاب موجود است ارزش چندانی از نظر ادبی و مفهومی ندارند. در واقع بسیاری از آنها فقط ریتمیک هستند و شاعر به سختی در پی جور کردن قافیه بوده است. در بخش داستان نیز تعداد انگشتشماری از نویسندگان کودک توانستهاند تاثیرگذاری خود را حفظ کنند و بقیه راه را اشتباه رفتهاند. این مسئله فقط شامل تالیف آثار نمیشود و مقوله تصویرگری را هم شامل میشود که حرکتی رو به پایین را در این بخش نیز در کتابها شاهد هستیم. این مهم در شعر و داستان نوجوان هم مشهود و در برخی مواقع فاجعه است.
او همچنین میگوید: نداشتن شناخت نویسندگان از دنیای نوجوان و آرزوهای او موجب شده مخاطب نوجوان از کتاب گریزان شود و خواستههای خود را در دنیای مجازی پی بگیرد. ادبیات کودک و نوجوان بایستی از شعار گذر کرده و به شعور برسد و مخاطب را دست کم نگیرد. صرف بیان اینکه چی خوب است و چی بد، بچهها به کتابها علاقمند نمیشوند. باید زبان تازهای برای این ارتباط پیدا کرد. تمام نهادهای مرتبط با کودک و نوجوان مثل خانواده، آموزش و پرورش و کتابخانهها باید در کنار هم به ارتقای ادبیات کودک و نوجوان همت بگمارند. اینکه هر نهادی به تنهایی بخواهد بار این مسئله را به دوش بکشد مستلزم صرف وقت و هزینه بسیاری است.
کیمیا امینی مدیر انجمن مردمنهاد کودک و نوجوان سیمرغ نیز بازآفرینی متون کهن ملی و بینالمللی را عامل مهمی درشناخت رشد و ماندگاری ادبیات کودک و نوجوان میداند و میگوید: بدون تردید نویسندگان باید متون کهن و آثار مانده از فرهنگ و قومیت خود را نگهداری کنند. بازآفرینی نوعی بیان خلاقانه از متنهای کهن است که تفاوت ویژهای با بازنویسی و ساده نویسی دارد.
او ادامه میدهد: در بازآفرینی میتوان براساس درک و دریافت از متون کهن، آثار جدیدی به وجود آورد تا نسل امروز با زبان و گفتار جدید بتوانند به راحتی با محتوا و مفهوم آن آثار ارتباط برقرار کنند. ظرفیت متون کهن برای بازآفرینی و بازنویسی برای کودکان و نوجوانان در ایران بسیار غنی است.
این کارشناس ارشد ادبیات نقش بازآفرینی را در ادبیات کودک و نوجوان بسیار مهم میشمارد و میگوید: داستانها و خردنامهها، پندها و اندرزها و حکمتنامههای کهن ما در متون ادبی جای گرفتهاند. قابوسنامه، گلستان، بوستان، شاهنامه و همه آثار ادبی ما به نوعی بازنویسی و بازآفرینی داشتههای کهنتر ماست که توانست راه ارتباطی نسل امروز را به گذشتههای دورتر پیوند زند. بخشی از این متون در طول قرنها بدون تعییر بازنویسی و گاه سادهنویسی شده است.
همچنین فاطمه امینفر مربی فرهنگی یکی از مراکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیازسنجی برای یافتن سلایق گروه کودک و نوجوان را امری مهم تلقی میکند و میگوید: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان کتابخانه اختصاصی آنهاست و در این جا کتابهای مناسب در اختیار مراجعهکنندگان قرار میگیرد، مشکلی که وجود دارد این است که کودکان و نوجوانان به یک سری کتابها علاقهمندند اما در دسترس آنها نیست و باید در این زمینه نیاز سنجی شود و نویسندگان موضوعات روز را ارائه دهند.