آمریکایی‌ها در آرزوی براندازی و برگشتن به «زمان شاه»

    کد خبر :448345

ترامپ بار‌ها گفته به دنبال یک «توافق بهتر» با تهران است، اما آیا آمریکایی‌ها آرزوی براندازی در ایران و توافقی مانند توافق با رژیم مخلوع شاه را در سر می‌پرورانند؟

به گزارش افکارنیوز، دولت ترامپ از همان ابتدا شمشیر مبارزه با ایران را از رو بست، و با خروج از توافق هسته‌ای و اِعمال مجدد تحریم‌ها نشان داد که برای مقابله با جمهوری اسلامی روش متفاوتی را نسبت به دولت اوباما در دستور کار قرار داده است. اگرچه تحریم‌ها و تهدید‌های ترامپ و سپس تشویق‌ها و ترغیب‌های وی به مذاکره با ایران موجب شده تا بسیاری از کارشناسان به این عقیده برسند که واشینگتن هیچ استراتژی‌ای در قبال تهران ندارد، اما برخی شواهد خبر از واقعیت‌های دیگری می‌دهد. با وجود آن‌که برخی اعضای کابینه ترامپ، از جمله مایک پمپئو، وزیر خارجه، ادعا می‌کنند که کاخ سفید علاقه‌ای به «تغییر رژیم» در ایران ندارد، اقدامات همین افراد (مانند تشکیل «گروه اقدام ایران») و واقعیت‌های دیگر، شماری از کارشناسان را مجاب کرده است که دولت آمریکا برنامه‌های بزرگ‌تری برای ایران در سر دارد.

عده‌ای از این تحلیلگران به تلاش‌های آمریکا برای انجام یک کودتای دیگر مانند کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ در ایران اشاره می‌کنند و برخی دیگر معتقدند چه‌بسا آمریکایی‌ها حتی به دنبال برگرداندن «شاه» به این کشور باشند؛ قطعاً حضور پررنگ «رضا پهلوی» در محافل ضدایرانی در آمریکا طی روز‌ها و ماه‌های گذشته، نشانه‌ای از این مسئله را در خود دارد. «دیوید ویلیام پِر» کارشناس سیاست خارجی آمریکا یکی از کارشناسانی است که معتقد است «آمریکا می‌خواهد شاهِ ایران را برگرداند.» وی طی مطلبی با همین عنوان به توضیح این مسئله پرداخته است که چگونه سیاستمداران دولت آمریکا نه به دنبال محدود کردن برنامه هسته‌ای و موشکی ایران هستند و نه خواستار «تغییر رفتار» جمهوری اسلامی، بلکه می‌خواهند ایران را به دوران پیش از انقلاب اسلامی برگرداندند. آن‌چه در ادامه می‌آید، خلاصه‌ای از مهم‌ترین نکات گزارش این کارشناس مسائل سیاسی آمریکاست.
حمایت آمریکایی‌ها از محمدرضا شاه و مجاهدین خلق

«پر» گزارش نسبتاً مفصل خود را با توضیح اتفاقاتی آغاز می‌کند که منجر به تصمیم آمریکا و انگلیس برای انجام کودتای سال ۱۳۳۲ در ایران شدند. وی پس از اشاره به جزئیات سهم اندک ایران از فروش نفتش در دنیا در زمان تسلط انگلیسی‌ها بر صنعت نفت، نهضت ملی‌سازی این صنعت به رهبری محمد مصدق ، دخالت و سهم‌خواهی آمریکا و نهایتاً وقوع کودتای ۲۸ مرداد، می‌نویسد:

برندگان [و ذی‌نفعان]کودتا، آمریکا و شاه بُزدلی بودند که [هنگام عملیات کودتا، از ترس جان]از مردم خود فرار کرده بود. آمریکایی‌ها به او یاد دادند که چگونه جرأت پیدا کند؛ اتفاقاً او هم شاگرد خوبی بود و با حمایت واشینگتن، ایران را تبدیل به یک کشور پلیسی کرد و با ایجاد رعب و وحشت، بر آن حکومت نمود. آمریکا هم در مقابل مردم ایران و هم در مقابل دشمنان خارجی از شاه حمایت می‌کرد و چشم خود را روی فساد و ریخت‌وپاش‌های او و اقدامش به ذخیره دلار در حساب‌های بانکی خارجی و پر کردن جیب خودش و اطرافیانش بست. در طرف مقابل، واشینگتن بخش بزرگی از صنعت نفت ایران و موقعیتی استراتژیک برای حضور نظامی [در خاورمیانه]را به دست آورد. وضعیت مردم ایران؟ آن‌ها هم‌چنان در فقر و بی‌سوادیبه سر می‌بردند. این در حالی است که اکنون که شاه ساقط شده است، رسانه‌های جریان اصلی و ماشین پروپاگاندای آمریکا سیل گزارش‌هایی را [به سوی مردم ایران و جهان]روانه می‌کنند در این‌باره که زندگی تحت حکومت شاه، چه‌قدر شگفت‌انگیز بوده است.

دیدار «جیمی کارتر» (چپ) رئیس‌جمهور وقت آمریکا و «محمدرضا پهلوی» شاه ایران در تهران

در ادامه گزارش می‌خوانیم:

ایران ۴۰ سال است که تحت تحریم‌های شدید اقتصادی از جانب آمریکا قرار دارد و واشینگتن چندین دهه است که تهران را تهدید به جنگ و «همه گزینه‌های روی میز» می‌کند. کاخ سفید هم‌چنین در داخل ایران هم‌دست به ایجاد بی‌ثباتی زده و از حملات خارجی توسط گروه‌های تروریستی مانند مجاهدین خلق حمایت کرده است. مجاهدین خلق حتی در فهرست سازمان‌های تروریستی خود وزارت خارجه آمریکا هم قرار داشت، اما هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا، سال ۲۰۱۲ این گروه را از فهرست سازمان‌های تروریستی آمریکا حذف کرد. اقدام مجاهدین خلق به کشتن شهروندان آمریکایی در حملات تروریستی خود نیز مانع از آن نشدن که برخی سیاستمداران آمریکایی [از جمله جان بولتون مشاور امنیت ملی، و «رودی جولیانی» وکیل شخصی ترامپ]از پذیرش مبالغ هنگفت به ازای سخنرانی در تجمعات این گروه خودداری کنند، حتی همان زمانی که در فهرست تروریستی آمریکا قرار داشت.

یکی از دیدار‌های «جان بولتون» (چپ) با «مریم رجوی» سرکرده گروهک مجاهدین خلق

دیدار «جان مک‌کین» (راست) سناتور سابق آمریکایی با «مریم رجوی» سرکرده گروهک مجاهدین خلق
وزیر خارجه آمریکا: مردم ایران یا باید موشک داشته باشند یا غذا

نویسنده درباره تحریم‌های ظالمانه آمریکا علیه مردم ایران تصریح می‌کند:

پروژه آمریکا برای نابود کردن اقتصاد ایران، تأثیری ویرانگر [نه روی حکومت این کشور، بلکه روی زندگی مردم]داشته است. مایک پمپئو، وزیر خارجه هیکل‌گنده آمریکا، می‌گوید مقامات ایران باید تصمیم بگیرند که «آیا می‌خواهند [فعالیت‌های موشکی خود را ادامه دهند یا این‌که]مردم‌شان غذا برای خوردن داشته باشند.» بر اثر [تحریم‌های]آمریکا، ایران منابع کافی‌ای را ندارد که اگر داشت، دلش می‌خواست آن‌ها را در منابع انسانی و برنامه‌های اجتماعی سرمایه‌گذاری کند. قانون اساسی ایران تضمین می‌کند که تمام مردم این کشور مراقبت‌های بهداشتی و آموزش را به صورت رایگان دریافت کنند و از حقوق مدنی آن‌ها مراقبت شود .

این کارشناس آمریکایی ادامه می‌دهد:

تهدیدات دائمی آمریکا، اسرائیل و سعودی علیه ایران، این کشور را ملزم کرده است که بودجه داخلی خود را به جای اهداف اقتصادی مدنظرش، بیش‌تر صرف دفاع از خود کند. حملات تروریستی و مخالفت‌های داخلی به تحریک آمریکا، ایران را مجبور به افزایش امنیت داخلی به قیمت محدود شدن آزادی‌های مدنی می‌کند؛ سپس دولت آمریکا و ماشین‌های پروپاگاندای رسانه‌های جریان اصلی این کشور با وجود آن‌که می‌دانند این‌ها نتیجه اقدامات تعمدی و تهاجمی واشینگتن است، با سرزنش کردن ایران به خاطر مشکلات اقتصادی و اجتماعی در این کشور، بی‌رحمانه، قربانی را مقصر معرفی می‌کنند.

در ادامه گزارش آمده است:

جنگ سرد [واشینگتن]علیه ایران، ارتباطی به امنیت ملی آمریکا ندارد. تهران نه برای آمریکاست و نه حتی برای اسرائیل [۱۷]، تهدیدی موجودیتی به شمار نمی‌رود. این جنگ سرد، به خاطر آن است که [به موجب انقلاب اسلامی]کمپانی‌های آمریکایی از بهره‌کشی از منابع طبیعی ایران، خصوصی‌سازی صنایع دولتی این کشور، و باز کردن در‌های ایران به روی سازوکار‌های تجاری ناعادلانه محروم شده‌اند. این جنگ، با جایگاه آمریکا به عنوان هژمون در خاورمیانه ارتباط دارد؛ همان امپریالیسم قدیمی است که لباس «حقوق بشر، دموکراسی و استثناگرایی آمریکایی [۱۸][اعتقاد به جایگاه منحصربه‌فرد آمریکا در دنیا]» را به تن کرده است؛ همان [توجیهی]است که استعمارگریِ جهان قدیم نام آن را «متمدن‌سازی وحشی‌ها» گذاشته بود.
استعمار ایران توسط آمریکا در زمان شاه

«پر» در توضیح روابط شاه با آمریکایی‌ها می‌نویسد:

آمریکا هرگز جمهوری اسلامی ایران را به خاطر الغای قرارداد استعماری واشینگتن با شاه نخواهد بخشید. شاه ایران به لطف سهمی که از کمپانی‌های نفتی می‌گرفت، یکی از مشتریان بسیار بزرگ کمپانی‌های اسلحه‌سازی آمریکایی، مانند «جنرال داینمیکس»، «لاکهید مارتین» و «نورتروپ گرومن» بود. وی هم‌چنین با آغوش کاملاً باز از برنامه «اتم برای صلح» دوایت آیزنهاور، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، [مبنی بر معرفی انرژی هسته‌ای به عنوان یک فناوری صلح‌آمیز]استقبال کرد. ایران به اصرار آمریکا بود که سال ۱۹۵۷ برنامه هسته‌ای خود را آغاز کرد. فروش تسلیحات و فناوری هسته‌ای، تجارت خوبی برای کمپانی‌های اسلحه‌سازی و صنعت هسته‌ای آمریکا بود. شرکت‌های آمریکایی مانند «جنرال‌الکتریک» و «وستینگ‌هاوس» تجهیزات و فناوری هسته‌ای و هم‌چنین سوخت به شکل اورانیوم غنی‌شده به ایران می‌فروختند. آن‌ها حتی اورانیوم با غنای بالا در حد سلاح هسته‌ای را هم به شاه می‌فروختند که علاوه بر کارآمدی بالا برای تولید برق، برای ساخت بمب اتمی هم گزینه بسیار مناسبی بود.

سخنرانی «دوایت آیزنهاور» (ایستاده پشت تریبون) رئیس‌جمهور وقت آمریکا تحت عنوان «اتم برای صلح» در مجمع عمومی سازمان ملل

کارشناس سیاست خارجی آمریکا سپس توضیح می‌دهد که روابط خوب واشینگتن با حکومت شاه، و هم‌چنین پروپاگاندای رسانه‌ها، موجب شده بود تا مردم آمریکا تصور کنند محمدرضا پهلوی محبوبیت زیادی در ایران دارد و بنابراین انقلاب اسلامی آن‌ها را شوکه کرد. «پر» می‌گوید وقتی سفارت آمریکا در تهران تسخیر شد، «دانش‌جویان نام آن را به «لانه جاسوسی» تغییر دادند و با توجه به اسناد بی‌شماری که از جنایت‌های آمریکا در آن‌جا کشف شد، کاملاً هم حق داشتند.» وی تصریح می‌کند که انقلاب اسلامی در حالی شاه امپریالیست را با یک رهبر اسلامی عوض کرد که افکار عمومی در آمریکا هم‌چنان حیرت‌زده بودند که چرا ایرانی‌ها این همه از واشینگتن متنفر هستند. در همین‌باره می‌خوانیم:

اسناد وزارت خارجه آمریکا نهایتاً سال ۲۰۱۷ به صورت عمومی منتشر شد. مردم آمریکا ده‌ها سال غافل از این بودند که دولت آمریکا، از شخص آیزنهاور تا رده‌های پایین‌تر در وزارت خارجه و سی‌آی‌ای، اقدام به سرنگون کردن دولت منتخب و دموکراتیک محمد مصدق، نخست وزیر ایران، کرده بود. این در حالی بود که مردم ایران [از همان ابتدا]می‌دانستند که این آمریکا بوده که رژیم وحشی محمدرضا پهلوی را روی «تخت طاووس» نشانده است. مردم آمریکا از سرکوبگری، حبس‌های سیاسی، اتاق‌های شکنجه، ترورها، ناپدید شدن‌ها و اعدام‌های شاه بی‌خبر بودند، در حالی که دولت آمریکا نه تنها چشم خود را روی این وحشیگری‌ها بسته بود، بلکه سی‌آی‌ای (و موساد اسرائیل)، ناظر و مربی پلیس مخفی شاه تحت عنوان «سازمان اطلاعات و امنیت کشور»، یا همان «ساواک» بودند.

سربازان شاه در حال تعقیب مردم در جریان کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲

نویسنده به نقل از گزارش سال ۱۹۷۵-۱۹۷۴ سازمان عفو بین‌الملل درباره جنایت‌های رژیم شاه می‌نویسد: «شاه ایران که از وجهه خوبی [در چشم دنیا]برخوردار است، بالاترین میزان اعدام در جهان و سابقه‌ای تاریخی از شکنجه‌های باورنکردنی را دارد و در دادگاه‌هایش هیچ نظام [قضایی]معتبری وجود ندارد.» وی هم‌چنین یادآور می‌شود که محمدرضا پهلوی در پاسخ به سؤال خبرنگار روزنامه فرانسوی «لوموند» درباره روش‌های وحشیانه سرکوبگری در رژیمش گفته بود: «چرا ما نباید از روش‌هایی استفاده کنیم که شما اروپایی‌ها آن‌ها را به کار می‌برید؟ ما روش‌های پیش‌رفته شکنجه را از خود شما یاد گرفته‌ایم. شما برای استخراج حقیقت، از روش‌های روانی استفاده می‌کنید؛ ما هم همین کار را می‌کنیم.»
«اتم برای صلح» یا «اتم برای گروکشی»؟

کارشناس سیاست خارجی آمریکا توضیح می‌دهد: «همان‌طور که ترامپ دارد تلاش می‌کند [جنایت‌های]محمد بن سلمان را پنهان کند، جیمی کارتر هم تلاش می‌کرد تا [جنایت‌های]محمدرضا پهلوی را پنهان کند و پس از انقلاب در ایران، او را پناه داد.» وی خاطرنشان می‌کند که هنری کیسینجر و دیوید راکفلر، کارتر را مجاب کردند تا شاه را برای درمان پزشکی در آمریکا بپذیرد. کارتر که چند سال قبل، از ایران به عنوان یک «جزیره ثبات» در منطقه بی‌ثبات خاورمیانه نام برده و درباره «عشق و علاقه» مردم ایران به شاه صحبت کرده بود، اجازه ورود او به آمریکا را داد، اما نهایتاً مقابل انقلابیون ایران کوتاه آمد و محمدرضا پهلوی را از آمریکا اخراج کرد. «شاه» سال بعد در مصر بر اثر بیماری سرطان جان سپرد.

بر خلاف تمام دنیا، ترامپ به دنبال تبرئه «محمد بن سلمان» ولیعهد سعودی از جرم ترور «جمال خاشقجی» است

چنان‌که در ادامه گزارش می‌خوانیم، دولت آمریکا پس از «بحران گروگان‌گیری»، تحریم‌های یک‌جانبه علیه جمهوری اسلامی را آغاز نمود، تلاش کرد فروش نفت ایران را متوقف کند، دارایی‌های این کشور در آمریکا را مسدود کرد، تهران را هدف ممنوعیت‌های تجاری، از جمله انتقال کالا‌های انسان‌دوستانه، قرار داد، و روابط دیپلماتیک با ایران را قطع کرد. ناگفته پیداست که برنامه «اتم برای صلح» و همکاری‌های آمریکا با ایران در زمینه توسعه انرژی هسته‌ای در قالب این برنامه نیز متوقف شد. به عقیده «برخی» کارشناسان و صاحب‌نظران، این اقدامات البته برای دولت وقت جیمی کارتر هم بدون‌هزینه نبود، چراکه ایران با زمان‌بندی آزاد کردن گروگان‌ها، عملاً کارتر را از پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری بعدی برای دور دوم، محروم کرد. ایرانی‌ها پس از اطمینان از این‌که کارتر در انتخابات شکست خورده است، یعنی ۲۰ دقیقه پس از پایان سخنرانی رونالد ریگان (رقیب کارتر) در مراسم تحلیف، گروگان‌ها را آزاد کردند.

نویسنده، حمله عراق به ایران با حمایت آمریکایی‌ها را به عنوان فصلی دیگر از دشمنی‌های واشینگتن علیه تهران مورد بررسی قرار می‌دهد. وی «قرار داشتن در احاطه دشمنان نزدیک [نظیر عراق]و دور [نظیر آمریکا]» و «لزوم روی آوردن به جنگ نامتقارن» را درس‌هایی می‌داند که جمهوری اسلامی از جنگ با عراق گرفت . «پر» به هدف قرار گرفتن هواپیمای مسافربری ایران و کشته شدن تمام ۲۹۰ سرنشین آن و امتناع جورج بوش پدر (معاون اول وقت رئیس‌جمهور آمریکا) از عذرخواهی از ایرانی‌ها «صرف‌نظر از این‌که واقعیت چیست» هم اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد که در بحبوحه بحران‌های دهه ۱۹۸۰ میلادی، ایران هرگز پیش‌رفت در برنامه هسته‌ایش را متوقف نکرد؛ واقعیتی که به نقطه عطفی در روابط واشینگتن و تهران تبدیل شد.

کارشناس مسائل سیاسی و سیاست خارجی آمریکا تصریح می‌کند:

ایران سال ۱۹۷۰ پیمان منع اشاعه هسته‌ای را امضا کرده بود. تمام حقوق این کشور برای داشتن یک برنامه انرژی هسته‌ای تحت این معاهده محفوظ است. در واقع، به موجب این پیمان، کشور‌های دارای سلاح هسته‌ای موظف هستند تا با کشور‌های فاقد سلاح هسته‌ای در زمینه توسعه صلح‌آمیز انرژی اتمی همکاری کنند. با این وجود، آمریکا به جای تبعیت از پیمان منع اشاعه، دنیا را دنبال این نخود سیاه فرستاد که «ایران یک برنامه نظامی هسته‌ای دارد». واشینگتن بدون ارائه هیچ سندی، تحریم‌های اقتصادی یک‌جانبه را علیه ایران وضع کرد. پس از حمله صدام به کویت در سال ۱۹۹۰ و حمله آمریکا به عراق، واشینگتن علاوه بر بغداد، تهران را هم (به بهانه کمک مخفیانه به صدام) تحریم کرد، در حالی که دلیل اصلی تحریم ایران، نگرانی کاخ سفید از تقویت این کشور به عنوان یک قدرت منطقه‌ای پس از تضعیف عراق بود؛ اتفاقی که دقیقاً به همین شکل رقم خورد. سال ۱۹۹۶ نیز بیل کلینتون، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، قانونی را امضا کرد که در کنگره تصویب شده بود و بعد‌ها «لایحه تحریم ایران و لیبی» [و نهایتاً «لایحه تحریم ایران»]نام گرفت.
«بزرگ‌ترین حامی دولتی تروریسم» به دنبال براندازی در ایران است

نویسنده گزارش، درباره دلیل اصلی پشت تحریم‌های ظالمانه آمریکا علیه ایران می‌نویسد: «واشینگتن از سرنگون شدن شاه ایران، یعنی عروسک خیمه‌شب‌بازی آمریکا، عصبانی است.» وی سپس در اشاره به حمایت‌های آمریکا از صدام در جنگ با ایران ادامه می‌دهد:

آیا حمایت از تجاوزگر در جنگ، کمک به متجاوز در استفاده از سلاح‌های ممنوعه شیمیایی، دادن سلاح به هر دو طرف [به بهانه بی‌طرفی، اما]برای آن‌که یک‌دیگر را بکشند، و ساقط کردن یک هواپیمای غیرنظامی، تعریف «حمایت دولتی از تروریسم» نیست؟ آمریکا از سال ۱۹۷۹ تا کنون در قالب عملیات‌های مخفیانه (از جمله در افغانستان) و جنگ‌های نامشروع و تجاوزکارانه در خاورمیانه (از جمله در حمله سال ۲۰۰۳ به عراق) میلیون‌ها نفر را کشته است. پس چگونه است که آمریکایی‌ها ایران را «بزرگ‌ترین حامی دولتی تروریسم» معرفی می‌کنند؟ انگیزه این‌گونه تبلیغات و پروپاگاندای آمریکا، کمک به آرمان براندازی دولت ایران به هر روشی است؛ دولتی که مشروع و در جامعه بین‌الملل به رسمیت شناخته شده است. بدون شک «بزرگ‌ترین حامی دولتی تروریسم» آمریکاست، و شرکایش در تروریسم هم انگلیس، اسرائیل، عربستان و دیگر کشور‌های عضو شورای همکاری خلیج [فارس]هستند.

در ادامه می‌خوانیم:

فرهنگ لغت «وبستر»، تروریسم را «استفاده غیرقانونی از خشونت و ارعاب، به ویژه علیه افراد غیرنظامی، برای دست‌یابی به اهداف سیاسی» تعریف می‌کند. قربانیان تحریم‌های اقتصادی آمریکا، این تحریم‌ها را «تروریسم مالی» توصیف می‌کنند. واقعاً هم همین‌گونه است، به خصوص که این تحریم‌ها عمدتاً به غیرنظامیان آسیب مالی می‌زنند و باعث رنج و مرگ آن‌ها بر اثر کم‌بود تغذیه و دارو برای بیماری‌های قابل‌درمان و قابل‌پیش‌گیری می‌شوند. این تحریم‌ها هم‌چنین فشار روانی شدیدی را به جمعیت غیرنظامی یک کشور تحمیل می‌کنند. تحریم‌های اقتصادی در تعریف تروریسم جای می‌گیرند و بنابراین این تحریم‌ها مصداق جنایت علیه بشریت هستند. حتی تحریم‌های اقتصادی تحت مجوز سازمان ملل نیز ناقض کنوانسیون‌های ژنو، غیراخلاقی، و چه‌بسا غیرقانونی هستند
چرا «جان بولتون» از جشن ۴۰ سالگی انقلاب ایران خط خورد

«دیوید ویلیام پِر» بخش انتهایی گزارش خود را به برنامه‌های احتمالی واشینگتن برای براندازی در ایران اختصاص می‌دهد و در این‌باره می‌نویسد:

آمریکا می‌خواهد زمان را به سال ۱۹۵۳ [۱۳۳۲ شمسی و زمان کودتای ۲۸ مرداد]و دوران بازگشت شاه ایران برگرداند. چرا که نه؟ آمریکا به مدت یک ربع قرن، معامله‌ای بسیار عالی را [در زمینه نفت، سلاح و برنامه هسته‌ای]با شاه ایران کرده بود تا آن‌که انقلاب سال ۱۹۷۹ در این کشور اتفاق افتاد. به همین دلیل هم هست که واشینگتن از دولت [و حکومت]فعلی ایران متنفر است و می‌خواهد آن را سرنگون کند.

نویسنده، درباره بلندپروازی‌های جان بولتون، مشاور امنیت ملی ترامپ، می‌نویسد:

آمریکا مصمم است که دولت ایران را تضعیف کند. نقض [و لغو]برجام توسط ترامپ بار دیگر «همه گزینه‌ها» را روی میز گذاشته است: تحریم‌های اقتصادی، تروریسم، جنگ، و حتی استفاده از سلاح‌های هسته‌ای. ایران اکنون در چهلمین سال جمهوری اسلامی است. جان بولتون [که رسماً خواهان بمباران ایران شده است]در یکی از سخنرانی‌هایش در سال ۲۰۱۷، خطاب به گروه تروریستی مجاهدین خلق گفت: سیاست پرزیدنت ترامپ باید این باشد که نگذارد «انقلاب سال ۱۹۷۹ آیت‌الله خمینی عمرش به ۴۰ سال برسد.» جشن ۴۰ سالگی انقلاب اسلامی ایران، چند ماه دیگر، در تاریخ ۱۱ فوریه ۲۰۱۹ برگزار خواهد شد، اما قطعاً جان بولتون [به خاطر حرف‌هایی که زده]به این جشن دعوت نمی‌شود.

«توافق بهتر»‌ی که ترامپ می‌خواهد، همان توافق قدیمی با محمدرضا شاه است

ترامپ بار‌ها از یک «توافق بهتر» با ایران صحبت کرده است، اما به نظر می‌رسد منظور رئیس‌جمهور آمریکا از «توافق بهتر»، همان توافقی است که آمریکا با محمدرضا پهلوی امضا کرده و به موجب آن عملاً ایران را استعمار می‌کردند. در انتهای گزارش، در همین‌باره آمده است:

ترامپ می‌گوید توافق ایران «بدترین توافق تاریخ» است. آن‌چه که آمریکا می‌خواهد، همان توافق قدیمی‌ای است که واشینگتن بین سال‌های ۱۹۵۳ [و کودتای ۲۸ مرداد]تا ۱۹۷۹ [و انقلاب اسلامی]با شاه ایران داشت. آن توافق، «بهترین توافق تاریخ» بود. سی‌آی‌ای پیشاپیش دارد آدم خودش را هم [برای به قدرت رسیدن در ایران و امضای توافق مدنظر آمریکا]آماده می‌کند. آن‌ها از وقتی این فرد، ۱۷ ساله بود مهیا کردن او را شروع کردند. او اکنون در حوالی دفتر مرکزی سی‌آی‌ای در منطقه «لنگلی» ایالت ویرجینیا زندگی می‌کند. نامش «رضا پهلوی» است؛ ولی‌عهد ایران و آخرین وارث بلافصل «تخت طاووس» سرنگون‌شده پدرش. رضا پهلوی را در آب‌نمک خوابانده‌اند تا فرصت شغلی «شاه جدید ایران» پیش بیاید.

یکی از برنامه‌های آمریکایی‌ها ممکن است تلاش برای بازیافت «رضا پهلوی» باشد

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید