آمار طلاق فاجعه بار شد
در حرفهایی از این دست که «آمار طلاق با شیب ملایمی در حال افزایش بوده و در سالهای اخیر به بالای ۲۰۰ هزار مورد در سال رسیده است.»
حرفهایی که در نهایت به این جمله واحد میرسند: «طلاق در تهران رکورد زده است.» این، اگر یک فاجعه برای ایران نباشد، یک زنگ خطر جدی برای آینده است.
دیدهبان ایران به موضوع افزایش شدید آمار طلاق در ایران پرداخت و نوشت: «در سال ۱۴۰۲ به ازای هر ۱۰ ازدواج، بیش از ۴ طلاق در ایران ثبت شده است. البته آمار طلاق در تهران بالاتر است و پایتخت عملا رکوردار این آمار است. اما در همین تهرانی که رکورد طلاق را شکسته است، ۵۶ درصد درآمد خانوار صرف تامین هزینه مسکن میشود.»
متن کامل یادداشت «سید محمد حسین هاشمی، روزنامهنگار» به شرح زیر است:
«۱- دوستی دارم که سالهاست یک جمله واحد برای آنهایی که میخواهند ازدواج کنند، میگوید: «عشق برای یکی دو سال اول است؛ بعد از آن، اگر گوشت و مرغ توی یخچال نباشد، دعوا شروع میشود.» من مدتها تلاش کردم تا او را از این گفتهاش منصرف کنم؛ اما کمی که دقت کردم، دیدم، حالا نه انقدر غلیظ، با کمی اغماض، میتوان حرفش را باور کرد. نمونهاش را نه در اطرافمان که در صحبتهای اخیر حمید صاحب «مدیرکل سلامت شهرداری تهران» میتوان جستوجو کرد.
در حرفهایی از این دست که «آمار طلاق با شیب ملایمی در حال افزایش بوده و در سالهای اخیر به بالای ۲۰۰ هزار مورد در سال رسیده است.» حرفهایی که در نهایت به این جمله واحد میرسند: «طلاق در تهران رکورد زده است.» این، اگر یک فاجعه برای ایران نباشد، یک زنگ خطر جدی برای آینده است.
۲- در این مجال قصد ندارم به آمارهایی که بعضی اوقات منتشر میشوند و بر مبنای عدد و رقمهایی که شبیه بعضی گزارشهای سودآوری در بنگاههای اقتصادی، قلب واقعیت میکنند، بپردازم، اما ذکر همین چند مورد شاید بتواند موید این جمله باشد که به آمارهایی که نشان از کاهش طلاق میدهند، نمیتوان امید داشت. روزنامه دنیای اقتصاد در شماره ۶۱۲۰ خود که ۱۷ مهرماه سال ۱۴۰۳ منتشر شده نوشته است: «بنا بر دادههای مرکز آمار در سال ۹۰، تعداد ۸۷۴ هزار و ۷۹۲ ازدواج ثبت شده است. بنابراین تعداد کسانی که برای ازدواج راهی دفترخانه شدند کمتر و آنها که مهر طلاق را در شناسنامه خود زدند، بیشتر شده است. در سال ۱۴۰۰ آمار ازدواج به ۵۷۲ هزار و ۱۱ مورد رسیده است.
طبق آمار منتشر شده در درگاه آمارهای انسانی سایت ثبت احوال، ۴۸۱ هزار تعداد ازدواج ثبت شده است. این نشان میدهد که در دهه گذشته آمار ازدواجها نزدیک به نصف شده است. حال اگر آمار طلاق ۲۰۲ هزار باشد، در سال ۱۴۰۲ به ازای هر ۱۰ ازدواج، بیش از ۴ طلاق ثبت شده است. این نرخ بالاترین نسبت طلاق به ازدواج، از زمان ثبت آمار رسمی در ایران است. بنابراین کاهش طلاق به دلیل کاهش ازدواج بوده و مقایسه آمارهای طلاق در چند دهه نمیتواند لزوماً نشاندهنده کاهش طلاق باشد.»
۳- حال پیشنهاد میکنم که تمام اینها را کنار بگذاریم؛ واقعگرا باشیم و خودمان یک جامعه آماری از دوستان و آشنایان و اطرافیانمان را در نظر بگیریم و همانها را تحلیل کنیم که «مشت، نمونه خروار است.»
در همین سه چهار سال گذشته، چند نفر از اطرافیانتان ازدواج کردند؟ چند نفر طلاق گرفتهاند؟ چند زوج با هم زندگی میکنند، اما طلاق عاطفی گرفتهاند؟ چند نفرشان از بودن با شریک زندگیشان اظهار پشیمانی میکنند؟ چند نفرشان به دلیل مسائل خانوادگی حاضر به جدایی نیستند؟ چند نفرشان به دلیل مسائل اقتصادی، تن به طلاق میدهند؟ چند زوج نتوانستند خانوادههای یکدیگر را تحمل کنند یا هر چیزی شبیه به آن؟ از این دست سوالات تا دلتان بخواهد هست. اما پاسخاش را شما داشته باشید برای خودتان.
۴- شاید بد نباشد کمی صریحتر با مسئولان صحبت کنیم؛ آقایان و خانمهای محترم! بیایید باور کنید که سیاستهایتان جواب نداده است! باور کنید که قانون حمایت از خانواده و جمعیت – همان قانونی که در روزهای ابتدایی مجلس یازدهم به تصویب رسید و آبان ۱۴۰۰ توسط دولت وقت ابلاغ شد – نتوانسته درمانی برای دردها باشد. بیایید بپذیرید که ۱۲ هزار میلیارد تومان بودجهای که برای این قانون در نظر گرفته شد، خیلی کمتر از هزینهای که به کشور تحمیل کرد، جواب داد.
بیایید باور کنید که با این وضعیت قیمت خرید، رهن یا اجاره خانه در تهران و کلانشهرها، دیگر نمیتوان انتظار داشت که کانون گرمی در خانواده شکل بگیرد. در همین تهرانی که رکورد طلاق را شکسته است، ۵۶ درصد درآمد خانوار صرف تامین هزینه مسکن میشود.
شما بهتر از نگارنده این سطرها میدانید که هر ایرانی برای تامین نیاز غذایی خود در یک ماه باید حداقل از ۱۹ کالای خوراکی از جمله نان، برنج، ماکارونی، گوشت گاو یا گوساله، مرغ، شیر، ماست، سیب، پرتقال، لوبیا، عدس و… استفاده کند. حتماً بهتر از نگارنده این سطرها میدانید که سبد حداقلی غذایی در طول یک سال گذشته بیشتر از ۳۰ درصد و در طول یک ماه منتهی به آذر، بیش از ۲ درصد افزایش قیمت داشته است.
سبد هزینههای تحصیلی و فرهنگی و تفریحی را که دیگر نیازی نیست عنوان کنیم. آقایان و خانمهای مسئول! بپذیرید که آمار حدودا ۱۰ درصدی طلاق در سال اول ازدواج، نیاز به ریشهیابیهای فرهنگی، اجتماعی و در راس همه آنها، اقتصادی دارد. بیایید یک گروه تحقیقاتی در مراکز طلاق مستقر کنید، از آنهایی که میخواهند جدا شوند، دلیل واقعی این تصمیم را بپرسید. آمارها میگویند نزدیک به ۱۵ درصد طلاقها به دلیل دخالتهای خانوادهها است. بیایید ببینید که ریشه این اتفاق در چیست؟
۵- به اعتقاد نگارنده، آنچه تاسفآور است، گفتار درمانی است؛ سخنرانی است. بایدها و نبایدها را تکرار کردن و کاری برای عملی کردن آنها نکردن است. آنچه باعث تاسف است، رشد بیرویه آمار طلاق در کشور است و این رشد، با نصب چند بنر در بزرگراههای تهران، چند پیام عموماً حوصله سربر در تلویزیون و رادیو و نمایش عکس فلان بازیگر آقا و خانم برای این که با داشتن فرزند، حالشان خوب است، کاهش پیدا نمیکند.
این جماعتی که یک روز دست هم را گرفتند و گفتند که تا آخر با هم میمانند و میسازند و… و حالا وسط راه، یکی راهش را کج کرد یا هر دو تصمیم به جدایی گرفتند، بیشتر از آن که تحت تاثیر جملات قصار و انگیزشی باشند، تحت تاثیر شرایط واقعی اطرافشان این تصمیم را گرفتهاند. شرایطی که به نظر میرسد نه ارگانها و سازمانهای حاکمیتی درک درستی از آنها دارند و نه مراجعی که تصمیمساز در این زمینه هستند.
بنابراین شاید بد نباشد که یک مدت، تمام مراکز و سازمانهایی که خود را دخیل امر ازدواج میدانند، با مشاهده خروجی عملکردشان در سالهای گذشته، از آنچه در کشور رخ میدهد، تمام اقداماتشان را کنار بگذارند، از کردههایشان اظهار تاسف کرده و به دنبال راهی منطقی، واقعگرایانه و به دور از شعارهای مرسوم بگردند. راهی که از تعیین تکلیف وضعیت اقتصادی در کشور آغاز میشود.»