آیا روند تنش زدایی از روابط ایران و عربستان با سفر بایدن به خاورمیانه نابود می شود؟
هزینه های تنش برای ایران و عربستان در طول سال های گذشته آن قدر سنگین و گران تمام شده است که طرفین به رفع تنش و پایان دادن به آن حداقل در شکل کنونی، مجاب شده اند. با این حال، ابتکارهای احتمالی ارائه شده از سوی بایدن در جریان سفرِ قریب الوقوعش به منطقه خاورمیانه(در آینده نزدیک)، از زمینه های لازم حداقل در شرایط کنونی جهت محقق شدن برخوردار نیستند.
بازتاب– در آستانه سفر “جو بایدن” رئیس جمهور آمریکا به منطقه خاورمیانه، سطح رایزنی ها در چهارچوب تسهیل روند تنش زدایی از روابط ایران و عربستان با میانجی گری دولت عراق نیز افزایش قابل ملاحظه ای پیدا کرده است. در این راستا، به تازگی “مصطفی الکاظمی” نخست وزیر عراق به عربستان و ایران سفر کرده و در تلاش بوده تا روند مذاکرات میان دو طرف را تسریع و تسهیل کند.
در این چهارچوب، برخی ناظران و تحلیلگران بر این باورند که اوج گیری این تلاش ها، ارتباط زیادی با سفر بایدن به منطقه خاورمیانه دارد و هم تهران و هم ریاض بر آن هستند تا پیش از این سفر، دستورکارهای مطلوب خود را به پیش برند و البته سیگنال های خاصی را نیز به واشینگتن مخابره کنند. با این حال، همچنان سوال های زیادی در رابطه با این روند مطرح است.
در این راستا، بازتاب در گفتگو با “مصطفی مطهری”، کارشناس مسائل شبه جزیره، به بررسی برخی از مهمترین ابعاد این موضوع پرداخته است.
عمده محرک های اوج گیری تلاش های تنش زدایی میان ایران و عربستان در روزهای اخیر را چه می دانید؟
آنچه به عنوان محرک ها مطرح می باشند ظرفیت های بالقوه ای می باشند که در صورت اولویت بخشی به آنها قابلیت بالفعل شدن را پیدا می کنند. در واقع در ذیل فعلیت بخشی به متغیرها و مؤلفه های طرفین با هدف تنش زدایی می توان مجموعه ای از علت ها و عوامل منطقه ای و بین المللی را مورد توجه و تحلیل قرار داد. عواملی چون گستره بخشی به حوزه سیاست خارجی منطقه ای، باور به ایده خنثی سازی دشمنی و تبدیل آن به یک سازه بی طرفی و یا حتی رقیق سازی اختلاف، کمرنگ سازی فضای تعارضات و دور شدن از شاخصهای واگرا در عرصه منطقه ای (ولو به قیمت عدم دستیابی به همگرایی)، نزدیک و در دسترس دیدن حل اختلافات و …؛
در واقع مولفه های ذکر شده در مجموع مبین کلیت تمایل به انجام مذاکرات میان تهران و ریاض و تلاش آنها در مسیر تنش زدایی است. از سوی دیگر نیز نباید فراموش کرد که هزینه های تنش برای دو طرف در طول سال های گذشته آن قدر سنگین و گران تمام شده است که طرفین به رفع تنش و پایان دادن به آن حداقل در شکل کنونی، مجاب شده اند.
نکته در خور توجه در ارتباط با گرایش بالای طرف های مورد تنش برای به ثمر رساندن مذاکرات، در همتنیدگی موضوعات منطقه با مسائل بین المللی در محیط خاورمیانه می باشد. به عبارت بهتر پیوند سازه ای و انگارهای مناسباتِ در جریان در خاورمیانه و چگونگی آرایش و کنش های بین المللی عملاً نیاز به تنش زدایی را برای طرفین به یک اولویت و فوریت تبدیل کرده تا هر چه سریع تر آینده روابطشان را به سمت حل اختلافات و عادی سازی سوق دهند.
در عمل می توان اینگونه گفت که نیاز جدی و فوری طرفین، برای فراغت بال از موضوع مذکور و تمرکز بر بخش های دیگر و کم کردن هزینه هایشان در این عرصه، آنها را به سمت مضاعفسازی تلاش هایشان جهت تنش زدایی متمایل کرده است. به عبارت بهتر برداشت راهبردی طرفین از شرایط موجود منطقه ای و بین المللی و تداوم سلسله نشست های پیشین در قالب مذاکرات می تواند بستری بنیادین در این باره باشد.
به نظر شما تأکیدات بایدن بر طرح هایی نظیر سپر دفاع هوایی منطقه ای و یا عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان، چه تاثیراتی بر مذاکرات تنش زدایی ایران و عربستان خواهد داشت؟
در نگاه اول باید گفت که طرح موضوعاتی مانند سپر دفاع هوایی منطقه ای حتی در صورت در نطفه خفهشدنِ آن پیش از رسیدن به مرحله عملیاتی سازی(چون نیاز به پیش زمینه ها و بسترهایی از گفتگو، توافق و مشارکت و همکاری به علاوه میزان وسعت و دامنه آن در کنار تعداد کشورهای عضو آن می باشد) عملاً زمانبَر خواهد بود و بیشتر دارای ملاحظات سیاسی – دیپلماتیک می باشد.
در ارتباط با مسئله عادی سازی روابط میان ریاض و تل آویو نیز مسئله همین گونه است. چون آنچه گویای واقعیت روشن این روزهای ریاض می باشد عدم آمادگی های لازم و فراهم نبودن شرایط برای تحقق چنین موضوعی می باشد. در واقع ترس از مخالفت های داخلی از سوی گروه های مختلف اجتماعی و حتی کانونها و هسته های قدرت سیاسی و مذهبی در سعودی حاکی از وجود موانع جدی و فراهم نبودن شرایط می باشد.
این موضوع را نیز می توان در سخنان مقامات صهیونیستی دید که به صراحت بر زمان بَر بودن این مسئله اذعان دارند و مدعی صبر در این باره هستند. بنابراین با توجه به تأثیر و جایگاه زمان در فعلیت بخشی به دو موضوع مورد توجه در این پرسش باید گفت که چون این دو گزاره اولاً جاه طلبانه بوده و ثانیاً دور از دسترس بوده و ثالثاً در سطح اولیه بحث قرار دارند(به ویژه سپر دفاع موشکی)، از حیث محتوایی با هدف غیریت سازی منطقه ای علیه ایران سامان یافته اند. در واقع این غیریت و دگر سازی از ایران، نشان دهنده شکنندگی معادلات در سطح آنومیکی و آشوب زده منطقه ای است.
بنابراین آنچه در این مسیر برای طرفین می تواند به عنوان عامل انگیزشی در روند تنش زادیی مهم باشد، رصد مسائل منطقه ای در سطوح خُرد – میانی و کلان است. در حقیقت برآوردها در سطح خرد – میانی(تراکم بحران های منطقه ای) و کلان(جایگاه ویژه خاورمیانه در تدوین استراتژی های جهانی) و همبسته بدون آنها، نقشی کلیدی در این باره دارند.
به علاوه اینکه آنها درصدد هستند که پیش از وقوع شرایط جدید در قالب معادلات تازه منطقه ای، جهتگیریهایشان را نسبت به عملکرد منطقه ای یکدیگر مشخص سازند. از سوی دیگر نیز نباید فراموش کرد که شاخص ماهوی این دو موضوع(سپر دفاع هوایی منطقه ای و عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان) عملاً زمینه را برای امتیازگیری ریاض از تهران و تل آویو که در تقابل تمام عیار ساختاری – ایده ای با هم قرار دارند، فراهم خواهد کرد. بنابراین درک شرایط موجود و ادراک امنیتی از اتفاقات و اقدامات تنش آفرین اخیر در آینده و سنجش و پالایش آنها، تلاش های دو طرف را شدت بخشیده تا پیش از خروج مذاکرات از مسیر و ریل اصلی، آن را به سرانجامی ولو حداقلی برسانند.
به نظر شما چشم انداز آتی و سرانجام تلاش های تنش زدایی میان ایران و عربستان چیست؟ آیا تنش زدایی و عادی سازی روابط محقق می شود یا صرفا شاهد گفتگوهای فرسایشی بی ثمر خواهیم بود؟
مطمئناً حصول به توافق نهایی آن هم در شکل سریع و بدون وقفه آن میسر نخواهد بود. در واقع اگر در این دور از مذاکرات میان تهران و ریاض توافقی حاصل گردد مقدمه ای برای انجام گفتگو و مذاکرات بر محور شروط طرفین در آینده خواهد بود. به بیان جامع تر اگر در این دور از مذاکرات توافقی شکل بگیرد مسلماً بر روی کلیات خواهد بود و جزئیات آن به دلیل دامنه دار بودن اختلافات و حتی مطالباتشان از یکدیگر به دورهای بعدی موکول خواهد گشت.
با این وجود نمی توان از اصطلاح فریسایشی بودن برای این مذاکرات استفاده کرد و آن را مشمول زمانِ طولانی دانست. چرا که هدف اول و حیاتی برای دو طرف کاهش سطح تنش ها و باز کردن دریچه های دیپلماتیک برای گفتگوها بوده که تصمیم به انجام دور تازه مذاکرات بعد چند ماه در سطح دیپلماتیک، مبین همین نکته است.
از سوی دیگر نیز باید خاطر نشان کرد که دور تازه مذاکرات که آغاز گفتگوها در سطح دیپلماتیک میباشد به معنای پیشرفتی مهم و گامی قابل توجه در این باره می باشد که در مرحله اول و ابتدایی گفتگوها در سطح مذکور است، همین امر گزاره فرسایشی بودن آن را در زمان فعلی منتفی خواهد کرد. پس با توجه به آنچه گفته شد به نظر می رسد در خوش بینانه ترین حالت باید به ادامه گفتگوها امیدوار بود نه اتمام آنها.