گشتوگذار در سرزمین هستهای
سالن «زنجیره» (Casecade Hall) سالن کوچکی است در تأسیسات غنیسازی نطنز. محل برگزاری جلسات کنفرانس، تقریبا پر است و در قسمت جلوی آن، در دل دیواری سفیدرنگ، عکس چند نفر نشسته است: شهیدان مسعود علیمحمدی، مصطفی احمدیروشن، مجید شهریاری و داریوش رضایینژاد.
به گزارش بازتاب به نقل از شرق، حالا بر سردر این سایت، نام شهید احمدیروشن نشسته است. ۲۶ بهمن ۱۳۹۰ همزمان با بهرهبرداری از دستاوردهای هستهای با حضور محمود احمدینژاد، نام پنج مرکز و بخش هستهای ایران به نام پنج شهید ترور در این مسیر تغییر کرد. نام پایگاه نطنز نیز به نام «شهید احمدیروشن» که ۲۱ دی ۱۳۹۰ ترور شد، تغییر کرد.
سالن زنجیره، اولین محلی است که خبرنگاران رسانههای مختلف از تهران به آنجا وارد میشوند؛ در میان تعارفها و خوشآمدگویی بهروز کمالوندی، سخنگوی سازمان انرژی اتمی، رئیس تأسیسات غنیسازی نطنز و تأسیسات هستهای فردو -تأسیساتی وابسته به تأسیسات غنیسازی نطنز- و چند نفر از کارشناسان و مهندسان طراح. بعد از پنج ساعت نشستن در اتوبوس، ٢٦ خبرنگار به نطنز یا «بلیده» قدیم، شهری در ٣٥کیلومتری جنوبشرقی کاشان، وارد میشوند. هوا دمکرده و وزش نسیم هم متوقف شده است؛ شاید در این میان هیچچیز به اندازه شنیدن چرخش پره کولرگازی تن را به آسایش نمیرساند. آفتاب بر سقف آسمان خست نمیورزد و گلولههای طلاییرنگ بر فرقِ سر مسافران منفجر میشود. در تاریخ کهن، این شهر را به معتدلبودن هوایش میشناختند و به سرسبزی آن؛ اما حالا زمین در قحطی آب، بیشتر خاک و خشکی را در خیابان باریک منتهی به تأسیسات غنیسازی نطنز، نمایان میکند؛ خیابانی فرعی و آرام که کمتر اتومبیلی در آنجا تردد دارد. مراسم خیلی زود شروع میشود؛ درست به مدت خوردن یک فنجان چایی یا نسکافه و شیرینی. رئیس تأسیسات غنیسازی نطنز از تاریخ تأسیس نیروگاه هستهای در ایران میگوید.
نخستین نیروگاه هستهای در ایران
نیروگاه بوشهر نخستین نیروگاه هستهای ایران است که قرارداد ساخت آن دو سال بعد از تأسیس سازمان انرژی اتمی ایران در سال ۱۳۵۵ میان ایران و آلمان به امضا رسید. بر اساس این قرارداد، شرکت «کرافت ورک یونیون» آلمان ساخت دو واحد نیروگاه اتمی را در بوشهر بر عهده گرفت؛ اما در سال ۱۳۵۷، بعد از پیروزی انقلاب، در شرایطی که حدود ۷۵ درصد از واحد اول و ۶۰ درصد از واحد دوم نیروگاه ساخته شده بود، طرف آلمانی کار را با وقفه مواجه کرد و با شروع جنگ تحمیلی، عملا اجرای پروژه متوقف شد. روز بیستوهفتم آبان ۱۳۶۶ بود که نیروگاه بوشهر با تهاجم هوایی مواجه شد. با پایان جنگ ایران و عراق و با وجود اعلام رژیم صدام بهعنوان آغازگر و متجاوز در این جنگ، تلاشها برای متقاعدکردن همکار آلمانی به ایفای تعهدات خود و ادامه کار نیروگاه بوشهر، به جایی نرسید و بهناچار ایران از اوایل دهه ٧٠، راههای دیگری را برای ادامه کار نیروگاه در دستور کار خود قرار داد. در سال ۱۳۷۱، ایران و فدراسیون روسیه تفاهمنامه همکاریهای مشترک در حوزه استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای را امضا کردند و بهاینترتیب، فصل جدیدی در همکاریهای دو کشور آغاز شد. اینچنین بود که روسها بهعنوان تکمیلکننده کار آلمانها، در بوشهر انتخاب شدند و طبق قراردادی که در دی ۱۳۷۳ میان سازمان انرژی اتمی ایران و وزارت انرژی روسیه امضا شد، روسیه مأمور شد عملیات اتمام واحد یکم نیروگاه بوشهر را آغاز کند. بر اساس این قرارداد، مقرر شد ساخت نیروگاه تا پایان سال ۲۰۰۰ میلادی به پایان برسد. این قرارداد در ژانویه ۱۹۹۶ میان سازمان انرژی اتمی ایران و شرکت «اتم استوری اکسپورت» روسیه اعتبار اجرائی پیدا کرد و طرف روس متعهد شد تا سال ۲۰۰۰ ساخت نیروگاه را به پایان برساند. با ورود روسها به پروژه نیروگاه اتمی بوشهر و شدتگرفتن فشارهای سیاسی غرب علیه ایران، هشت سال ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی به صحنه تضاد ایران، غرب و روسیه درباره نیروگاه اتمی بوشهر تبدیل شد؛ تا آنجا که بخش چشمگیری از دیپلماسی هشتساله اصلاحطلبان، صرف چانهزنیهای موفق و ناموفق درباره نیروگاه اتمی بوشهر شد. با انتخاب محمود احمدینژاد بهعنوان رئیسجمهوری ایران و ازسرگیری غنیسازی اورانیوم و با سرعتگرفتن فعالیتهای هستهای، فشارها بر ایران نیز افزایش یافت و در این میان، بدقولی روسها در انجام تعهداتشان در قبال ساخت و راهاندازی نیروگاه بوشهر، به مهمترین اخبار هستهای ایران تبدیل شد. آخرین وعده روسها برای راهاندازی نیروگاه اتمی بوشهر، به بهمن سال ۸۹ بازمیگردد که این وعده هم مانند بسیاری از وعدههای آنان محقق نشد. چندی بعد نیز رئیس سازمان انرژی اتمی ایران قول داد تا پایان ماه رمضان سال ۹۰، برق تولیدی نیروگاه اتمی بوشهر وارد مدار شود و در نهایت روز ۲۱ شهریور ۱۳۹۰، مراسم رسمی شروع بهرهبرداری مقدماتی از نیروگاه اتمی بوشهر برگزار و با قدرت ۶۰ مگاوات به شبکه سراسری وصل شد.
تأسیساتی در نطنز
سال ١٣٧٩ بود که در جنوب شرقی کاشان، ساخت تأسیسات غنیسازی نطنز آغاز شد؛ جایی که اکنون در قالب دو طرح نیمهصنعتی و صنعتی، ساختمانی سهطبقه در زمین ٣٥هزار مترمربع که اطراف آن با ٩ متر بتونآرمه محافظت میشود. در ایام جنگ حفاظت از تأسیسات هستهای اهمیت داشت و طراحان و مسئولان برای حفاظت آن میخواستند بخشی از تأسیسات و دستگاههای سانتریفیوژ به تأسیسات زیرزمینی غنیسازی اورانیوم منتقل شود. ابتدای مراسم با کلیپی درباره تأسیسات غنیسازی نظنر و تأسیسات هستهای فردو آغاز میشود با بخشی از صحبتهای مقام معظم رهبری: «عزیزان من، جوانهای عزیز، مردم مؤمن! بله، ما رکورد زدیم، ما پیشرفت کردیم اما اگر دلمان را به آنچه تاکنون بهدست آوردیم، خوش کنیم، شکست خواهیم خورد. اگر توقف کنیم، به عقب پرتاب خواهیم شد. اگر دچار غرور شویم، دچار عجب و خودشگفتی شویم، به زمین خواهیم خورد. اگر ما مسئولان کشور – بهخصوص این دیگر مربوط به ما مسئولان است- دچار خودمحوری شویم، دچار تکبر شویم، دچار خودشگفتی شویم، تودهنی خواهیم خورد». بعد از توضیحات رئیس سایت نظنر و فردو خبرنگاران به مجموعه نمایشگاهی شرکت «کالای الکتریک» وارد میشوند. در میان توضیحات یکی از مسئولان این سایت؛ او از چرخش دور موتور در واحد زمان (ثانیه) میگوید؛ از فرمولها و از دستگاههای IR١ تا IR٨ اما خلاصه حرف او همین یک جمله است: طراحی، اجرا و اصلاح. آنها این را زاییده فرصتی میخوانند که در بحران هستهای و تحریم برای صنعت هستهای ایران به وجود آمده است.
بحران هستهای ایران از اوایل تابستان ١٣٨٢ آغاز شد؛ زمانی که مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی ماشه قطعنامهای را در شورای حکام آژانس کشید که اختلافهای اصلی بر سر برنامه هستهای ایران را نشانه گرفته بود. اختلافهایی که برخی از آنها تا زمان توافق برجام طول کشید و برخی تا به امروز ادامه دارد. برای همین است که سخنگوی سازمان انرژی اتمی بارها تأکید میکند: «بگویید اما واقعیت را بگویید؛ واقعیت را تحریف نکنید؛ مستند حرف بزنید، سند بخواهید و از دیدههای خود دقیق بگویید».
اگرچه این بحران چندین رئیسجمهور، دبیر شورایعالی امنیت ملی و وزیر امور خارجه را درگیر خود کرد اما دستیابی به انرژی هستهای از سال ١٣٣٥، درست سه سال بعد از کودتای آمریکایی-انگلیسی ٢٨ مرداد علیه دولت دکتر محمد مصدق مورد توجه ایران بود. در این سال ایران و کاخ سفید پیشنویس توافق نامه بهرهبرداری غیرنظامی از انرژی هستهای را امضا کردند. این سند یک سال بعد نهایی شد و رسمیت یافت و در ١٣ بهمن ١٣٣٧ به تصویب مجلس شورای ملی رسید. این طرح در راستای طرحی با عنوان «اتم برای صلح» بود. آمریکا در این دوره از برنامه هستهای ایران حمایت میکرد ولی نسبت به بازفرآوری پلوتونیوم در خاک ایران محتاط بود. با توسعه همکاری تهران و واشنگتن مقر مرکزی دانش هستهای، طبق پیمان سنتو در سال ١٣٣٦ از بغداد به تهران منتقل و در دانشگاه تهران متمرکز شد. این مقدمه تأسیس مرکز تحقیقات اتمی تهران بود که در سال ١٣٣٨ محمدرضا پهلوی آن را افتتاح کرد. بعدها
جاناف. کندی در چارچوب سیاست اتم برای صلح، با احداث رآکتور تحقیقاتی پنج مگاواتی در تهران موافقت کرد؛ این مرکز به «رآکتور تحقیقاتی تهران» معروف شد. از اورانیوم با غنای بالا (HEU) برای تولید ایزوتوپهای رادیواکتیو در جهت مصارف پزشکی و تولید پلاتینیوم استفاده میکردند. این همکاری ادامه داشت تا اینکه دولت ایران پیگیر «تولید برق هستهای» شد و این موضوع گامهای دیگری از جمله تأسیس سازمان انرژی اتمی را در پی داشت. اما آمریکا تنها کشوری نبود که ایران با آنها همکاری اتمی داشت؛ فرانسه در شش تیر ١٣٥٣ با «موافقتنامه مادر» و آلمان در٩ تیر ١٣٥٤ با ایران توافق همکاری امضا کرد. از قضا از همان شروع برنامه هستهای ایران، برای تأمین اورانیوم غنیشده موردنیاز نیروگاهها، ایران و فرانسه در قراردادی که ژاک شیراک، نخستوزیر وقت فرانسه در سفر به تهران در سال ۱۹۷۵ (۱۳۵۴) امضا کرد، با هم در کارخانه غنیسازی «اورودیف» شریک شده بودند. براساس توافق دو کشور، دو شرکت در فرانسه به ثبت رسید: یکی به نام «سوفیدیف» که در آن ۶۰ درصد سهام متعلق به کمیساریای انرژی اتمی فرانسه بود و ۴۰ درصد سهام متعلق به ایران. شرکت سوفیدیف ۲۵ درصد سهام اورودیف را در دست داشت و چون ۴۰ درصد سهام این شرکت متعلق به ایران بود، ایران به میزان ۱۰ درصد (بهطور غیرمستقیم) در اورودیف شریک بود و حق برداشت ۱۰ درصد از تولید کارخانه غنیسازی اورانیوم اورودیف بهطور مستقیم به ایران تعلق داشت.
شرکت دومی که تشکیل شده بود «کوردیف» نام داشت که بین ۲۰ تا ۳۰ درصد سهام آن به ایران تعلق داشت و بقیه در دست فرانسویها بود که با کندشدن روند استفاده از انرژی اتمی دیگر نیازی به ایجاد یک کارخانه جدید برای غنیکردن اورانیوم نبود. علاوه بر قرارداد ایران با فرانسویها، آلمانیها هم به خاطر پذیرش پیمانکاری ساخت نیروگاه بوشهر (شرکت کرافتورکیونیون) با تهران همکاری میکردند. این همکاریها تا بهمن ١٣٥٧ ادامه داشت.
در انتظار آینده
حالا مهندسان تأسیسات غنیسازی نطنز از روزهایی میگویند که در آینده پیش رو دارند؛ بعد از توافق برجام، آنها روزهای دیگری را تجربه میکنند. باید ماشینهای این مجموعه بهروز شود؛ آن را به دوره «بلوغ تکنولوژی» تعبیر میکنند و اینکه در این دوره باید ماشینهای نسل اول جای خود را به ماشینهای جدید بدهند. یکی از آنها میگوید: «ما در این مدت به تئوری اولیه ماشینهای مدرن دسترسی پیدا کردهایم؛ تئوری که نتیجه مهندسی معکوس نیست؛ هرگز در صنعت هستهای بعد از انقلاب چنین نبوده است».
اما چندین دستگاه نسل دوم، بعد از برجام جمعآوری شده و در انبارهای مجتمع نگهداری میشود؛ اگرچه کمالوندی معتقد است این عدد تأثیری بر آینده کار مجموعه ندارد: «قبل از برجام، ما یکپانزدهم نیاز بوشهر را تأمین میکردیم و الان این مجموعه یکبیستوپنجم نیاز نیروگاه بوشهر را تأمین میکند».
در میان راهروهای تأسیسات غنیسازی نطنز
«مواظب پلمپ آژانس باشید»؛ خبرنگاران با مانتویی سفیدرنگ، ماسک و کفش ایمنی، وارد ساختمان سهطبقهای میشوند در زیرزمین؛ صدایی شبیه سوتِ زیر، فضا را پر کرده است؛ سانتریفیوژها در ردیفهای منظم میچرخند در خانهای از جنس آهن. قدمزدن و زندگیکردن در جنگل آهنی و در میان این هزارانهزار لوله باعث میشود که عاشقشان بشوید. اینجا با دیدن اینهمه لوله در یکجا فقط یکچیز به ذهن خطور میکند؛ همان که خبرنگار جوان آن را بعد از خروج از سایت تکرار میکند: «احساس غرور کردید؟» اعداد با منافع ملی ما ارتباط مستقیمی دارند. در میان راهروهای تولید، گازدهی و خوراکدهی و جمعآوری پسابها بهآهستگی قدم میزنیم؛ در میان آواهای هماهنگ… یکی از طراحان مجموعه در کنار رئیس، سخنگو و مهندس که بچههای دانشمند میخوانند جملههایی به گوش میرسد که برخی از آنها را نباید نوشت. در میان دو یونیت که هر کدام سههزار سانتریفیوژ را در خود جای دادهاند قدم میزنیم؛ حالا زنجیره ٢٦ و ٢٨ آرام در میان صدایی شبیه بهزوزه میچرخند و آن دیگری یعنی زنجیره ٢٤، همان زنجیره قدیمی تعطیل شده است. همه واحدها به نام شهدای جنگ ایران و عراق نامگذاری شدهاند؛ ساختمان A ظرفیت ٢٤هزار ماشین سانتریفیوژ را دارد؛ هر کدام از این دستگاهها چرخش خود را در واحد هرتز به رخ میکشند و میخواهند از کمیت به کیفیت و تکنولوژی گذر کنند؛ برجام هم این فرصت را به آنها داده است. آنها بارها گفته رئیس سازمان انرژی اتمی را تکرار میکنند: «در صورت لغو برجام از طرف آمریکا، در مدت پنج روز میتوانیم غنای تولید را به ٢٠ درصد برسانیم».
به دستگاهی غولپیکر با عایقهایی دور آن میرسیم «دستگاه زیر نظر سازمان انرژی اتمی IAEA است». عکاس و فیلمبردار لحظهها را ثبت و ضبط میکنند؛ در کنار COLD BOX، پمپهای خلأ، انبارگردانی، پسماند و زنجیره تأمین، ظرفیت و قطر سیلندر، اتوکلابها مدام از نحوه گرموسردکردن مجموعه میگویند و از نحوه گازدهی؛ شاید تنها علم ممکن و شناختهشده در اینجا همان مهندسی باشد. دوربینها، همان دوربینهای خبرساز آبیرنگ، در جایجای سالن دیده میشود و دوربینهای مداربسته سبز کمرنگ مدام سالن و مهمانها را رصد میکند. دوربینهای آبی را سازمان انرژی اتمی در ابتدا، انتها و جاهای متعدد سالن نصب کرده است و دوربین دیگری از سوی خود مجموعه غنیسازی نطنز نصب شده است. درباره این دوربینها پرسیده میشود و کمالوندی به تأکید توضیح میدهد این دوربینها به هیچجایی متصل نیستند، حافظه آن در ایران از سوی آژانس انرژی اتمی تعویض و در ایران نگهداری میشود؛ این دوربینها به فریمهای متعدد از سالن عکس میگیرد. بارها نمایندههای آژانس انرژی اتمی از این تأسیسات بازدید کردهاند؛ شاید این تعداد به هشتبار برسد اما بازرسان آژانس نمیتوانند در ابعاد دانش فنی تأسیسات کنجکاوی کنند؛ این را هم کمالوندی میگوید و هم همه مهندسان و رئیس تأسیسات.
در انتهای مجموعه، عقربههای زمان چندساعت قدمزدن در کلبه آهنی را بهنمایش میگذارد. واقعیت این است که نطنز و سانتریفیوژهای آن میچرخند. همان روزی که در وین توافق برجام امضا میشد در ایران عدهای میپرسیدند تأثیر این توافق بر سرنوشت نطنز و خنداب چه خواهد بود؟ اگر پاسخ عدهای «هیچ» بود، یا عدهای نگران عقبنشینی یا تلاطم بودند، دیگران از مسابقه سخت میگفتند. حالا مسابقه سختی آغاز شده است؛ در چارچوب برنامه ١٥ساله باید به سوخت صنعتی با توسعه ماشینهای پیشرفته برسند.
گشتی در شهر تاریخی کاشان
بازدید از سایت نطنز ساعت شش بعدازظهر به پایان میرسد. خنکای نسیم روی زمین عطرافشانی میکند. تلألؤ سوزان آفتاب رخت بربسته است. باید به مسیر کاشان به راه افتاد؛ شهر دارالمؤمنین، شهری با خانههای چوب، نی و خشت خام. بعد از نیم ساعت در مقابل بناهای تاریخی کاشان باید از اتوبوس پیاده شد؛ چند ساعت گشت و گذار در میان خانههای تاریخی این شهر، خانه بروجردیها و شنیدن از خانه طباطباییها، دیدار از باغ فین کاشان شاید آدمی را به این فکر وا دارد که چگونه شهر مؤمنان، عاشقان و شهری موصوف به محافظهکاری، خود قتلگاه امیرکبیر شود؟ پیداکردن این خانهها، بین جاهای دیدنی شهر برای خبرنگار و توریست و سایر افراد کار سختی نیست، زیرا کارکنان سازمان نقشهای تهیه کردهاند که عدول از آن بهسختی ممکن است. زمان زود در میان تاریخ به انتها میرسد و مقصد نهایی بار دیگر برگشت به مهمانخانه نطنز، مهمانخانهای نظامی است. ورودی مجتمع، نظامی همراه بارها تأکید میکند که ساعت ١٢ به بعد از بلوکهای خود بیرون نیایید؛ اگرچه خستگی روز اجازه نمیدهد که کسی نیمهشب رختخواب را ترک کند؛ حتی اگر گرمای اتاقهایی که هرگز به این تعداد میهمان به خود ندیده، اجازه ندهد خواب تا سحرگاه به چشمان خسته بیاید.
بازدید از آبسنگین اراک
روز دوم سفر آغاز میشود با این گفتوگوی خودمانی: «وای خدای من نیمرو»؛ «وای چه خوب پنیر و گردو هم آوردند»؛ «کاش به جای صبحانه کمی میخوابیدیم». نیمساعت بعد در میان عبور از گیتهای بازرسی، قدرتنمایی علم و فناوری و فضای خشکِ نظامی، اتوبوسهای دهه ٩٠ در انتظار خبرنگاران است. برنامه بعدی بازدید از سایت آبسنگین اراک معروف به (IR٤٠) یا آبسنگین خنداب اراک است؛ مجموعهای در ۷۵کیلومتری شمال غربی اراک و در پنجکیلومتری شهر خنداب. شهر در میان دود سنگین صنایع مادر بهسختی نفس میکشد. شاید هوای تهران به اراک کوچ کرده باشد. صدای مؤذن اذان که از گلدستههای شهر بلند میشود، اتوبوس در مقابل سایت آبسنگین خنداب اراک میایستد. با احترام نظامی چند نفر در داخل اتوبوس و اخطار آنها به اینکه «یکی از خبرنگاران از محوطه فیلمبرداری میکرد» با کارت شناسایی باید به سالن وارد شد. مسئولان سایت همه به انتظار میهمان بهصف ایستاده و خوشامد میگویند. فرصت هیچ بازدیدی نیست و باید در کنار میز ناهار نشست. میزبانهایی با لباسهای یکشکل، منظم و مرتب در پی هم کار میکنند همچون ماشین. ظرف غذا را روی میز میگذارند و پلو را به داخل بشقابها؛ همهچیز نشان از نظم نظامی دارد. دومین برنامه ادای احترام به شهدای گمنام است و بعد از آن بار دیگر باید به سالن بازگشت: آبسنگین چیست؟ فایده آن کدام است؟ سال ١٣٨٥ بود که تولید آبسنگین در ایران به ثمر رسید تا سال ١٣٨٨، ٤٠ نوع محصول دوتره در ایران تولید شد. میگویند آبسنگین ایران به لحاظ کیفیت در دنیا مقام اول را دارد و الان در خط صادرات به خیلی از کشورها قرار گرفته است. در اینجا مسئول «مصباح انرژی» از آبسنگین میگوید و کاربردهای هستهای و غیرهستهای آن؛ اینکه انرژی قرن آینده اورانیوم است. مهندس جوان از اهمیت آبسنگین میگوید و اینکه این آب و پسماند این مجموعه به محیط زیست هیچ آسیبی نمیرساند.
دلیل این را شواهدی میداند که آب به رودخانه ریخته شده، ماهیها از آن میخورند و هیچ مشکلی نداشتهاند یا اینکه در مسیر رودخانه به درختان و مزارع هیچ آسیبی نرسیده است. او در مسیر بازدید به آسمان اشاره میکند و پرندههایی که از این پروژه هیچ آسیبی ندیدهاند؛ سکوت آسمان را در وسط ظهر، پر هیچ کلاغی نمیشکند.
آنها از تاریخچه آبسنگین که میگویند به سال ١٣٤٦ اشاره میکنند که اولین رآکتور آبسبک تهران راهاندازی شد و در سال ١٣٥٣ سازمان انرژی اتمی تأسیس شد؛ در سال ١٣٧٠ رآکتور تحقیقات و قدرت در سازمان انرژی اتمی تأسیس شد و دو سال بعد از رآکتور آبسبک اصفهان ٣٠٠ کیلووات برق تولید شد. در سال ١٣٧٧ که فعالیت سانتریفیوژها بهطور موفقیتآمیز آزمایش و کار ساخت رآکتور آبسنگین اراک آغاز شد، ١٣٥ هکتار زمین در اختیار مجتمع تولید آبسنگین قرار گرفت.
مرحوم آیتالله اکبر هاشمیرفسنجانی در گفتوگویی با سایت «امید هستهای ایرانیان» تاریخچهای از صنعت هستهای ایران و ساخت آبسنگین اراک روایت کرده که به این شرح است: «اوایل که شروع کردیم، در جنگ بودیم. ولی استفادههای غیرنظامی را جدی گرفته بودیم و هزینه هم میکردیم و در خیلی جاها کار کردیم. در انواع مختلف کار کردیم و آموزش زیادی دادیم. دانشجو فرستادیم و دانشمند دعوت کردیم. خیلی از این کارها را کردیم. اساس دکترین ما استفاده صلحآمیز هستهای بود.
بیدلیل هیاهو شد. بعد از دولت من غربیها یکدفعه دیدند که ما در بخشهای مختلف جلو رفتیم. من آنقدر علاقهمند بودم که وقتی روزهای آخر دولت من رسید با خط خودم که تایپ هم نکردم، ۲۵میلیون دلار را برای آبسنگین نوشتم که آنموقع در اراک نبود و بنا بود در الموت قزوین باشد. تا آن زمان پیشرفت کندی داشتیم، در دولت آقای خاتمی اعلام کردند که ما وارد باشگاه هستهای شدیم. یعنی آنموقعی بود که اولین نمونه آزمایشگاهی را گرفته بودیم.
به نظرم اینها هم بیدلیل هیاهو کردند. علتش این بود که منافقین قبلا گزارش دروغی از نطنز که ما هنوز مشغول حفاری در سایت بودیم و بنا بود زیرزمین بسازیم، دادند و هیاهوی جهانی شروع شد.
غربیها بهانه کردند که به آژانس اعلام نشده و باید به سازمان بینالمللی هستهای میگفتیم، شروع به هیاهو کردند. از آن به بعد بود که آنها با بهانه نبود شفافسازی، در مسیر حرکت ما سنگاندازی کردهاند». در مسیر همین سنگاندازیها، مجتمع آبسنگین اراک با رآکتور IR٤٠ در سال ١٣٩٤ متوقف شد و بعد از برجام نیز رآکتور مدرن با مشخصات KHRR بازطراحی میشود. در توافق برجام، کشورهای ١+٥ تعهد میکنند در ساخت زیرساختها با ایران همکاری کنند و هسته اولیه طراحی در ١٨ اردیبهشت ١٣٩٥ کار خود را آغاز میکند. قرار است رآکتور تحقیقات KHRR کار خود را آغاز کند. هفتم خرداد سال ٩٥، شش هزار نفر ساعت در زمینه طرح اولیه آن کار کردهاند و قرار است کشور چین هم در این مسیر به ایران کمک کند که این مسئله در مسیر تأیید و امنیت تأسیسات رآکتور ایران کمک خواهد کرد. میگویند چین این راه را قبلا رفته است و تأیید آنها کمکی به ایران است. کمالوندی از بازطراحی سایت میگوید که طرح تفصیلی آن از ١٥ مرداد امسال آغاز شده است. در میانه ظهر، قدمزدن و بازدید از حفرههای آبسنگین در میان ساختمانهای روباز و آهنی، آغاز میشود. بهجز مجموعه بیرونی، مجموعه داخلی سه قسمت داشت: UPPER PART، کلندریا و بدنه. قرار است بخش کلندریا به تکنولوژی روز مجهز شده و بازطراحی شود؛ چیزی شبیه گودالی روباز در ساختمانی بزرگ.
این همان ساختمانی است که میگویند چاه آبسنگین با سیمان پر شده است و علیاکبر صالحی در مجلس نهم از سوی نماینده جبهه پایداری، روحالله حسینیان، برای آن تهدید شده بود. بارها در مقابل این بخش از ساختمان، خبرنگاران به صف میایستند و عکس میگیرند و از سرنوشت آبسنگین اراک میپرسند و پاسخ میشنوند. پنج سال آینده این تأسیسات با تکنولوژی جدید کار خود را شروع خواهد کرد؛ اگرچه کلندریا قدیمی را ایران به موزه، شاید به موزهای با نام موزه هستهای خواهد سپرد. زمان بازگشت از اراک به تهران، هفت بعدازظهر است؛ در میان پرسشها، ابهامها، تأکیدها و امید به آینده در مسیر عمل به برجام.