آیا دولت افکار عمومی را در موضوع جوانگرایی دور زده؟ / انتصاب مدیران غیرمتخصص و بی صلاحیتی که تنها ویژگی آنها جوان بودن است
از زمان تصویب و اجرای قانون منع بکارگیری بازنشستگان، موضوعی که بیش از گذشته جلب نظر کرده، نحوه جایگزینی مدیران جوان به جای بازنشسته هاست.
بکارگیری جوانان و نیز زنان در پست های مدیریتی، دست کم در دو دهه اخیر یکی از مهمترین مطالبات مردمی از دولت ها بوده است. با این وجود، در تمام دولت های پس از انقلاب، حتی یک وزیر متولد دهه 50 هم نداشتیم که البته دولت دوازدهم این رکورد را با انتصاب یک وزیر دهه 60 شکست. با این وجود، مهمتر از وزیر و معاون رییس جمهور، مطالبه اصلی مردمی، جایگزینی مدیران جوان تر در پست هایی مانند معاون وزیر و پست های میانی دولت بوده است.
به نوشته انتخاب ،قانون منع بکارگیری بازنشستگان که شهریورماه امسال تصویب و آبان ماه اجرایی شد، کورسوی امید برای جایگزینی مدیران جوان تر، روشن کرد. این قانون البته در مسیر اجرا همچنان با سوالات متعددی مواجه شده؛ از جمله اینکه هنوز آمار واحدی از مدیران بازنشسته اعلام نشده و آمارهای اعلام شده تا کنون، بعضای با یکدیگر متناقضند. فهرست جامعی از مدیران بازنشسته هم اعلام نشده و از این رو، هنوز نمی توان به درستی، نحوه اجرای آن را ارزیابی کرد.
با این وجود، آنچه این روزها بیش از کنار رفتن بازنشسته ها اهمیت یافته و البته نشانه های خوبی از آن نیز دیده نمی شود، نحوه جایگزینی مدیران جوان تر به جای بازنشسته هاست. اخبار جایگزینی مدیران جوان در وزارتخانه ها و دستگاه های دولتی این روزها کم نیستند. اما دلایلی وجود دارد که اطمینان به این انتصاب ها را زیر سوال می برد.
اول – مهمترین دلیل آن است که غالب مدیران جوانی که اخیرا به مناصب دولتی منصوب شده اند، بدون طی کردن سلسله مراتب کاری به جایگاه خود رسیده اند. در یک روند طبیعی، به طور مثال برای رسیدن به جایگاه معاون وزیر، باید ابتدا در وزارتخانه مربوطه و یا شغلی مرتبط با آن، به عنوان کارشناس، سپس مدیر یک واحد، سپس مدیرکل فعالیت کرده و پس از آنکه این رویه طبیعی را طی کرده و توانایی های او به طور کامل سنجیده شد، در صورت صلاحیت، مسئولیت معاونت یک وزارتخانه به او سپرده شود.
اما کافی است به چند انتصاب پر سر و صدایی که این روزها انجام شده، نگاهی بیندازیم. کدام یک از آنها حتی برای بدنه آن وزارتخانه یا دستگاه، افرادی هستند که به عنوان یک مدیر مستعد و توانمند شناخته شده اند؟
دوم – انتصاب مدیران جوان برای برخی از صاحبان نفوذ در دستگاه های مختلف، تبدیل به یک ابزار برای اعمال قدرت شده است. به بیان ساده تر، بسیاری از مدیران منصوب شده، نه بر اساس اصل شایسته سالاری بلکه صرفا بر اساس روابط خویشاوندی و دوستانه خود، به این سمت منصوب شده اند. مثلا فرض کنید فرد جوانی به عنوان معاون وزیر منصوب شده باشد. معمولا وزیر مربوطه برای این انتصاب، فرد یا افرادی را مسئول معرفی مدیر جدید می کند. در این شرایط فرد صاحب نفوذ، مدیر جوانی را که شایستگی این سمت را ندارد، و صرفا از او حرف شنوی دارد، به این جایگاه می رساند و در واقع مدیریت آن قسمت عملا به همان فرد پشت پرده می رسد نه معاون جوانی که به تازگی منصوب شده.
لازمه پیاده سازی این روش، بی تردید کنار گذاشتن اصل شایسته سالاری است. برخی انتصاب های اخیر و مدیران جوانی که به تازگی منصوب شده اند، از این ابهام خالی نیستند. مثلا درمورد برخی از آنها این ابهام وجود دارد که پس از انتصاب به سمتی که خود کمتر از یک وزارتخانه نیست، عملا مدیریت آن به فرزند و داماد یک وزیر سپرده شده.
سوم – با وجود ابهامات بالا در خصوص این نحوه به کار گیری مدیران جوان، مقام های دولت روحانی در حال استفاده تبلیغاتی از این موضوع هستند. بسیاری از آنها به ازای هر انتصاب یک مدیر جوان، یک موج تبلیغاتی به راه انداخته و روی آن سوار شده اند. آن هم در حالی که هنوز برای مردم مشخص نیست این مدیران چگونه و بر اساس کدام شایستگی به این سمت ها رسیده اند و چنانکه گفته شد آیا واقعا اختیار جایگاهی که در آن قرار گرفته اند را دارند یا خیر.
موج تبلیغاتی مقام های دولت به گونه ای است که می توان آن را با نوعی پوپولیسم از نوع نوظهور آن توصیف کرد. اینکه با این همه ابهام، یک مدیر جوان به سمت معاون وزیر منصوب کنیم و سایر وظایف را فراموش کرده و مدهام روی این انتصاب مانور تبلیغاتی بدهیم، چه فرقی با اظهارات پوپولیستی و توده پسند مقام های دولت های نهم و دهم دارد؟
جالب اینکه تبلیغاتی از این دست از سوی دولتی ها، حتی شکل دیگری هم به خود گرفته و تکرار و تعدد آن نوعی منت گذاشتن بر سر مردم را تداعی می کند.
عمده مشکل قشر جوان کشور در حال حاضر، مسئله بیکاری است. این قشر ابتدا به دلیل رشد جمعیت در یک مقطع زمانی خاص و عدم توسعه کشور به تناسب این رشد جمعیت، از دستیابی به شغل و امکانات محروم مانده اند، و سپس به دلیل انحصارگرایی مدیران قدیمی تر و صاحب نفوذ در کشور، امکان رسیدن به جایگاه های مهم دولتی را هم از دست دادند.
اکنون با نوع برخورد دولت با موضوع بکارگیری جوانان، نه مشکل اول آنها که رفع بیکاری است حل خواهد شد و نه مشکل دوم که امکان رسیدن به پست های مدیریتی برای افراد باصلاحیت و متخصص از طریق برقراری نظام شایسته سالاری.
کاری که دولت اکنون انجام داده، در واقع دور زدن افکار عمومی است؛ مدیری جوان و البته بدون شایستگی لازم به سمتی منصوب می شود و در عین حال هیچ اختیاری از خود ندارد و صرفا از مدیر و فرد صاحب نفوذی که او را به این جایگاه رسانده حرف شنوی دارد؛ با این رویه، مدیران جوان بدون هیچ اختیاری فقط به یک ماشین امضا تبدیل می شوند؛ امضاهایی که به دستور افراد دیگری در پشت پرده انجام می شود.