شب یلدای غمانگیز تلویزیون؛ اصرار عجیب رسانه ملی برای غمبار کردن شادیهای سنتی
- فرهنگی و هنری
- جمعه ۳۰ آذر ۱۴۰۳ ۱۹:۲۵
-
کد خبر :1112831
بازتاب– ویژه برنامههای تلویزیونی شب یلدا، به جای ایجاد لحظات دلنشین و شاد برای بینندگان، بیشتر به لحظاتی ناخوشایند تبدیل شدهاند. این برنامهها نه تنها جذابیتی ندارند، بلکه گاهی به طور ناخواسته فضای غمانگیز و سنگینی را به مخاطبان تحمیل میکنند.
با وجود تلاش برای یافتن برنامهای جذاب و متناسب با این شب خاص در میان شبکههای مختلف، نتیجهای جز اندوه و سرخوردگی به همراه ندارد. در این میان، رفتار برخی مجریان و مهمانان، به جای ایجاد نشاط، به پمپاژ احساسات غمانگیز منجر شده است.
به عنوان مثال، در شبکه سه، ایمان قیاسی در حین یادآوری مادرش اشک ریخت و ژیلا صادقی نیز هنگام تماس تلفنی با مادرش نتوانست جلوی گریه خود را بگیرد. جواد خیابانی که تلاش داشت فضای برنامهاش را شاد کند، با پخش یک آیتم قدیمی همراه با پدر و مادر فقیدش، عملاً حالوهوای برنامه را غمآلود کرد. این لحظات نه تنها شادیبخش نبودند، بلکه تأثیر معکوس داشته و حس ناخوشایندی به مخاطبان منتقل کردند.
در ادامه همین برنامه، مراسم بزرگداشتی برای مهرداد میناوند، بازیکن فقید فوتبال ایران، برگزار شد. این برنامه با حضور همبازیهای او و پخش یک آواز قدیمی از میناوند همراه بود که باعث اشک ریختن مادر داغدارش شد. این سوال پیش میآید که آیا واقعاً جذب مخاطب به هر قیمتی ارزشمند است؟ چرا تلویزیون باید مادر داغداری را در چنین شرایطی در برنامه زنده قرار دهد؟
چنین برنامههایی در شب یلدا که بهطور سنتی نماد شادی، همنشینی و صله رحم است، بیشتر به یادآورنده غم و اندوه تبدیل شدهاند. بینندگان انتظار دارند که در این شب خاص، برنامههایی پرنشاط، خلاقانه و سرگرمکننده را مشاهده کنند، نه لحظاتی سنگین و افسردهکننده.
تلویزیون به عنوان رسانهای عمومی وظیفه دارد با تولید محتوای متناسب با مناسبتها، لحظاتی خاطرهانگیز برای مخاطبان ایجاد کند. لازم است مدیران این رسانه در رویکرد خود تجدیدنظر کرده و با استفاده از برنامهسازان حرفهای و ایدههای نوآورانه، ویژهبرنامههایی شایسته این شب طراحی کنند. در غیر این صورت، مخاطبان بیشتری ترجیح خواهند داد که به جای تماشای تلویزیون، از رسانههای دیگر یا شبکههای مجازی استفاده کنند.
شب یلدا، فرصتی برای ایجاد لحظاتی شاد و بهیادماندنی است؛ اما رویکرد تلویزیون در سالهای اخیر، این فرصت را به تهدیدی برای مخاطبان تبدیل کرده است. تغییر این وضعیت، نیازمند بازنگری در سیاستهای محتوایی و توجه به نیازهای واقعی مخاطبان است.