وقتی یک کارگردان، فیلمسازی در ژانر کودک را رها می‌کند

    کد خبر :42536

فیلمسازان و فعالان ادبی در حوزه کودک و نوجوانان از دردهای فعالیت در این حوزه می‌گویند، عرصه‌ای که مدتی است مورد غفلت واقع شده و همین بی‌توجه سالها بعد در رفتارهای اجتماعی یک نسل متبلور می‌شود و درنهایت می‌توان گفت سینمای کودک از هم پاشیده‌است.

سینمای اقتباسی مدت زیادی است که در کشور مورد غفلت واقع شده و این غفلت وقتی به ژانر کودک و نوجوان می‌رسد بیشتر به چشم می‌آید چرا که ژانر کودک و نوجوان در ایران موجودیت خود را فراموش کرده است و اغلب فیلمسازان فعال در این ژانر یا مدت زیادی است که فعالیت ندارند و یا دیگر به ساخت اثر در زمینه‌های دیگر می پردازند. در این میان شاید با استفاده از اقتباس بتوان جانی دوباره به این سینمای در حال انقراض بخشید. جشنواره بین‌المللی فیلم کودک و نوجوان تنها چراغ روشن باقی مانده از این ژانرِ به فراموشی سپرده‌شده‌است. میزگرد «تأثیر اقتباسهای ادبی در سینمای کودک و نوجوان» با حضور سیروس حسن‌پور از فیلمسازان کودک و نوجوان، هدیه شریفی نویسنده ادبیات کودک و نوجوان و امیرحسین مکاریانی مجری و کارشناس سینما در خبرگزاری تسنیم برگزار شد که در ادامه می‌خوانید.

مکاریانی: اگر بخواهیم خلأهای ارتباط نویسنده و فیلمساز را بازشناسی کنیم بیشتر با موانع اقتصادی این پیوند مواجه خواهیم شد تا سایر دلایل این فقدان، اما نکته دیگری که باید به این مشکلات اضافه کرد مربوط به کارهای سورئال و کارهایی می‌شود که داستان را در فضای رئالیسم جادویی روایت می‌کند. برای پرداخت به این آثار اگر از مدیوم انیمیشن عبور کنیم و بخواهیم اقتباس را در فضای سینمایی پیش ببریم احتیاج به زیرساختهای فنی بسیار قوی داریم و باید جلوه‌های ویژه‌ خوبی را تدارک دید.

شریفی: یکی از مواردی که می خواستم به موضوع این بحث تزریق کنم که شما یکباره گفتید در واقع رئالیسم جادویی است که نویسنده‌ها با آن زندگی می کنند ولی هیچوقت اقتباس کاملی از این فضا نمی‌شود. ساخت این موضوعات سرمایه‌گذاری های جدی، جلوه‌های ویژه و فضای اگزوتیک می خواهد و چون یکباره است و بی مایه و بی اساس با شوخی های بی مزه و یا چیزهایی که اصلاً به آن بن مایه داستان نمی خورد  می چسبد و طبیعی است آن چه که انتظار دارید اتفاق نمی افتد و این تقصیر نویسنده نیست این جا تقصیر سرمایه گذار است و عادت های ویژه ای که پیدا کرده است که نویسنده را حذف می کنند این فقط در مورد سینمای کودک نیست در مورد برنامه های تلویزیون هم هست.

برنامه‌های شلخته کودک منجر به شکل‌گیری تفکرات غیر منسجم در او می شود

شریفی: من در تلویزیون کار کارشناسی انجام می دهم،  یک بار به تهیه‌کننده گفتم برای کاری که اجرا می‌کنید متن دارید که ارائه دهید و متنی نداشتند که ارائه بدهند مجری وارد صحنه می شد و هر آن چه که دلش می خواست می‌گفت. سؤال کردم که بابت هر متن چقدر می‌دادید و قیمتش چقدر  بود مثلاً 200 هزار تومان، من خنده ام گرفت که 200 هزار تومان در رقم شما چیزی نیست این نویسندگان قلمشان همین طور در حال نوشتن هستند این 200 هزار تومان را از او می خواهید بگیرید و مجری هم عملاً می گوید برنامه من است که همه چیز مجری محور است و نویسنده این جا نقشی ندارد  یعنی اتفاقاتی که دارد می افتد و هیچ کدام از ما خوشحال نیستیم  می دانیم که ده سال دیگر باید آسیب شناسی کنیم کودک امروزی را که دارد این همه برنامه شلخته می بیند و بعد از آن ده سال از آن کودک خواهیم پرسید که تو چرا این‌قدر تفکرت شلخته است هیچ کدام جوابی نداریم در حالی که نشانه های تصویری به او یاد داده است که این طور باشد این جا از طرف بقیه دوستان نویسنده ام دلم می خواهد فریاد بکشم تا کی اینقدر نابه حق رفتار کردن.

مکاریانی: این موضوع بسیار رنج آور است. یک نویسنده یا شاعر اثر را مخلوق خود و فرزندش خطاب می‌کند اما خود اثر هم برای اقتباس باید مشخصاتی داشته باشد. آیا می‌شود این مولفه‌ها را بازشناسی کرد؟

شریفی: یک سری ملاکهای ادبیاتی داریم که اگر که نوشته‌ای دارای آن ملاک ها نباشد ادبی نیست ما در ادبیات داستانی ملاک هایی داریم که بحث شخصیت پردازی است فضا، زمان و مکان، پیوند و گره گشایی گره افکنی داریم حادثه داریم یعنی اگر همه این ها کنار هم مهندسی داستان نشوند آن اتفاقی که می خواهند از لحاظ ادبیات رخ نمی دهد به این ترتیب که ما اگر در یک اثری تصویرسازی نداشته باشیم آن اصلاً ادبیات نیست یعنی از آثار خوبی می توانیم نام ببریم که این ها در ابتدا ادبیات هستند و ماندگاری در طول تاریخ دارند برای خوانندگان حس تعلق به وجود می آورند می شود سال ها بعد از این ها حتی فیلم و داستان ساخت و یا خیلی موارد هنری دیگری که حتی می شود مجسمه یکی از شخصیت هایش را به وجود آورد.

رواج کم‌خوانی داستان بین سینماگران و فیلمنامه بین داستان‌نویسان

شریفی: متأسفانه داستان نویسان فیلمنامه کم می خوانند و اهالی سینما داستان، کم خوانی یک ریشه اساسی در این کار است که وقتی آثار تولید می شوند خودشان را نشان می دهند یک اثر اقتباسی شاید لازم نیست که فقط از یک داستان باشد می تواند از چند داستان اقتباس صورت پذیرد می تواند تلفیق کند این ها را با همدیگر ولی این بستگی به احاطه آن فیلمسازان دارد که چقدر کتاب خوانده باشند چقدر با آثار ادبی کهن و روز آشنا باشند حداقل یک زبان دیگر بدانند و بتوانند بهره ببرند و اصلاً در جریان ادبیات روز دنیا قرار گرفته باشند خیلی جسارت به خرج دادم این را گفتم معذرت می خواهم ولی همین قضیه است که باعث شده دانش پایه ادبی و تصویری ما کم باشد و آن اتفاقی بیفتد که امروز در ادبیات سینمای کودک و نوجوان اتفاق افتاده است.

حسن‌پور: اصلاً تصور و خیال ما این باشد همه این موارد را به یک نتایجی می رسانیم که قرار است حاصل این نتایج به منصه ظهور برسد سؤال من از شما این است که با کدام ساز و کار می‌خواهیم نتایج بدست آمده از این جریان را عرضه کنیم؟

مکاریانی:  من ابتدای بحث عرض کردم اگر بخواهیم به موضوع عرضه و اکران سینمای کودک اشاره کنیم خود قصه پرغصه‌ای می‌شود که ما را از موضوع اصلی دور می کند که یک بخشی از این موضوع به صدا و سیما باز می‌گردد که باید کمک کند چرا که برای احیای سینمای کودک نمی‌توان خیلی به گیشه اتکا کرد و این موضوع اخیرا با اکران چند انیمیشن در حال احیاست اما به هیچ وجه کافی نخواهد بود.

حسن‌پور: من نزدیک به 5 سال است که دنبال یک کار سینمایی اقتباسی از کتابی خارجی مربوط به بمباران اتمی هیروشیما هستم که کانون پرورش فکری کودکان چاپ کرده است. در درجه اول متولی این کار باید کانون پرورش فکری کودکان باشد چون کتابی را چاپ کرده و به مخاطب کودک و نوجوانش یک واقعه را معرفی می کند که قهرمان این داستان یک دختربچه 12 ساله است. ما این را با خانم نغمه ثمینی به یک فیلم نامه تبدیل کردیم کانون پرورش فکری و بنیاد فارابی هم این فیلمنامه را تصویب کردند. چه اتفاقی افتاد؟ بخش شورای راهبردی بودجه ای که برای این کار در نظر گرفت آنقدر کم بود که به طنز مشابهت داشت.

اولویتهای وزارت ارشاد چیست؟/ فیلمسازی برای کودک را رها می‌کنم

حسن‌پور: من این کتاب را خوانده ام و از آن لذت برده ام، احساس کردم می توانیم از این کار بهره برداری کنیم و بین بمباران اتمی هیروشیما و بمباران شیمیایی سردشت پیوندی ایجاد کنیم. با یک نویسنده خوب تمام اصول فیلمنامه‌ای را رعایت کردیم و 5 سال برای آن زمان صرف کردم و حالا می‌بینم کار به هیچ نتیجه‌ای نرسید. اولویتهای مسئولان وزارت ارشاد چیست؟ از رده‌های بالای وزارت تا به پایین هیچکس کوچکترین اهمیتی به این موضوع ندادند و این موضوع دردآور است. من به عنوان یک فیلمساز کودک و نوجوان کارنامه‌ام مشخص است و از یک زاویه نوینی به اقتباس نگاه کردم. قصه‌های کتاب درسی کودکان را برای کار استفاده کردم، چوپان دروغگو، دهقان فداکار، تصمیم کبری، و بعد متعاقب آن آمدم مجموعه این ها را  به عنوان کار کوتاه به تلویزیون دادم به نگارش هم رسید ولی به تولید… هرگز. واقعه تلخ کجا است من الآن به عنوان یک فیلمساز کودک و نوجوان با اقتدار دارم می روم به سمت یک موضوع بزرگسال خیلی تلخ است می دانید چرا؟ چون کسانی که در عرصه فیلمسازی کودک استخوان خرد کرده‌اند و دارای آثار اقتباسی متعددی هستند مانند آقای ابراهیم فروزش بیکارند و چندین سال است که فیلم نساخته‌اند.

آقایان مسئول سینمای کودک از هم پاشیده‌است

بعد شما وقتی می روید یک موضوعی را می خواهید کار کنید خارج از این حوزه می گویند شما فیلمساز کودک و نوجوان هستید نمی توانید به خارج از این بروید و من با اقتدار می خواهم این کار را کنم ولی خوب نیست اما با علاقه به این سمت می روم برای این که می خواهم پیام بدهم برای این که می خواهم با عملکردم این نکته را نشان بدهم که آقایان مسئولین، سینمای کودک از هم پاشیده است و من با عملم با زندگی ام و رفتارم این را نشان دادم که من دوست دارم در این زمینه کار کنم ولی شما بها ندادید شما من را درک نکردید من و همه همکارانم که با بخش اعظمی از آن ها در ارتباط هستیم. آن سیستم تولیدمان، آن سیستم اکران و نمایشمان، من در سال 91 آخرین فیلمی که ساختم مروارید بود در جشنواره کودک نمایش داده شد من به عنوان یک کارگردان نباید این فیلمنامه و مخاطب ببینم ولی فقط چند روز در سینماهای اصفهان با مخاطب نشستم و این فیلم را دیدم ملی این کافی نیست بعد من می خواهم فیلم بعدی ام را کار کنم هنوز فید بک های این فیلم را ندیده ام که این موضوع نقیصه است. شاید یک اشتباهاتی در آن فیلم داشتم که این اشتباه من را فقط و فقط فرآیند اکران و نمایش می توانست به من اذعان کند و به من اشاره کند هیچ چیز دیگری نمی تواند چون در فرد نیستند جمع است در یک نشست جمعی است که من باید در یک اتاق تاریک سینما بنشینم و همگام با مخاطب این فیلم را ببینم کجاها واکنش نشان می دهد و یا نمی دهد کجا من درست رفتم و کجا می توانستم درست تر بروم یا غلط رفتم همه این ها حلقه های مفقوده است و این فیلم ها همین طور مانده است ما اکران سینمای کودک نداریم بعد از من سؤال می شود می گویند نظرتان راجع به جشنواره چه بود می گویم همین چراغ کوچکی که روشن است باید پاس بداریم و قدر بدانیم اگر این هم نباشد که دیگر هیچی، سال ها است که اتفاق دارد می افتد.

مکاریانی: همه به این مشکلات سینمای کودک و نوجوان واقف هستیم و وقتی اصل یک ماجرا زیر سؤال می‌رود موضوعات فرعی تحت‌الشعاع همان اصلیت قرار می‌گیرد. اما شاید بتوان گفت اقتباس به تولید و اکران هم می‌تواند کمک کند و همین اقتباس خود بازگشت گیشه به سینمای کودک را به همراه داشته باشد. اگر یک اقتباس خوب از اثر صورت پذیرد به واسطه شهرت آن اثر ادبی می‌توان به شهرت کار سینمایی آن هم امید داشت.

بغضی که گلوی اهالی فرهنگ را گرفته‌است

شریفی: من فکر می کنم که هر چقدر ما در جهت اهداف هنری خود همه با هم حرکت کنیم نیروی قوی تری خواهیم بود اما این که چقدر به حوزه فرهنگ اهمیت داده شود این بحثی است که الآن چند سال است همه یک بغضی نسبت به این قضیه داریم و این نکاتی که شما می گویید برای ما نویسنده ها هست ناشرها دست به چاپ کتاب نمی زنند، کتاب ها خیلی محدود شده است عملاً من نویسنده الآن 3 تا رمان بزرگسال دارم می نویسم و فقط برای این که خودم را در این ورطه نگه دارم وگرنه اگر بخواهم به خودم فرجه بدهم به یقین کارهای دیگری از من برمی آید که بروم سراغ آن ها و این زمینه ای را که مدام دارم خون دل می خورم بگذارم کنار و خلاص شوم خیلی ها رفتند سراغ کارهای دیگر و اصلاً نامی از این ها نیست. من با هزینه شخصی 700 افسانه ماوراالنهر را جمع‌آوری کردم و با این موضوع 80 برنامه رادیویی را مجریگری کردم و مبلغ دریافتی از این اقدامات خنده‌دار بود، اما مسئولان اهمیت این اقدامات را متوجه نمی‌شوند و اینکه برای جمع‌آوری اطلاعات آن 20 سفر پژوهشی صورت گرفته‌است ولی در همین زمان یک دانشگاه خارجی پیشنهاد همکاری با همین موضوع را برای من ارسال می‌کند. اما سعی می کنم حداقل نتیجه پژوهشها را برای کشورم نگه‌دارم. ولی ما واقعاً حمایت نمی شویم و این دلیل این بی‌مهری را نمی فهمم هر چه به آن فکر می کنم نمی فهمم واقعاً ملتی که فرهنگ را از آن حذف کنند به راحتی ضربه می خورد فرهنگ پاشنه آشیل، چشم اسفندیار است چرا ما با فرهنگ این کار را می کنیم؟ برای این که واقعاً می خواهیم ضربه بخوریم یا آگاهانه است که به نظر من پشت یک ناآگاهی نشسته ایم.

قربانیان یک جامعه سیاست‌زده کودکان و نوجوانان هستند

حسن‌پور: جامعه ای که سیاست زده شود قربانیانش کودکان و نوجوانان هستند و این وسط قشر کودک و نوجوان تنها یا عظیم ترین قشری است که اصلاً توجه به آن وجود ندارد برای این که همه ملاک های ما بزرگ سالانه شده است همه محاسبات، محاسبات بزرگ سالانه شده است و اصلاً به بچه ها فکر نمی کنیم، بخش بعدی هم عارضه های سیاسی شدن است. وقتی قرار است برای پستهای تصمیم‌گیرنده در بخش ادبیات کودک یا سینمای کودک در سطح کلان افرادی مشخص شوند که نیاز به یک دیدگاه کارشناسانه یک دیدگاه تحصیل کرده وجود دارد ما به این ها اساساً بها نمی دهیم و توجه نمی کنیم آن نگاه سیاسی آمده گفته که نه اصلاً این ها بگذاریم کنار این آقا را ما می خواهیم بیاوریم بگذاریم این جا این جا فرهنگ لطمه می خورد و این اتفاق الآن در جامعه ما افتاده است به خصوص در بخش سینمای کودک و نوجوان مشخصاً دارم عرض می کنم چه در تلویزیون چه در فارابی، آموزش و پرورش و همه جاها در واقع آن نگاه های کلانی که باید به این موضوع فکر کنند وجود ندارند.

جامعه‌ای که بزرگسالانش تاب بازی نمی‌کنند بیمار است

شریفی: این جامعه که به قول شما سیاست زده می شود کودکانش را از دست می‌دهد اما اگر کلان‌تر به موضوع نگاه کنیم جامعه دوران کودکی‌اش را از دست می دهد. در هر کدام از ما دوران کودکی مان زنده است و اگر زنده نباشد آن جامعه نفس پویا نخواهد داشت کودک درون من اگر بمیرد بزرگسالیِ بیمارگونه ای خواهم داشت دوران کودکی از دوران نوجوانی، جوانی بزرگسالی و حتی پیری پیرتر است و با تجربه تر است؛ اگر این را با دقت نگاه کنیم یک انسان سالم دوران کودکی اش را تا آخر عمرش با خودش می برد و این طولانی است از تولد تا مرگ است ولی نوجوانی از نوجوانی تا مرگ است پس اگر ما برخوردمان این طور باشد عملاً تبدیل به انسان هایی بیمار خواهیم شد و انتظاری نمی شود داشت از یک جامعه ای که بزرگسالانش تاب بازی نمی کنند.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید