آقای جهانگیری، سهم شما از آینده نگری چقدر است؟!
«معضل دهه شصتی ها»؛ این کلیدواژهای است که بعد از سخنان اخیر معاون رئیس جمهور به شدت داغ و باب اظهار نظر در خصوص آن باز شده است. اظهار نظرهایی که واکنش جهانگیری را هم موجب شده است.
پس از آنکه فیلمی از رسانه ملی پخش شد که در آن، اسحق جهانگیری درباره معضل آفرینی دهه شصتیها سخن میگفت، تکاپویی در شبکههای اجتماعی به راه افتاد که حکایت از ناراحتی بسیاری از دهه شصتیها از این سخنان داشت. متولدینی که پیک هرم جمعیتی کشور در یک قرن اخیر را شکل میدهند و از این رو، همواره با مشکلات فراوانی دست به گریبان بوده و هستند.
جمعیتی بزرگ که وقتی به سن مدرسه رسیدند، با کمبود کلاس درس مواجه شده و نیمکتهای سه نفری در کلاسهای چهل نفری را رقم زدند، با رسیدن به کنکور، از آن غول بزرگی ساختند که شمار قربانیان آن از حد خارج بود، با رسیدن به بازار کار، به مشکل خوردند و بسیاری به دلیل بی کاری یا درآمد اندک، از ازدواج بازماندند یا تصمیم گرفتند ازدواجشان فرزندی نداشته باشد و… .
مسیری که کماکان با قدرت ادامه دارد و به حکایتی تلخ و ضرب المثل گونه برای این نسل از ایرانیان تبدیل شده است. اینکه با رسیدن دهه شصتیها به سن بازنشستگی، پولی برای پرداخت به ایشان در بساط نخواهد بود و هنگامی که عمرشان به سر آید، قبر برای تدفینشان نایاب خواهد بود! دورنمایی که ظاهرا جهانگیری هم با آن موافق است.
تا اینجای کار، هر آنچه معاون اول رئیس جمهور گفت، چیزی جز واقعیات در خصوص دهه شصتیها نبود و نیست، هرچند که “معضل” نامیدن این نسل، ولو در حد اشتباه کلامی و سهو سخن، قابل دفاع به نظر نمیرسد. پس مشکل کجاست و چرا سخنان این مسئول تا این حد واکنش به دنبال داشت و حاشیه آفرید؟
به گزارش «تابناک»، پاسخ جهانگیری به این سوال، تقطیع سخنانش است. یعنی پیش و پس از آن سخنان در خصوص معضل دهه شصتیها، وی جملاتی بیان کرده که حکایت از توجهاش به مشکلات این نسل و ضرورت تدبیر آنهاست. اینکه مسئولان آینده نگر نبودهاند و در نتیجه این نقصان، این نسل با مشکلات بزرگی مواجه شدهاند.
اظهار نظری که میتوان چند سال بعد مسئولان فعلی را هم مشمولش دانست، مگر اینکه تدبیری بیاندیشند که معضل دهه شصتیها رفع شده و موانع بزرگ از پیش رویشان برداشته شود. موانعی که با عبور این نسل از جوانی و ارتقا پیک جمعیتی کشور با افزایش سن دهه شصتیها به میانسالی، جنس آن تغییر کرده و شامل اشتغال، بیمه (چه از نوع تامینی و اجتماعیِ آن و چه از نوع درمانی اش)، مسکن میشود.
مسیری که در ادامه به بازنشستگی دهه شصتیها منجر خواهد شد که با توجه به ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی و بحرانی که این صندوقها با آن دست به گریبانند، ترسناک جلوه میکند. آنقدر ترسناک که میشود آینده رقت باری را برای شمار زیادی از دهه شصتیها پیشبینی کرد. آینده نسلی که به میان سالی سیدهاند، اما جز یک وزیر، سهمی در کابینه دولت ندارند و میبینند که مدیران اغلب از شمار افراد سن و سال دار و چه بسا کهنسالان هستند.
امثال اسحق جهانگیری که اگر به مشکلات دهه شصتیها اذعان داشته باشند هم باز سهمی برای ایشان در اداره امور کشور در نظر نمیگیرند، چه برسد فکر کردن برای دیگر مشکلات ایشان و چاره جویی و تدبیر برای رفع آنها. مدیرانی که اغلب هنوز به مشکل کهنه پیک جمعیتی کشور آگاه هم نیستند و چه بسا نمیدانند دهه شصتی یعنی چه و چه مفهومی دارد!
وضعیتی که اگر قرار به تغییر آن باشد و معاون رئیس جمهور بخواهد این تغییر را رقم بزند، میتواند از خودش و اطرافش شروع کند. با یک ارزیابی که نشان دهد سهم بزرگترین نسل کشور از نظر جمعیت در پیرامونش در دولت چقدر است و سهم دیگر نسلها چقدر. آماری که بعید است معاون رئیس جمهور با دیدن آن درباره مسائلی مانند آینده نگر نبودن مسئولان درباره دهه شصتیها سخن به میان آورد چراکه خودش نیز مصداق همین جمله خواهد بود!