آمریکا با برجام چه میکند؟
این هفته نوبت تعلیق دوم تحریمهای هستهای ایران از سوی دونالد ترامپ است. نوبت قبلی مصادف با روز انتخابات ریاستجمهوری در ایران بود.
او تحریمها را تعلیق کرد، اما کاخ سفید اعلام کرد آمریکا قصد دارد در مهلتی ٩٠روزه برجام را بررسی کند. ٢٩ تیر موعد اعلام نتایج این تحقیق و تعلیق دوم است. درحالیکه دولت دونالد ترامپ تاکنون با ایران و برجام سر سازگاری نداشته، استراتژیای که این کشور میخواهد درباره برجام اجرا کند، موضوع بحث و بررسی است، موضوعی که در ایران با دقت زیاد در حال رصد است. همین هفته قرار است کمیسیون مشترک برجام در وین تشکیل شود و به آنچه در دو سال بعد از دستیابی به برجام رخ داده، بپردازند. تاکنون آمریکا شریک خوشقولی نبوده و باید دید در ادامه مسیر میخواهد با این توافق چگونه رفتار کند.
به گزارش بازتاب به نقل از شرق ، در همین زمینه با «کوروش احمدی»، کارشناس روابط بینالملل که در دوران بازنشستگی از وزارت خارجه به سر میبرد، اما از دیپلماسی غافل نشده گفتوگو کردیم. او سالها در دفتر ایران در نیویورک کار کرده و تجربه همکاری با سازمانهای بینالمللی مثل «نم» را دارد؛ همین تجربه موجب شده نظام جهانی و ساختار سیاسی آمریکا را بهخوبی بشناسد. او معتقد است ترامپ اجرای سختگیرانه و بدون اغماض برجام را در دستور کار قرار میدهد و تلاش میکند شرایط را بر ایران آنچنان سخت کند تا خود تهران از توافق خارج شود. گذرگاهی که فقط با آرامش و ملتهبنکردن جامعه میتوان از آن گذشت.
بهنظر شما اکنون میتوان گفت سیاست ترامپ و آنچه میخواهد در حوزه خاورمیانه و بهتبع آن ایران اجرا کند، چیست؟
میدانیم که الان در آمریکا رسما صحبت از بررسی مجدد برجام و کلا روابط با ایران است. ۱۷ آوریل که رکس تیلرسون به پل رایان، رئیس مجلس نمایندگان، نامه نوشت، برای اولینبار این بازنگری اعلام شد. همان نامهای که تیلرسون در آن اعلام کرد ایران به برجام پایبند است، اما کاخ سفید به قصد تندکردن لحن آن، نامه را دستکاری کرد. تیلرسون در آن نامه گفت ما در حال بررسی این هستیم که آیا تعلیق تحریمهای مندرج در قوانین کنگره علیه ایران، برای منافع امنیت ملی آمریکا لازم است یا خیر؟ این تعبیر به موادی در قانون کنگره برمیگردد که به رئیسجمهوری ایالات متحده آمریکا اختیار میدهد برای منافع امنیت ملی یکسری از تحریمها را تعلیق کند. روز بعد هم تیلرسون گفت ما در یک دوره ۹۰روزه در حال بررسی این موارد خواهیم بود و همه نهادهای امنیت ملی در آن درگیر هستند تا مشخص کنیم سیاست ما در قبال ایران چیست. این سه ماه در حال پایانیافتن است و براساس آن مهلت ۹۰روزه، این هفته باید اعلام کنند که سیاست آنها در قبال ایران چه خواهد بود. این وجه رسمی موضوع است اما در عمل، خطوط اصلی سیاست خارجی دولت ترامپ به مرور در پنج، شش ماه گذشته واضحتر شده. شواهد و قرائنی وجود دارد که سیاست خارجی ترامپ درباره ایران چیست. اولین شاهدی که ما داشتیم سفر ترامپ به عربستان بهعنوان اولین سفر خارجی رئیسجمهوری آمریکا بود که بیسابقه است. رئیسجمهورهای آمریکا در اولین سفر خود معمولا به کشورهایی میروند که «دوست» محسوب میشوند. دوست با متحد فرق میکند؛ دوست یعنی اشتراکات ارزشی بین آنها وجود دارد؛ برای مثال انگلیس و کانادا دوست آمریکا محسوب میشوند. سفر ترامپ به عربستان بهعنوان اولین سفر یک مسئله بیسابقه بود. البته دلایل دیگری هم وجود داشت، ترامپ با رهبران دموکراتیک غربی رابطه خوبی ندارد و برعکس با اتوکراتها و اقتدارگراها رابطه خوبی دارد. محور اصلی و برجسته این سفر «ضدیت با ایران» بود. ترامپ برای ۵۵ نماینده کشور اسلامی سخنرانی کرد که حدود ۴۱، ۴۲ کشور در بالاترین سطح در آن شرکت کرده بودند. ترامپ در آن سخنرانی یکسری اتهامات علیه ایران ردیف کرد و خواست که ایران منزوی شود. این در دیپلماسی امر کمسابقهای است که در این سطح و به این صراحت، چنین حرفهایی زده شود. غیر از این مسائل، ترامپ در جریان این سفر نشان داد میخواهد سیاست خاورمیانهای اوباما را کاملا تغییر دهد. اوباما مصاحبه معروفی با نشریه آتلانیک دارد (که به دکترین اوباما معروف شد)، آن مصاحبه را جفری گلدبرگ انجام داد. [اوباما] در آن مصاحبه گفت ما به دوستانمان توصیه میکنیم منطقه را با ایران تقسیم کنند و باهم کنار بیایند، چراکه در غیراینصورت ما باید وارد درگیری آنها شویم و این نه برای دوستان ما خوب است و نه برای ما (نقل به مضمون). این سیاستی بود که اوباما دنبال کرد؛ یعنی در خاورمیانه یکجور حد وسط را به ایران و عربستان توصیه میکرد. مسئله دیگر در سیاست خارجی اوباما کنارکشیدن از بعضی مسائل بود. تلاش برای مداخلهنکردن در درگیری سوریه و تمرکز روی داعش یکی از سیاستهای اوباما بود. ترامپ در این مدت تماما عکس این عمل کرد و بهویژه سیاست «engagement»، یعنی کارکردن با ایران را تغییر داد. درحالیکه سیاست اوباما کارکردن با ایران بود. بهطور مشخص از اواخر ۱۳۹۱ این کار از عمان شروع شد و بهصورت مذاکرات ایران و گروه ١+٥ ادامه یافت و بعد از آن هم تا ژانویه گذشته قطع نشد؛ اما ترامپ در این مدت نشان داده سیاست «engagement» را کنار گذاشته است. بهعلاوه، مقامات رده اول و دومی که در حوزه امنیت ملی از سوی ترامپ منصوب شدهاند نیز تقریبا همگی با ایران ضدیت دارند. البته آنها را میتوان به دو گروه نظامیان عملگرا مانند ماتیس و مک مستر که کمتر خطرناک هستند و ایدئولوگها مانند استیو بنن و ازرا کوهن و… که بیشتر خطرناکاند، تقسیم کرد. در مجموع به نظر میآید در دولت جدید آمریکا بهجای سیاست کار با ایران، سیاست تقابل با ایران اتخاذ شده است. همه شواهد و قرائن دال بر این است که اصل را بر تقابل با ایران گذاشتهاند. بهطور مختصر میتوان گفت که از سیاست اوباما مبنی بر کار با اکثر کشورهای خاورمیانه عدول شده است و سیاست کار با عربستان و متحدان عربستان و البته اسرائیل، اتخاذ شده؛ یعنی از سیاست کار با ایران به سمت سیاست تقابل با ایران رفتهاند.
بعد از سفر ترامپ به عربستان و اسرائیل، اتفاقات نگرانکنندهای رخ داده است. گویا ترامپ با سفر به عربستان چک سفیدی به ریاض داد تا هر کاری میخواهد در منطقه انجام دهد؛ ماجرای تحریم و قطع رابطه با قطر میتواند یک شاهد این گزاره باشد. در سوی دیگر، تحولات داخلی عربستان قابل تأمل است. وضعیت خاورمیانه در چهار سال ترامپ به کدام سمت پیش میرود؟ آیا باید منتظر اتفاقات ناگوار باشیم؟
همانطور که عرض کردم هنوز سیاست خارجی آمریکا قطعی و نهایی نیست، اما میدانیم که سیاست تقابل با ایران جای سیاست تعامل را گرفته است. پیشفرض آمریکاییها این است که ایران در یمن، سوریه و عراق دخالت دارد و مانع از صلح فلسطینیها و اسرائیلیها میشود. اگر فرض کنیم خاورمیانه دو طرف اصلی داشته باشد – ایران و عربستان – سیاست تقابل با ایران در همه عرصهها ایجاب میکند که در جاهای دیگر هم متناسب با همین سیاست، عمل کنند. در خاورمیانه چند نقطه اصطکاک و برخورد داریم؛ یکی از آنها شرق سوریه است. آمریکا در شرق سوریه در یکی، دو ماه گذشته سه بار نیروهای متحد سوریه را مورد حمله قرار داده، دو پهباد ایرانی و یک هواپیمای جنگنده سوری را سرنگون کرده است. این یعنی تقابل با هر چیزی که میتواند به ایران ربط داشته باشد. اوباما ضمن اینکه سلاح زیادی به عربستان فروخت، در یکی، دو سال آخر جلوی انتقال یکسری از سلاحها به عربستان را به خاطر جنگ یمن گرفت. بعد از فشارهای «انجیاو» ها و افکارعمومی و طرح مسئله یمن در سازمان ملل، اوباما انتقال بعضی از سلاحها را به حالت تعلیق درآورد. خب این از نظر افکار عمومی هم برای عربستان بد بود؛ یعنی اینکه دولت آمریکا به علت کشتار غیرنظامیان در یمن یکسری سلاح را به عربستان نفروخت. ترامپ این تعلیقها را برداشت، در جریان همین سفر اخیر، آمریکاییها اعلام کردند که تعلیقها را کنار گذاشتند و بدون هیچ محدودیتی سلاح فروختند. از طرفی، شاید بهخاطر اینکه در عراق داعش در مرکز توجه است و آمریکا رابطه خوبی با بغداد دارد، دولت، محور مرکزی برای مبارزه با داعش است. در سوریه اصلا اینطور نیست و آمریکا دولت سوریه را بهعنوان محور مبارزه با داعش به رسمیت نشناخته. در عراق حشدالشعبی هم رسما تحت امر فرماندهکل قوای عراق – حیدر العبادی – است؛ بنابراین به نظر میآید در عراق از نظر محوریت دولت مرکزی مشکل خاصی وجود ندارد. ولی در سوریه رقابت برای کنترل مناطق وجود دارد، مخصوصا در شرق سوریه. اسرائیل دو یا سه بار به بعضی اهداف متحدان دولت سوریه در مجاورت منطقه جولان اشغالی حمله کرده است. چهار یا پنج بار به بهانه جلوگیری از ارسال سلاح برای حزبالله به اطراف دمشق حمله هوایی کرده است.
در عربستان محمد بنسلمان قویتر از قبل شده است و حتی میتواند با فوت پدرش قویتر از امروز شود. بعضی از تحلیلها معتقدند با ولیعهدی محمد بنسلمان تا یک سال دیگر معادلات به سمت آرامش خواهد رفت. او کمکم مجبور میشود به یک سیستم و نظمی تن دهد. از آن چیزی که تا اینجا از عملکرد او دیدهایم، این آینده بعید به نظر میآید. برخی تحلیلها اینگونهاند که ما با خاورمیانه و بهطور مشخص عربستانی تندتر روبهرو خواهیم بود. شما آینده عملکرد عربستانی که در آن محمد بنسلمان قویتر از قبل شده را چگونه میبینید؟
در روابط بینالملل باید براساس شواهد و قرائن حرف زد. به نظرم نمیتوانیم بدون تکیه بر شواهد و قرائن بگوییم یک سال دیگر چه اتفاقی رخ خواهد داد. در این صورت کار بیشتر جنبه پیشگویی خواهد داشت. واقعیت این است که محمد بنسلمان در بیش از دو سال گذشته، عمدتا محور تصمیمگیریها در عربستان بوده. با رویکارآمدن پدرش سیاستهای عربستان در مقایسه با دوران ملکعبدالله تغییرات مهمی کرده است. ملکعبدالله و اسلاف او بیشتر با طمأنینه و احتیاط کار میکردند. اینها که جدیدا و در دو سال گذشته سر کار آمدهاند، احتیاط را کنار گذاشتهاند. اگر ملکعبدالله بر سر کار بود، بعید به نظر میآمد که به شکل فعلی به یمن حمله میشد. سیاستهای تند و رادیکالی مثل این حرفهای محمد بنسلمان که «ما جنگ را به داخل ایران میآوریم» یا مثلا «با کسانی که منتظر امام زمان هستند، نمیشود مذاکره کرد» را در هیچ دورهای از سیاستخارجی عربستان نداشتهایم. با این شواهد و قرائن، الزاما نمیتوانیم بگوییم یک سال دیگر همه چیز تعدیل خواهد شد، اما میتوانیم بگوییم با گذشت زمان نقش ملکسلمان در تصمیمگیریها کاهش پیدا میکند و نقش محمد بنسلمان افزایش مییابد و جایگاهش هم بیشتر تحکیم میشود. ظاهرا محمد بنسلمان در افکارعمومی عربستان جایگاه خوبی دارد. او جوان است و عربستان سعودی هم جمعیت جوان زیادی دارد. این یک واقعیت است که بخشی از افکار عمومی عربستان نیز ضدشیعه است و علاوه بر آلسعود، آلشیخ هم از حامیان محمد بنسلمان است. آلشیخ یکی از دو ستون حکومت در عربستان است، یعنی وهابیون، یعنی کسانی که از طایفه محمد بنعبدالوهاب هستند و خیلی افراطیاند.
گفته میشود ماجرای تحریم قطر هم تصمیم محمد بنسلمان و محمد بنزائد ولیعهد امارات بوده.
اینها بیشتر به نظر میآید سیاستها و بهویژه روشهای این شخص باشد. البته حتما با تأیید پدرش این سیاستها اتخاذ میشود، ولی فکر میکنم او به علت کبر سن و بیماری چندان درگیر تصمیمگیریهای روزمره نیست. درمجموع، با توجه به دادههای موجود نمیتوانم بگویم در آینده سیاستهای محمدبنسلمان تغییر خواهد کرد و تعدیل خواهد شد.
ترامپ در مواجهه با ایران بالاخره باید درباره برجام تصمیمگیری کند. ۲۹ تیر موعد تعلیق بخش دیگری از تحریمهای ایران به وسیله ترامپ است. تا آن زمان باید نتیجه بازنگریشان هم مشخص شود. دراینباره سه گزینه مطرح است؛ ترامپ از برجام خارج شود، به آن متعهد بماند یا تلاش کند ایران برجام را نقض کند. شما احتمال کدام گزینه را بیشتر میدانید؟
درباره برجام، ترامپ در دوره مبارزه انتخاباتی و حتی در دورانگذار [از رئیسجمهوری منتخب به رئیسجمهوری مستقر] حرفهای بسیار تندی زد؛ «بدترین توافق تاریخ»، «فاجعهبار» و یکی، دو بار هم گفت برجام را «پاره میکند» که البته در دوران انتخابات بود و بعد از آن تکرار نکرد. در نتیجه چنین زمینهای و چنین انتظاری برای طرفدارهایش ایجاد کرده است. او یک پایگاه رأی اصلی و اساسی در بین جمهوریخواهان تندرو دارد که خیلی برایش مهم است و نمیخواهد آن را از دست بدهد. با توجه به حرفهایی که ترامپ و مقامات او تاکنون زدهاند، بهنظر میرسد چهار گزینه وجود دارد؛ اول اینکه پاره کنند. دوم اینکه مذاکره کنند – چراکه ترامپ از مذاکره مجدد هم صحبت کرده است- سوم اینکه به نحو سختگیرانهای آن را اجرا کنند و چهارم همانطور که شما اشاره کردید، کاری کنند که ایران خود از برجام خارج شود. از مجموع مطالبی که گفتهاند بهنظر میرسد این چهار گزینه محتمل است. بهنظر من گزینههای اول و دوم منتفی است. با توجه به شواهد و قرائن موجود بهنظر میآید از برجام خارج نمیشوند یا «پاره نمیکنند» و مذاکره مجدد هم اصلا امکانپذیر نیست؛ ایران حاضر نیست و اروپا هم برای این کار به اجماع نمیرسد و به نظر نمیرسد خود ترامپ هم حوصله این کارها را داشته باشد. این است که اصرار زیادی هم بر مذاکره مجدد نمیکنند. احتمال گزینه اجرای سختگیرانه با هدف مچگیری بیشتر است که یک نمونه آن را تابهحال داشتهایم؛ آنهم، همین بحث آبسنگین که در برجام ذکر شده که ۱۳۰ تن بیشتر نباشد، اما یکی، دو نوبت حولوحوش صد کیلو بیشتر شد یعنی کمتر از یکدهم درصد. طبعا ما باید خیلی مراقب این موارد باشیم.
یکبار آمریکا میزان بیش از سقف را خرید؟
بله، دفعه اول اواخر دوره اوباما بود که آمریکا خرید و یکبار هم به عمان منتقل کردیم و از آنجا به جای دیگری فرستادند و بهاینترتیب میزان آبسنگین به زیر سقف مجاز برگشت. بههرحال احتمال دارد در آینده مواردی از ایندست را آمریکا نبخشد و از آن نگذرد.
آژانس نمیتواند در این موارد حرفی بزند؟
آژانس باید شواهد و مستندات (facts) را اعلام کند. آن دو دفعه اعلام کردند حدود صد کیلو آبسنگین بیشتر از ۱۳۰ تن است. آژانس میتواند بگوید این به دلیل مسائل تکنیکی است و مسئلهای نیست، اما آمریکا میتواند بگوید مسئله است. پاراگراف ۱۲ قطعنامه ۲۲۳۱ هم کاملا دست آمریکا را باز گذاشته است. پس میتوانند برجام را خیلی سختگیرانه اجرا و نیز سعی کنند کاری کنند که ایران از این قرارداد خارج شود. بهاین شکل که فشارها را زیاد و تحریمهای جدیدی اعمال کنند که البته همه اینها قابل بحث است. نمیدانم تحت چه شرایطی ایران حاضر میشود از برجام خارج شود؛ اما باید شرایط خیلی خاصی باشد که ایران چنین کاری کند و سرزنش را متوجه خود کند، یعنی ایران مسئول لغو برجام شود.
این قطعا به نفع ما نیست.
بههیچوجه بهنفع ما نیست منتها مسئله دیگری که درباره برجام وجود دارد مسائل بینالسطوری است؛ مثلا برجام، بعد محوریای را که در دولت قبلی آمریکا داشت در دولت کنونی ندارد. در دولت اوباما میخواستند اینکار انجام شود و از خیلی جهات سعی کردند با ایران همکاریهایی کنند بنابراین زمینههایی برای توافق ایجاد میکردند، چنین زمینهای اکنون وجود ندارد. مسئله دیگر این است که مثلا در برجام و بهویژه براساس بندهای ٢٨ و ٢٩ آمریکا باید کمک کند که ایران از مواهب برجام منتفع شود، غیر از اینکه باید برجام را با حسننیت اجرا کند. خب ترامپ این کارها را نکرده و نمیکند، بلکه قصد دارد عکس آن را اجرا کند. سعی کری و اوباما این بود که کمک کنند در محدوده برجام مناسبات اقتصادی ایران و خارج عادی شود. خیلی هم کار کردند؛ کری چند جلسه به اروپا رفت و با تاجران و بازرگانان گفتوگو کرد. مقامات دیگری مثل آدام زوبین هم میرفتند و به شرکتها توضیح میدادند که با برجام چه اتفاقی افتاده است و تحریمهای اولیه و ثانویه چیست و… .
آدام زوبین که خودش تحریمها را علیه ایران طراحی کرده بود، مجبور شد لغو تحریمهای ثانویه در برجام را به اطلاع دیگران برساند.
بله، همان فرد برای تجار اروپایی ماجرای برجام را توضیح میداد. اما دولت ترامپ همه این فعالیتها را تعطیل کرد، برعکس سعی کردند بین ایران با نهادهای اقتصادی بینالملل و شرکتهای اقتصادی تنش ایجاد کنند. مرتب هشدار دادند که مراقب باشید کارکردن با ایران خطرناک است. اصلا نفس سفر ترامپ به عربستان و ترکیب تیم امنیت ملیاش باعث میشود که برخی شرکتهای بینالمللی احتیاط کنند. مسئله دیگر، مسئله صحبت از تحریمهای جدید است؛ چه در قالب مصوبه سنا و چه اعمال تحریمهای موجود بر شمار بیشتری از اشخاص. پس صرفنظر از اینکه این تحریمها چقدر واقعی است شرکتها مجبور هستند یکسری مسائل را رعایت کنند. دولت ترامپ امیدوار است با این کارها ایران را تا حدودی کنترل کند. خوشبختانه توتال و شرکتهای بزرگ و کوچکی که درحال قراردادبستن با ایران هستند، به این جوسازیها اعتنا نمیکنند.
اتحادیه اروپا هم سعی میکند مانع از این سیاستها شود. سفر آقای ظریف به آلمان دستاورد بزرگی داشت. جلب همکاری بانکی و بیمه هرمس، هرکدام میتواند در این فضا تغییری ایجاد کند. به نظر میرسد که اروپا میتواند دراینبین تغییراتی ایجاد کند.
قطعا، چیزی که درباره برجام مهم بود، این است که تیم مذاکرهکننده کارش را به خوبی انجام داد و یک زمینه حقوقی و دیپلماتیک خوب فراهم کرده که تیم ترامپ در این زمینه خیلی مشکل میتواند علیه ایران کار کند. مثلا در بحث موشکی و اتفاقی که در شورای امنیت رخ داد و گزارش دبیرکل به شورای امنیت در ۲۰ ژوئن این امر نمود پیدا کرد. گزارش دبیر کل، حاوی مطالب جالبی بود. ازجمله تأکید داشت که اعضای شورای امنیت درباره برنامه موشکی ایران نتوانستند به اتفاقنظر برسند. معاون او هم این حرف را در جلسه شورای امنیت تکرار کرد. این به خاطر اساس و بنیانی است که به وجود آمده است؛ یعنی اساس حقوقی که ما درحالحاضر داریم، این امکان را به کشورها میدهد که بگویند این چیزی که ما از این متن میفهمیم، فرق دارد با آن چیزی که آمریکا میفهمد. اگر بخواهم مستدل بگویم؛ بند سه ضمیمه B قطعنامه ۲۲۳۱ درباره موشک تفاوت اساسی و ماهوی با بند ۹ اجرائی قطعنامه ١٩٢٩ مورخ ٢٠١٠ دراینباره دارد.
کسانی که متوجه این ضوابط حقوقی هستند، میدانند که آمریکا با بند سه ضمیمه B قطعنامه ۲۲۳۱ هیچ کار حقوقی و دیپلماتیکی نمیتواند علیه ما در شورای امنیت انجام دهد…
مگر اینکه یک اراده سیاسی فوقالعادهای به وجود آید و جو خاصی شکل گیرد که بتواند روسیه، چین و اتحادیه اروپا را متقاعد کند که علیه ایران اقدام کنند که آن هم در شرایط فعلی ممکن نیست؛ بنابراین آمریکاییها زمینه دیپلماتیک و حقوقی مناسبی ندارند که بتوانند براساس آن مانور دهند. تیم مذاکرهکننده وظایفش را به بهترین شکل ممکن انجام داد- با تأکید بر کلمه «ممکن»- الان دست آمریکاییها برای اینکه برنامههای خود را چه در زمینه برجام و چه در زمینه موشک پیش ببرند، باز نیست. آمریکا برای اینکه بتواند کاری انجام دهد، به یک ائتلاف جهانی نیاز دارد و الان با این زمینههای حقوقی و دیپلماتیک موجود نمیتواند این ائتلاف را به وجود آورد؛ درحالیکه با شش قطعنامه قبلی میتوانست. ممکن است بگذارند برجام همینجور پیش برود و ۲۹ تیر تعلیق دوم را انجام بدهند، به همان ترتیبی که در ماه می انجام دادند. البته برخی هم گفتهاند که سیاست ترامپ، سیاست waive and slap است؛ یعنی تعلیق کن و ضربه بزن. در دو مورد گذشته ضمن اینکه پایبندی ایران را به برجام اعلام کردند، یکسری تحریم هم علیه تعدادی از شرکتها و اشخاص اعلام کردند. البته بخشی از این هم باز برمیگردد به همان مسئله راضیکردن بدنه رأی. مثلا تحریمهای سنا تنها به دنبال قانونیکردن آن چیزی است که در گذشته بوده است.
یعنی چه؟
یعنی یکسری تحریمها در زمان بوش پسر و اوایل دوران اوباما از طریق فرمانهای اجرائی اعلام شدند که سنا به دنبال واردکردن آنها در قانون است و البته تکرار برخی از تحریمهایی است که قبلا در قوانین کنگره وجود داشته. البته رئیسجمهور میتواند طبق معمول اینها را تعلیق کند؛ اما سنا نیز دنبال همان جو ایجادکردن علیه ایران است.
درباره مصوبه سنا شما چندین مطلب جامع برای «شرق» نوشتید. از روند تلخیص و مواردی که به آن اضافه شد، عیان است که آنها نمیخواستند تحریمی علیه برجام در این مصوبه باشد. این طرح الان در مجلس نمایندگان با یک گیر قانونی مواجه شده است که گفتهاند اصلا این طرح نباید از سنا میآمده که این کار هزینهزا بود. برخی از جمهوریخواهان میگویند که اصلا این گیر مهم نیست و حل میشود؛ اما با الصاق تحریمهای روسیه به این طرح موضوع کمی پیچیده میشود و پای رابطه ترامپ و روسیه به این موضوع باز میشود. آینده این مصوبه را چگونه میبینید؟
من فکر میکنم که این مصوبه به تصویب مجلس نمایندگان هم خواهد رسید. گیرهای تکنیکی و حقوقی رفعشدنی هستند و ظاهرا اخیرا رفع شدهاند. مثلا میگویند طرحهایی که از سنا شروع میشود و ابتکار آن در دست سنا است، نباید هزینهزا باشد و نباید تولید درآمد کند. این طرح با توجه به جریمههایی که تصویب کرده، برای دولت درآمدزا است؛ پس مجلس میگوید این اشتباه است. این یک ایراد حقوقی تکنیکی است که حلشدنی است. مسئله روسیه، مسئله مهمی است و درست میگویید؛ اما اصل مسئله روسیه آن موقعی حل شد که مک کانل -رهبر اکثریت سنا – پذیرفت که این تحریم را همراه تحریم ایران کند و به بحث و رأی بگذارد که جمهوریخواهان و دموکراتها آن را با ٩٨ رأی از صد رأی پذیرفتند. میتوانیم بگوییم که مسئله روسیه از نظر کنگره حل شده است. وقتی سنا با این قاطعیت رأی میدهد، دلیلی ندارد که در مجلس نمایندگان این موضوع رأی نیاورد.
ولی احتمال دارد که در مرحله بعد ترامپ که باید اجرا کند، آن را وتو کند.
به احتمال زیاد این طرح تصویب میشود. ترامپ در موقعیت قوی نیست و هر روز که میگذرد، موقعیت او ضعیفتر میشود. دشمنی با روسیه بهویژه پوتین جزء لاینفک سیاست خارجی آمریکا در ۷۰ سال گذشته بوده است، [البته] به جز دوره کوتاهی که یلتسین سر کار بود. این همیشه بوده و ترامپ که هیچ چیز درباره منافع ملی و سیاست خارجی آمریکا نمیداند، نمیتواند آن را عوض کند. اینطور نیست که نخبگان سیاست خارجی آمریکا که در کنگره هم هستند، بگذارند روسیه کار خود را پیش ببرد. پس به احتمال خیلی زیاد تصویب خواهد شد، منتهی Veto Proof خواهد بود؛ یعنی بیش از دوسوم رأی خواهد آورد و درصورتیکه ترامپ وتو کند، وتوی او رد خواهد شد.
پس ما آن زمان باید نگران بازی سیاسی داخل ایران باشیم که گروهی خواهند گفت «تحریمها برگشت و برجام ناکارآمد بود».
این به توانمندی دوستان ما در سیاست خارجی برمیگردد که بگویند این مصوبه چیست. برداشت من این است که این مصوبه، تغییر اساسی و عمدهای ایجاد نمیکند. بهعلاوه، ایران انحصارا و اختصاصا با گروه ١+٥ درباره برنامههای هستهای و تحریمهای مرتبط با آن مذاکره کرد. درباره تحریمهای موشکی، حقوق بشر و تروریسم مذاکرهای نشده است. هم در قانون CISADA و برخی از دیگر قوانین کنگره و هم در فرمانهای اجرائی درباره حقوق بشر، تروریسم و مسائل موشکی تحریم اعمال شده و هم ادعاهای بیاساس مبنای تحریم سپاه در زمان بوش پسر و اوایل اوباما بوده است.