ترامپ حرف آخر را درباره برجام خواهد زد یا کنگره؟

  • سیاسی
  • سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۷ ۹:۲۱
    کد خبر :258062

یک کارشناس مسائل بین الملل معتقد است: معتقدم مادام که برجام برای ایران «منفعت» داشته باشد، نباید به راحتی از خیر آن گذشت. «منفعت» را هم نباید صرفاً «منفعت اقتصادی» تعریف کرد. به عبارت دیگر، اگر برجام برای ایران از نظر راهبردی، سیاسی، حقوقی و دیپلماتیک منفعت داشته باشد باید گزینهٔ حفظ برجام را، حتی در صورت خروج آمریکا، به طور جدی مورد بررسی قرار داد.
در فاصله ی یک ماه مانده به تصمیم ترامپ در مورد برجام نگاه ها به سمت کنگره چرخیده است، ایا قانونگذاران آمریکایی جلوی تصمیم جنجالی ترامپ برای لغو برجام را خواهند گرفت؟ آیا حضور جان بولتون و پمپئو در کنار ترامپ آینده برجام را به خطر خواهد انداخت؟ و …

رضا نصری در گفتگو با نامه نیوز به سوالی از این دست پاسخ داده، او معتقد است فردی مثل جان بولتون در کسوت مشاور امنیت ملی می تواند تاثیری زیادی بر ترامپ بگذارند با این حال او حضور افرادی مثل بولتون و پمپئو در کاخ سفید را به منزله ی قطعی شدن خروج آمریکا از برجام نمی داند. نصری از اجماعی می گوید که ممکن است میان اروپایی ها بر علیه واشنگتن و به واسطه ی حضور بولتون در کاخ سفید صورت بگیرد.

مشروح این گفت و گو در ادامه آمده است:

****

در صورت خروج آمریکا از برجام توسط ترامپ آیا کنگره که اکثریت آن خواستار ماندن واشنگتن در برجام هستند واکنش نشان خواهد داد؟ آیا عملاً قانونگذاران آمریکایی ساز و کارهای قانونی لازم برای لغو این تصمیم ترامپ یا خنثی کردن آن را در اختیار دارند؟

دولت ترامپ و کنگره همواره مسئولیت «تصمیم ساختارشکنانه» در مورد برجام را برعهدهٔ یکدیگر گذاشته‌اند. ابتدا آقای ترامپ – با اعلام «عدم پایبندی»ایران در ماه اکتبر – روندی را کلید زد که در آن، کنگره ۶۰ روز فرصت داشت تا تمهیدات جدیدی علیه ایران به تصویب برساند و شرایط جدیدی به طرفین تحمیل نماید. اما کنگره از این فرصت ۶۰ روزه استفاده نکرد و باز توپ را به زمین قوهٔ مجریه انداخت. سپس در موعد تمدید تعلیق تحریم‌ها – که هر ۱۲۰ روز یک‌ بار اتفاق می‌افتد – آقای ترامپ مجدداً اعلام کرد که در موعد بعدی (یعنی اردیبهشت‌ماه) تعلیق‌ تحریم‌ها را تمدید نخواهد کرد مگر اینکه کنگره و اروپایی‌ها به «اصلاح نواقص برجام» تن دهند. اما باز کنگره تاکید کرد که هیچ قانونی برای «اصلاح برجام» به تصویب نخواهد رساند مگر اینکه دولت ترامپ ابتدا بر سر جزئیات اصلاحات با اروپایی‌‌ها به توافق برسد.

این وضعیت غیرعادی نشان می‌دهد هر دو طرف از پیامد‌های منفی خروج یکجانیهٔ آمریکا از برجام مطلع هستند و هیچ‌کدام نمی‌خواهد مسئولیت این پیامدها را به عهده بگیرد. در واقع، آقای ترامپ – با مواضع تند و نسنجیده‌ای که در طول انتخابات و سپس در کسوت رئيس‌جمهور علیه برجام اتخاذ کرده – در عمل کلیت دستگاه سیاسی آمریکا را در یک امپاس یا یک وضعیت دشوار بین‌المللی قرار داده است.

حال دو راه پیش رواست: یا دستگاه سیاسی آمریکا، احیاناً تحت تاثیر اروپا، تصمیم می‌گیرد – با همکاری دولت و کنگره و به کمک ترفند‌های قانونی – از این امپاس به صورت آبرومندانه خارج شود و ضمن حفظ برجام، وجههٔ رئیس‌جمهور را نیز حفظ کند؛ یا اینکه لابی‌های منطقه‌ای و جریان‌های ضدایرانی متنفذ در واشنگتن موفق می‌شوند کلیت دستگاه سیاسی را در اردیبهشت‌ماه به سمت خروج یکجانبه از برجام و تشدید تنش با ایران سوق دهند.

در هر صورت، اینطور نخواهد بود که کنگره در مقابل دولت ترامپ بایستد و از طریق «قانونگذاری» مانع خروج دولت از برجام شود. این اتفاق نه از نظر سیاسی عملی است و نه از نظر حقوق و عُرف حاکم بر حوزه «تقسیم اختیارات» میسر است. در حوزه سیاست خارجه و مصلحت ملی – هرچند کنگره از وزن بالایی برخوردار است – اما در نهایت رئيس‌جمهور حرف آخر را می‌زند و حتی قادر است قانونی را که کنگره علیه صلاحدید او در این حوزه به تصویب رسانده، مورد «وتو» قرار دهد.

در نتیجه، اگر عزم بر حفظ برجام باشد، دولت و کنگره باید به صورت ضمنی یا آشکار با هم همکاری کنند؛ احیاناً کنگره قانونی به تصویب برساند که در آن – به بهانه‌ای – ضرب‌الاجل ۱۲ می (۲۲ اردیبهشت‌ماه) به تاریخ دیگری موکول شود؛ قانون INARA به نحوی اصلاح شود که الزام ۱۲۰ روزهٔ تمدید تعلیق تحریم‌ها از دوش رئيس‌جمهور برداشته شود؛ و در عمل، به کمک فضاسازی‌های رسانه‌ای و تبلیغاتی، به رئيس‌جمهور اجازه داده شود به نحو آبرومندانه‌ای پروندهٔ برجام را کنار بگذارد تا هم به وعده‌های انتخاباتی «عمل» کرده باشد و هم این توافق به قوت خود باقی بماند.

طبیعتاً، لابی‌های ضدایرانی و عناصر وابسته به آن‌ها در درون دولت – مانند بولتون – نیز برای ممانعت از وقوع چنین سناریویی تمام تلاش خود را به کار خواهند گرفت تا در ۲۲ اردیهشت ماه آقای ترامپ در عمل از توافق هسته‌ای خارج شود.

بولتون پیش تر از ضرورت اقدام نظامی علیه ایران و تغییر رژیم سخن گفته است به نظر شما حضور او چه تغییراتی را در معادله ی سیاستهای کاخ سفید در مورد ایران و برجام ایجاد خواهد کرد؟

در آمریکا – بسته به شرایط و جهان‌بینی و شخصیت‌ افراد – پُست «مشاور امنیت ملی» می‌تواند به پُست بسیار مهمی تبدیل شود. مشاور امنیت ملی – همانطور که از اسم‌اش پیداست – هم به رئيس‌جمهور مشاوره می‌دهد و به دلیل نزدیکی فیزیکی به او (در مجاورت دفتر رئيس‌جمهور در کاخ سفید) دسترسی و قدرت نفوذ بالایی در روند تصمیم‌گیری او دارد. آقای بولتون هم فرد باهوش و کهنه‌کاری است که قصد دارد از طریق اِعمال نفوذ بر یک رئیس‌جمهور کم‌ تجربه، تازه‌کار و استثنایی (از نظر خصوصیات روانی)، سیاست‌ها و برنامه‌های مورد نظر خود را پیگیری کند. از این زاویه، حضور او در کاخ سفید می‌تواند برای ایران چالش‌برانگیز باشد. اما از طرف دیگر، جان بولتون، به دلیل کارنامه و عملکرد گذشته‌اش – و همچنین به دلیل مواضع ایدئولوژیک خطرناکی که همواره بیان داشته است – مقبولیت و اعتبار و محبوبیت بسیار پایینی در جامعهٔ بین‌المللی دارد. از این منظر،‌ حضور او در کاخ سفید می‌تواند برای دستگاه و دیپلماسی عمومی ایران یک فرصت تلقی شود؛ ضمن اینکه حضور او در کنار ترامپ به اجماع و انسجام اروپایی‌ها علیه واشنگتن کمک خواهد کرد.

تغییرات اخیر ایجاد شده در کاخ سفید به خصوص حضور جان بولتون و مایک پمپئو به عنوان مشاور امنیت ملی و وزیر خارجه که از نئومحافظه‌کاران هستند تنها به فاصله یک ماه تا اعلام تصمیم ترامپ در مورد برجام چه معنایی دارد؟ آیا این تغییرات در راستای تغییر سیاست کاخ سفید نسبت به ایران است؟

بعضی تحلیل‌گران معتقدند انتصاب و معرفی این دو فرد برای تصدی این دو پُست بسیار‌ حساس ریشه در «پروژهٔ سیاسی» ترامپ یا تغییر سیاست کاخ سفید دارد. اگر هر فرد دیگری در آمریکا رئيس‌جمهور بود، می‌شد این برداشت را به راحتی قبول کرد. اما ترامپ از هر لحاظ استثنایی است و نمی‌شود به آسانی تصمیمات او را از زاویهٔ سیاست‌های کلان و برنامه‌های او – که حقیقتاً کم‌تر کسی از آن‌ها اطلاع دقیقی دارد – ارزیابی کرد آقای ترامپ تا بحال ۱۹ نفر از مشاوران و مدیران ارشد دولت خود را اخراج کرده و در بسیاری از موارد، اخراج‌ها و تعویض‌های او بیش از هر چیر ریشه‌ در خصوصیات روانی و مناسبات شخصی او با افراد داشته است.

دست‌کم در مورد انتصاب آقای بولتون نیز گزارشات حاکی از این است که عزل مک‌مستر و انتصاب بولتون بخاطر عصبانیت ترامپ از درز یک خبر محرمانه از دفتر مشاور امنیت ملی سابق صورت گرفته است. حتی در موارد مهم‌تر نیز نمی‌شود به آسانی تصمیمات ترامپ را به جهان‌بینی و پروژه‌های سیاسی او نسبت داد؛ و همواره باید عنصر «شخصی» و «ویژگی‌های روانی» او را در تحلیل‌ها لحاظ کرد. به عنوان مثال، تصمیم آنی و غیرمترقبه‌ٔ او در اعلام خروج نیروهای آمریکا از سوریه نه تنها تحلیل‌گران را شگفت‌زده کرد،‌ بلکه حتی بلندپایه‌ترین مقامات وزارت دفاع و وزارت خارجهٔ دولت او را نیز غافل‌گیر کرد.

در نتیجه، معتقدم هرچند ورود احتمالی این افراد به درون حلقهٔ تصمیم‌گیری ترامپ چالش‌های مهمی برای برجام و ایران ایجاد خواهد کرد، اما بر این باورم که نمی‌شود صرف انتصاب آن‌ها را به آسانی به «تغییر سیاست» در کاخ سفید نسبت داد.

با فرض خروج ترامپ از برجام راهکار منطقی برای ایران چیست ؟ آیا ایران باید از نوعی سیاست تقابل جویانه با هدف کاهش فشار از سوی ترامپ استفاده کند؟یا اینکه رفتن به سوی اروپا و دیپلمات‌های روس و چینی می‌توانند باعث خنثی شدن فشارهای آمریکا شود؟

معتقدم مادام که برجام برای ایران «منفعت» داشته باشد، نباید به راحتی از خیر آن گذشت. «منفعت» را هم نباید صرفاً «منفعت اقتصادی» تعریف کرد. به عبارت دیگر، اگر برجام برای ایران از نظر راهبردی، سیاسی، حقوقی و دیپلماتیک منفعت داشته باشد – مثلاً اگر حفظ چارچوب برجام به انزوای آمریکا، جلب همکاری راهبردی اروپا، شکستن اجماع علیه ایران، تحکیم روابط با روسیه و چین یا بسته ماندن قطعنامه‌های لغو شدهٔ شورای امنیت کمک کند – باید گزینهٔ حفظ برجام را، حتی در صورت خروج آمریکا، به طور جدی مورد بررسی قرار داد. تا کنون برجام نشان داده از ظرفیت راهبردی بسیار بالایی برای ایران برخوردار است. حتی اخیراً وجود برجام موجب شد در درون اتحادیهٔ اروپا هم امکان تصویب تحریم‌های جدید علیه برنامه موشکی ایران منتفی شود. در نتیجه، معتقدم باید نگاهی جامع (Holistic) و هوشمند به برجام داشت و از تصمیمات واکنشی و آنی در مورد آن به جد پرهیز کرد.

به نظر شما آیا افرادی مثل جیمز متیس وزیر دفاع و جوزف ووتل رئیس فرماندهی نیروهای استراتژیک آمریکا از حامیان حفظ برجام هستند قادر خواهند بود تا ترامپ را به ماندن در برجام قانع کنند؟

در صورت خروج یکجانبهٔ آمریکا از برجام،‌ قطعاً‌ برخی از عقلای دستگاه سیاسی آمریکا تلاش خواهند کرد پیامدها و تبعات بسیار منفی این خروج – اعم از پیامدهای سیاسی،‌ دیپلماتیک و راهبردی آن – را مدیریت کنند. به عبارت دیگر، با خروج آمریکا از برجام قطعاً آمریکا وارد یک فاز بحران خواهد شد و این بحران قطعاً نیاز به مدیریت خواهد داشت.

شروط مطرح شده از سوی ترامپ برای ماندن در برجام همانطور که مدعی شده نشان از عزم جدی برای خروج از برجام است؟ یا به گفته برخی ترامپ از منتظر گذاشتن دیگران و تنش های ایجاد شده درپی اولتیماتوم لذت می برد؟

همانطور که ذکر شد، باید همواره جنبه‌های شخصی و روانی تصمیمات ترامپ را لحاظ کرد و جدی گرفت. او فردی خودمحور و خودشیفته است که با مواضع نسنجیده و تندی که در طول تبلیغات انتخاباتی اتخاذ کرده،‌ در عمل خود و کشورش را در محذوریت‌ها و مخمصه‌های فراوانی قرار داده است. اما از طرفی دیگر، از این حقیقت هم نباید غافل شد که بی‌تجربگی، بی‌برنامه‌گی، ناآگاهی و سطحی‌نگری ترامپ مجالی استثنایی به جریان‌های ضدایرانی، نومحافظه‌کار و لابی‌های منطقه‌ای (اعم از لابی اسرائيل و عربستان سعودی) داده تا خلاء را پُر کنند و او را سمت و سویی که می‌خواهند هدایت کنند. در نتیجه، ایران باید هر دوی این عوامل را در تحلیل‌ و تصمیم‌گیری خود مد نظر قرار دهد.

بسیاری از کارشناسان معتقدند که با روی کار آمدن بولتون و پمپئو آمریکا راهکار کاملاً امنیتی را در قبال ایران اتخاذ خواهد کرد؛ آمریکا با چه سازی کارهای می تواند این امر را محقق کند؟

اگر فرض را بر این بگذاریم که آقایان بولتون و پومپئو واقعاً – بدون هیچ مانع جدی – بر صحنهٔ سیاست خارجهٔ آمریکا مسلط شوند، می‌توان با قاطعیت اعلام کرد که آن‌ها از هیچ اقدام خصمانه‌ای علیه ایران دریغ نخواهند کرد. دست‌کم آقای بولتون پیش از این به صراحت از برخی از اقداماتی که توصیه خواهد کرد پرده برداشته است. او در مقاله‌ٔ‌ معروفی که تابستان سال گذشته منتشر کرد،‌ به ترامپ توصیه کرد بود: هواپیماها و کشتی‌های ایران از حق استفاده از فرودگاه‌ها و بنادر محروم شوند؛ ویزاهای آمریکا به اتباع ایرانی – اعم از دانشجو و ورزشکار و غیره – لغو شود؛ برای پرداخت جریمه‌ها و خساراتی که دادگاه‌های فدرآل آمریکا علیه ایران (از جمله در حکم واهی مشارکت ایران در عملیات ۱۱ سپتامبر) در احکام خود صادر کرده‌اند «ضرب‌الاجل» تعیین شود؛ کشورهای رقیب ایران به سلاح‌های «سنگرشکن» مجهر شوند؛ اپوزیسیون معاند ایران تقویت شود؛ تجزیه‌طلبی و استقلال‌خواهی در اقلیت‌های قومی تقویت شود؛ و از ظرفیت‌های سازمان ملل برای مقابله با ایران استفاده شود. طبیعتاً با روی کار آمدن بولتون – و احیاناً پومپئو – در جهت اجرای همه یا برخی از این اقدامات تلاش خواهد شد.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید