آسیبشناسی «هنر و تجربه»
بهمن کامیار سینماگر معتقد است گروه «هنر و تجربه» لازم است وابستگی خود را به دولت و قوه قهریه کم کند تا بتواند مسالمت آمیز و در جهت اهداف متعالی اش حرکت کند.
به گزارش خبرنگار مهر، بهمن کامیار کارگردان و تهیه کننده سینما در یادداشتی به نقد و بررسی وضعیت گروه «هنر و تجربه» پرداخت.
متن یادداشت بدین شرح است: «تولد گروه «هنر و تجربه» با نگاهی منحصر به فرد در طی سی و چندسال مدیریت سینما اتفاقی بود که بسیاری از علاقمندان سینما را شگفت زده و امیدوار به آینده کرد؛ امیدوار به کشف و ظهور فیلمسازانی از جنس همان هایی که ما را عاشق سینما کردند.
طی سال های حضور این گروه در صحنه اکران و در اختیار داشتن چند سالن سینما به نظر می رسید این گروه در حال شکل گرفتن و قوام یافتگی است، اما بعد از مدتی آنچه به ظاهر قابل مشاهده بود تشکیل یک گروه با سیاست قدرت گیری و قدرت نمایی بود تا مقابله ها به حدی شد که لیست فیلم های جشنواره های مهم ملی با شرط و شروط و سهم خواهی این گروه بسته می شد (نمونه آن اعلام ٢٨ فیلم از سوی دبیر جشنواره سی و پنجم و اضافه شدن فیلم های هنر و تجربه و بهتر تحمیل فیلم های هنروتجربه به بخش مسابقه)؛ فیلم هایی که در کاخ جشنواره سرنوشتی جز کف و سوت به همراه نداشت حال آنکه فیلم های این گروه برای جامعه هدف آن می توانست با تعظیم همراه شود اما به این فکر نکردند سازنده آن فیلم بعد از این حجم کف و سوت نمی تواند پا به عرصه بالاتری بگذارد و سقف آمالش اکران چند سانس از سانس های ١٠ صبح سینما فرهنگ ٢ خواهد بود برای ١٠ نوبت نمایش در طول یک سال با فرمول عجیب چرخشی.
بسیاری از فیلم هایی که در گروه «هنر و تجربه» اکران شده اند عملاً برای آمار و بالابردن کمیت در جدول عملکرد مدیرانش بوده یعنی همان بیماری که سینما را به سطحی ترین نوعش یعنی تولید مجدد فیلم های مبتذل و روحوضی کشانده چراکه ملاک موفقیت مدیر تعداد فیلم های تولیدی و فروش سالانه سینما شده است.
فیلم هایی در گروه «هنر و تجربه» بوده اند که بیش از سه سال فرصت اکران داشتند و فیلم هایی کمتر از چند روز! این معنایش وقتی مشخص تر می شود که صاحبان آن فیلم ها خودشان تصمیم گیرنده در تعیین زمان اکران فیلم ها هم هستند.
به دفعات شاهد بودم کارگردانانی که به علت داشتن فیلمی در کارنامه شان به عنوان هنر و تجربه از دفاتر تهیه کنندگان با نیشخند به درب خروج راهنمایی شده اند و صلاحیتشان زیر سوال رفته است.
هیچ تعریف مشخصی از فیلم تجربی در گروه «هنر و تجربه» وجود ندارد و سلیقه چند نفر ملاک و میزان شده است و چه بسا فیلم هایی که بدواً بدان توجه نشده و بعد از اینکه چندین جشنواره خارجی رفته و توفیقاتی داشته بااهمیت تشخیص داده شده و به چرخه اکران این گروه راه یافته اند! دلیل روشن دیگر این موضوع اکران فیلم های تجاری در این گروه است!
نکته دیگر، شفاف نبودن هزینه های جاری این گروه و اعضای مدیریت آن است به شکلی که در مقابل هر نوع تغییر، مقاومت و لابی ها شروع می شود و قطعاً نمی شود گفت این به معنای دلسوزی برای سینمای مهجور اما ارزشمند هنر و تجربه است چراکه بعضی از مدیران این گروه سوابق روشن و قابل تقدیری در جهت سرکوب سینما در برهه حضور در مسندهای دیگر داشته اند و البته در توبه باز است!
تولد تهیه کنندگانی از دل این گروه که به دلیل ارتباط نزدیک با شورای مرکزی گروه با هزینه های ناچیز به پشتوانه اکران در «هنر و تجربه» فیلم ساخته اند و تا تامین کامل هزینه ساخت فیلمشان بر پرده حضور داشته اند! ارتباطی که عملاً سبب رانت منحصری شده زیرا از قبل ساخت و فارغ از نتیجه و کیفیت فیلم، اکران آن در این گروه آن هم در مدت نامحدود و بهترین سانس ها برای تهیه کننده آن تضمین شده است و هم اکنون کارنامه این افراد در طی سه چهار سال تهیه کنندگی پربار است و همیشه هم بر پرده اکران حاضر، حال آنکه روی هم به اندازه یک فیلم سینمایی در مدیوم معمول سینمای ایران هم هزینه نکرده اند.
گروه «هنر و تجربه» یک گروه دولتی است یعنی با یک امضا آمده و با یک امضا هم می رود و همین پاشنه آشیل است و مفسده زا، چرا که اعضای شورای مرکزی آن و در واقع مدیران آن به این امر واقفند و نهایت بهره برداری از این فرصت محدود اما نامعلوم را غنیمت می دانند.
گروه «هنر و تجربه» با دستور و قوه قهریه در حال اکران فیلم ها در چند سینمای محدود است در حالیکه می بایست با استفاده از ترغیب سینمادار و برنامه ریزی روشن به اکران فیلم ها در سینماهای خصوصی بپردازد. دلیل این مدعا نیز این که فیلم های هنروتجربه در سانس خودش حتی برای یک نفر و شاید هم سالن خالی باید اکران شود، پس دستوری است و این نه تنها به رشد سینمای دلخواه این گروه نمی تواند کمک کند بلکه به خودی خود تیشه به ریشه این سینما و آن سینماگر و فیلمساز می زند چرا که خود به بهترین نوع بعنوان ضدتبلیغ عمل می کند.
مدیریت «هنر و تجربه» با الگوبرداری از نهادهای مشابه و ریشه دار در کشورهای صاحب سینما دورنمایی را ترسیم کرد که افق روشنی را نشان می داد و باز به همان علت دولتی بودن و عدم امنیت در حیاتش صرفاً به اکران فیلم های مهجور به عنوان هنروتجربه دست یازید تا جاییکه مستندسازان هم به اکران فیلم هایشان در این گروه معترض شدند یعنی به تنها محلی که فرصت نمایش فیلم هایشان را بر پرده عریض فراهم کرده بود معترض و خواستار توقف آن شدند!
عدم تغییر و پوست اندازی در سطح مدیریت گروه و محکم شدن جای پای مدیران در گروهی که خود جای پای محکمی ندارد از دیگر آسیب هایی بود که شناسایی نشد.
اخذ بودجه برای برگزاری و اجرای جشنواره های مهم و ملی از منافع مالی و از انگیزه های بعضی از اعضای شماست که بعضاً طراحی های ایشان در دوره های پیشین به طرح های سوال برانگیزی منجر شد که مورد اعتراض بازماندگان آن بزرگان شد.
مدیریت «هنر و تجربه» در این اواخر ما را به یاد قضاتی می اندازد که در روزهای آخرماه کارمندان شعبه را به تکاپو انداخته تا پرونده های صدور قرار شکلی، رد دعوی یا عدم استماع دعوی یا عدم صلاحیت را جهت صدور دادنامه به قاضی تحویل می دهند تا آمار پرونده های مختومه شعبه را به عدد ١٠٠ برسانند! شاهد بر این مدعا هم نمایش فله ای فیلم های مهجور و فاقد مخاطب است.
چگونه می توان «فروشنده» را فیلم تجربی دانست؟ اما فیلمی مثل «مردی که اسب شد» را به آن شکل اکران کرد (امیرحسین ثقفی را نمی شناسم و تا بحال ندیدم فقط از فیلم هایش او را می شناسم و سینمایش مورد پسندم نیست)
وقتی تمام نهادهای حمایتی سینما دم از بی پولی و نداری می زنند و تعهداتشان را نیز بموقع اجرا نمی کنند که دلیل آن عدم تخصیص بموقع بودجه از سوی سازمان سینمایی است گروه «هنر و تجربه» بموقع هزینه هایش را تامین می کند و دغدغه ای ندارد! صددرصد درآمد اکران هم که در اختیار صاحبان فیلم هاست! چگونه می شود قسم حضرت عباس آنها را باور کرد و دم خروس را ندید!
با تمام این تفاسیر، غلط یا درست، «هنر و تجربه» باید باشد و به حیاتش ادامه دهد، اما هرچه سریعتر وابستگی اش به قوه قهریه و دولتی بودنش را کمرنگ تر کند تا بتواند مسالمت آمیز و در جهت اهداف متعالی اش حرکت کند.»