آغاز لابی های پشت پرده برای تصاحب قدرت در شرکت های خودروسازی/ در دولت جدید تکلیف مدیریت خودروسازی های کشور چه خواهد شد؟
مرتضی مصطفوی، کارشناس صنعت خودرو در یادداشتی نوشت:
مدیران عامل شرکت های خودروسازی در کشور ما به دلیل وابستگی دولتی و پشتوانه سیاسی، از اختیارات بی نظیری برخوردار است به طوری که گاها می تواند با نفوذ خود وزیر صمت انتخاب کند. اگر کمی دقیق تر به اختیارات مدیران عامل خودروسازی بنگریم به خوبی می توان پی برد این مدیرعامل است که می تواند تعیین کند کدام قطعه ساز سهم بیشتری در سبد تامین داشته باشد؛ این مدیرعامل است که می تواند بخشی از گردش چند ده هزار میلیاردی در اختیار را صرف بده بستان سیاسی و فعالیت های سیاسی کند؛ این مدیرعامل است که می تواند با استخدام خواص و آقازاده ها بدون هیچ نظارتی، پشتوانه قدرتمندی برای خود دُرست کند؛ این مدیرعامل است که می تواند تعیین کند کدام قطعه در داخل تولید شود و کدام از خارج تامین گردد و منافع آن نصیب چه کسانی شود؛ این مدیرعامل است که می تواند با استفاده از ظرفیت های بی نظیر مالی، سرمایه ای و … برای خود و دوستان بی تجربه و بی تخصص خود سابقه مدیریتی درست کند؛ این مدیرعامل است که می تواند با استفاده از ابزار استخدام در بخش های دیگر صنعتی و اقتصادی نفوذ کند؛ این مدیرعامل است که می تواند برای شخصیت گمنام خود آبروی ملی و صنعتی دست و پا کند و حتی خود را به عنوان یکی از گزینه های جدی وزیرشدن مطرح کند؛ این مدیرعامل است که می تواند با فروش خودرو با شرایط خاص به برخی از افراد، برخی از دستگاه های نظارتی که نوکر خود کند؛ خلاصه کلام مدیران عامل خودروسازی می توانند خدایی کنند، حکومت کنند، بر جریان های کلان سیاسی تاثیرگذار باشند، مسیر راه تعیین کنند و محور باشند.
این چنین قدرتی بسیار شیرین و وسوسه انگیز است. طبیعی است که برای رسیدن به چنین جایگاهی افراد سرودست بشکانند، لابی کنند، وعده های خاص به افراد پرنفوذ در دولت ها بدهند و در راهروهای مجلس دائما در رفت و آمد باشند.
چنین جایگاهی افراد را مجنون می کند. شهوت قرار گرفتن در چنین مسندی خواب بسیاری را آشفته می کند. شهوت مدیرعاملی افراد به جان هم می اندازد. گاها برای یکدیگر پرونده سازی می کنند. جالب تر اینکه از رفقای نظارتی خود نیز استفاده حداکثری می کنند تا رقیب را به خاک بنشانند. در رسانه های رقبا را سرکوب می کنند. حتی در این راه از برخی روسای کمیسیون های مجلس هم کمک می گیرند.
طمع مدیرعامل شدن در خودروسازی ایران دیگر به یک شهوت قدرت تبدیل شده و این تلخ ترین واقعیت صنعت خودرو است. این شهوت دامن همه را گرفته است. چه مذهبی ها و چه غیرمذهبی ها؛ چه اصولگراها و چه اصلاح طلب ها؛ چه یقه آخوندی ها و چه کراواتی ها. همه اسیر این شهوت شده اند. چرا که اگر افراد به دنبال موفقیت صنعت خودرو بودند و نه منافع شخصی صرف، در گوشی های شان این تعداد شماره سیاسیون و نظارتی ها را ذخیره نمی کردند. دیگر بخش قابل توجهی از وقت شان را صرف تیم سازی و لابی با این افراد نمی کردند.
به همین خاطر است طی چند دهه اخیر تاکنون خودروسازی در ایران به کوفه 72 ملت تبدیل شده است. گروه های مختلف سیاسی و باندی با لیدرهای مشخص و افراد دمدمی مزاج قدرت طلب. لیدرهایی که اسم شان را همه می دانند و مشی مدیریتی شان یک بار تجربه شده است و مریدانی که اسم شان را باید نوکر گذاشت. مریدانی که با ابزار تملق برای خود و همسران خود پست های مدیریتی می گیرند.
حال با مشخص شدن رئیس جمهور سیزدهم، شهوت پرستان خودروسازی دست به کار شده اند. دیوانه وار مشغول لابی با افراد مختلف از دستگاه های حاکمیتی، نظارتی و نماینده مجلس هستند تا قدرت را در اختیار بگیرند و یا حفظ کنند.
درجه شهوت قدرت در برخی از این افراد به قدری عیان است که شهره عام و خاص هستند. این افراد همه جا هستند و به شدت مشغول. از داخل ستاد گرفته تا فرسنگ ها دورتر و در درون کانون قدرت خودروسازی. البته ناگفته نماند همه مدعی خدمت هستند. همه مدعی رشد و صنعت خودرو هستند. همه دلسوز، مدافع منافع ملی و مسلمان هستند. قطعا قضاوت در خصوص نیت این افراد کار انسان نیست.
این شهوت پرستان چه کسانی هستند؟ نیت شان از تلاش برای رسیدن به قدرت چیست؟ آیا به دنبال شهوت خود هستند یا واقعا دغدغه شان توسعه صنعت خودرو است؟
بررسی ها نشان می دهد که سه گروه در حال حاضر در تصاحب خودروسازی در دولت سیزدهم هستند؛ سواران، جاماندگان و دورافتادگان. گروه اول افرادی هستند که به لطف دولت دوازدهم بر سر کار هستند و اینک به دنبال قدرت در دولت سیزدهم که مشی سیاسی ش 180 درجه با دولت قبل متفاوت است. از منظر بسیاری از این تکنوکرات ها مهم قدرت است و نه اصول و مبانی.
گروه دوم افرادی هستند که به دلایل مختلف سیاسی، شخصی و … نتوانستند خود را به حلقه اصلی حاکم بر خودروسازی برسانند و از قافله جامانده اند. حال با تغییر دولت فرصت را برای برگشتن به عرصه مناسب دیده اند. البته ظاهرا همه جاماندگان به دنبال برگشتن به قدرت نیستند. برخی از اینان علت حضور خود را اصول ارزشی و به همین دلیل ناقد وضع موجود هستند.
گروه آخر نیز دورافتادگان هستند. مدیران باسابقه و متخصصی که به دلایل واهی از قدرت دور انداخته شده اند. برخی به خاطر انتقادهای کارشناسی و برخی دیگر نیز به دلیل مبارزه با فساد یا تنزیل رتبه یافتند و یا از وابسته گان شان انتقام گرفته شد.