آیا فشارها علیه ایران به معامله قرن ارتباط دارد؟
محمد علوش در المیادین نوشت: به عقیده برخی، ارتباط دادن بین معامله قرن و تشدید محاصره و تهدید آمریکا در مورد به راه انداختن جنگی بزرگ علیه ایران، منطقی به نظر نمیرسد. اما اگر بخواهیم یک بحث سیاسی جدی داشته باشیم، غفلت از شبهه رابطه بین این دو مساله ممکن نیست؛ بویژه تا زمانی که درگیری دو اراده مخالف در مورد معامله قرن پابرجاست.
به گزارش بازتاب؛ در ادامه این مطلب آمده است: اراده اول، از آن اسرائیل، ایالات متحده و هم پیمانان عرب واشنگتن است که به دنبال نابودی کامل موانع اجرای معامله قرن و پایان دادن به درگیری عربی اسرائیلی است که حدود یک قرن است بر روابط آنها سایه افکنده.
اراده دوم، از آن دولتهای موثر و قدرتمندی است که توان از بین بردن معامله قرن را دارند. ایران در رأس دولتهای منطقهای است که میتواند در مسیر اجرای معامله قرن کارشکنی کند. این کشور اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد و تنها دولتی در جهان است که به گروههای مقاومت فلسطینی در زمینه نظامی کمک میکند. بنابراین، یک تهدید واقعی برای منافع آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه است. آمریکا و هم پیمانان آن بر این باورند که بدون تضعیف ایران و خفه کردن اقتصادی آن، به نحوی که باعث تغییر سیاستهایش شود، هیچ طرحی در منطقه به مرحله اجرا نمیرسد.
معامله قرن چیزی بیش از یک طرح اقتصادی برای منطقه و فراتر از تحقق صلح بین اعراب و اسرائیل است. معامله قرن به معنای ترتیب دوباره جوامع عربی و همراه آن، دولتهای منطقه است و میتواند هویت جدیدی برای آنها بسازد؛ که با تکیه بر آن، نه تمایلی به بازپس گیری حق داشته باشند و نه مقاومتی در برابر اشغال و غصب.
معامله قرن تنها بر یک اساس استوار است و آن، سود اقتصادی است که نه اهمیتی به جغرافیا میدهد، نه تاریخ، نه عربیت و اسلام. به طور خلاصه، معامله قرن به معنای پایان کار تمام جوامع عربی اسلامی است که از سال ۱۹۴۸ همواره بر حق عربی تاریخی فلسطین تاکید کرده و حضور اسرائیل در قلب جهان عربی را نپذیرفته اند.
در سایه این معامله، نمیتوان در مورد دولت مستقل فلسطین صحبت کرد، بلکه تنها صحبت از صلح اقتصادی عربی اسرائیلی است که وزن و ارزشی برای مصلحت عربی قائل نیست و بیش از آن، به دنبال جمع کردن هم پیمانان واشنگتن از میان دولتهای عربی در کنار اسرائیل و متحد کردن آنها در برابر دو دشمن است:
دشمن اول، ملتهای انقلابی علیه استبداد، برای رسیدن به دموکراسی واقعی و داشتن وطنی مستقل و بدور از وصایت آمریکایی یا غربی است.
دشمن دوم، ایران است که با حمایت مادی و نظامی خود از قوای مقاومت مسلح در منطقه، سر اژدهای مبارزه با طرح آمریکایی اسرائیلی محسوب میشود.
با وجود فشارهای شدید به ایرانی که از گروههای مقاومت فلسطینی حمایت کرده و پوشش اسلامی برای مبارزات آنها فراهم میکند، امکان اثرگذاری بر مقاومت فلسطین از دروازه ایران، همچنان یک توهم باقی میماند.
عاقلانه نیست که ایران از خط مشی و تعهدات خود در قبال فلسطین -که بنا به دلایل ایدئولوژیکی و سیاسی است- چشم پوشی کند؛ چرا که در این صورت نظام ایران مشروعیت خود را از دست میدهد.
حکومت فلسطین که زمانی روی صلح واقعی از طریق مذاکره با رژیم اشغالگر حساب میکرد، امروز دریافته که مرتکب اشتباه بزرگی در تاریخ مبارزه فلسطین شده؛ از این رو به مقابله مسلحانه بازگشته است.