آیا چین جهان بهتری را خواهد ساخت؟
پایگاه خبری “مدرن دیپلماسی” در گزارشی با اشاره به تحرکات اخیر چین در حوزه دیپلماسی بین المللی و در نقطه مقابل، انفعال آمریکا و مجموعه جهان غرب در رابطه با ابتکارات فعال چین در حوزه های دیپلماتیک، سعی کرده به این سوال پاسخ دهد که آیا جهانِ چینی، در مقایسه با جهان و نظم بین المللی غربی و آمریکایی، بهتر خواهد بود؟ این پایگاه خبری استدلال می کند که چین در شرایط کنونی، از موضع و جایگاهی برخوردار است که آمریکا فاقد آن است و همین مساله ابتکار عمل را به آن جهت رونمایی از جهانِ مطلوبش و پیشنیازهای آن داده است.
بازتاب -چین را می توان در هر نقطه ای از سیاست جهانی یافت. “ژو بو” یکی از افسران ارشد ارتش چین که اکنون بازنشسته اسست در گفتگو با نشریه تایم تاکید می کند که چین در همه جا حاضر است. در 20 مارس سال جاری میلادی، چینی ها در قالب توافقی میان ایران و عربستان که خود میانجیگریِ آن را برعهده داشتند، زمینه را برای احیای روابط سیاسی دو کشور فراهم کردند.
توافقی که عملا آمریکا و نقش آن در چنین مسائلی را به حاشیه راند. در تاریخ 24 فوریه نیز چینی ها طرحی 12 ماده ای را برای پایان بخشیدن به جنگ اوکراین مطرح کردند. در تاریخ 20 مارس، شی جین پینگ رئیس جمهور چین وارد مسکو شد و در روسیه با ولادیمیر پوتین رئیس جمهور این کشور، آخرین وضعیت میدانهای جنگ اوکراین را به بحث و بررسی گذاشت.
ژو بو، افسر بازنشسته ارتش آزادیبخش چین می گوید:
برای چین جنگ اوکراین در نوع خود محرکی برای ترتیبات جدید امنیتی در اروپا است. ترتیباتی که بایستی قبل از برقراری مجدد صلح و آرامش برقرار شوند. از این رو، ابتکار اخیر چین جهت میانجیگری در جنگ اوکراین بر اساس یک طرح مشخص، عملا گامی بزرگ جهت تحقق همین هدف است. موفقیت چین در میانجی گری میان ایران و عربستان، چین را تشویق کرده و می کند تا ابتکارهای بیشتری از این دست را در صحنه سیاست جهانی ارائه کند.
با این همه، چین در این رابطه با چالشِ یافتن نقشه راه نیز رو به رو است. دنگ شیائو پینگ رهبر سابق چین زمانی در موضع گیری گفت که “چین با انجام اصلاحات در کشور خود و بازگشایی اقتصادیاش، سعی دارد تا با گذاشتن سنگ های کوچک، در نهایت از رودخانه عبور کند. با این حال، باید اذعان کنیم که چینِ امروز در شرایط کنونی وارد اقیانوس و نَه رودخانه شده است”.
باید توجه داشته باشیم که ما اکنون در مورد “چینِ جهانی” سخن می گوییم. زمانی بوریس جانسون نحست وزیر سابق بریتانیا از “بریتانیای جهانی” سخن گفت که البته بسیاری معتقد بودند این موضع گیری وی صرفا تبلیغاتی بوده است. با این حال، چینِ جهانی قطعا ماهیتی واقعی دارد.
چین در همه جای جهان حاضر و آماده است. نفوذ چین را می توان در اقصی نقاط جهان مشاهده کرد. عملیاتهای ارتش آزادیبخش چین در خارج از مرزهای این کشور به نحوی فعال و البته عامدانه، از ماهیتی انساندوستانه برخوردارند. با این همه، هر چه قدرت یک کشور افزایش می یابد، انتظارات دیگران نیز از آن بیشتر می شود. جهان شبیه به اقیانوسی است که ما در آن سیر می کنیم.
چین در مورد جنگ اوکراین تا حدی با روسیه در مورد علل آغاز جنگ که عمدتا معطوف به پیشروی ناتو به سمت شرق است، سمپاتی و همدلی دارد. چین می داند که چرا روسیه در برخی مواقع از مواضع آن در مورد جنگ اوکراین دلخور می شود. وقتی این کشور از ضرورت احترام به حاکمیت ملی کشورها سخن می گوید، در واقع این گزاره را از چشم اندازی کلان مطرح می سازد. کشورهایی نظیر آفریقای جنوبی، برزیل، و یا هند نیز مواضع مشابهی با چین در این رابطه اتخاذ کرده و می کنند.
تردیدی نیست که چین خواهان برقراری آتش بس در قالب جنگ اوکراین است زیرا این جنگ، عملا منافع ملی چین در رابطه با اروپا را تحت تاثیر قرار داده است. با توجه به بی طرفی چین، روابط آن با غرب با محوریت جنگ اوکراین تا حدی تیره شده است.
بعید است که چین به عنوان کشوری که تاکنون به روسیه در بحبوحه جنگ این کشور با اوکراین سلاح صادر نکرده و فاصله خود را با این جنگ حفظ کرده و حتی ابتکار صلح را با هدف خاتمه دادن به آن در پیش گرفته، بخواهد سیاستش را در این زمینه تغییر دهد. البته که غرب نیز شدیدا از این سناریو هراس دارد و نمی خواهد موضع روسیه با کمک های احتمالی چین به آن در جنگ اوکراین تقویت شود.
حضور آمریکا در منطقه به قدرتِ قبل نیست. اکنون چینی کاری را در مورد مثلا جنگ اوکراین انجام می دهد که آمریکا قادر به انجام آن نیست. در این شرایط این سوال پیش می آید که حقیقتا چرا این وضع حاکم شده است؟ دلیل روشن است: زیرا موضع و جایگاه آمریکا به نحوی آشکار در مسائل بینالمللی ماهیتی مغرضانه را به خود گرفته است.
مثلا در قضیه ایران و عربستان، آمریکا به واسطه عملکردهای تاریخی خود کوچکترین کانال ارتباطی دیپلماتیک مطمئنی را با ایران ندارد و نزد ایران از موقعیت میانجیگری نیز برخوردار نیست. در قضیه اوکراین هم همین قاعده حاکم است. این در حالی است که این قاعده در مورد چین صدق نمی کند و این کشور نزد طرفهای مختلفت مخاصمات در عرصه بینالمللی، از آبرو و اعتبار برخوردار است.
در مورد منطقه خاورمیانه، چین اکنون به ثبات و آرامش در روابط ایران و عربستان نیاز دارد و این مساله کاملا در راستای منافع ملی آن است. این کشور به واردات انرژی از خاورمیانه وابسته است. خاورمیانه تامین کننده 40 تا 50 درصد از نیازهای انرژی چین است.
در کنار این ها، چینی ها اکنون در حوزه های مختلف در حال توسعه همکاریهایشان با کشورهای خاورمیانهای هستند. مجموع این مسائل سبب شده اند تا نفع چین در برقراری صلح و ثبات در خاورمیانه و دیگر مناطق جهان باشد.
بر این اساس میتوانیم متوجه شویم که چرا چین برای نخستین بار به صورت مستقیم در فرآیند ایجاد صلح و امنیت در منطقه خاورمیانه وارد میدان شده است. از این رو، بزرگترین سوال قرن 21 این است که اگر ظهور و خیزش چین در جهان غیرقابل اجتناب است، آیا این کشور می تواند جهانی بهتر را بسازد؟
پاسخ به این سوال با توجه به شرایط کنونی جهان این است که چینیها می توانند حداقل با توجه به منافع ملی خود، جهانی امنتر را بسازند. در واقع، جهانی را بسازند که آسیب ها و خسارت های کمتری را در قیاس با جهانی که آمریکا اکنون اداره می کند، به بار میآورد.