اسرار ارز ارزان؛ زنگ‌ها برای که به صدا در می‌آیند؟

    کد خبر :267171

برای بیشتر مردم بالا رفتن نرخ ارز پدیده‌ای است شوم و ناامیدکننده. برای آن‌ها دولت خوب دولتی است که در آن نرخ ارز تغییر محسوسی نکند و اگر قیمت دلار در یک دولت رشدی چشمگیر داشته باشند، آن را مصداقی می‌گیرند برای مشکلات عدیده اقتصادی، بی‌کفایتی و سومدیریت. در این شرایط حرف‌زدن از آفت‌های دست‌کاری نرخ ارز و تعیین قیمت‌های دستوری می‌تواند بی‌فایده باشد و تنها به دلخوری منجر شود. بااین‌حال بیایید دست‌کم در طول این مقاله «عشق به دلار ارزان» را کنار بگذاریم و از خود بپرسیم واقعا نرخ بهینه ارز چقدر است؟

برای مثال به چین، آمریکا و آلمان نگاه کنید. این دولت‌ها هم نرخ دستوری دارند و سعی می‌کنند از ارزش پول خود کم کنند. آمریکا به خاطر تلاش برای پایین نگه‌داشتن یوان از چین انتقاد می‌کند اما افت ارزش دلار در مقابل یورو را جشن می‌گیرد. در همین زمان برخی محافظه‌کارهای ایرانی، افت ارزش دلار را به‌عنوان افت اعتبار آمریکا و انزوای آن معرفی می‌کنند. اما این افت ارزش دلار سران کشورهایی مثل آلمان را نگران می‌کند. آن‌ها دوست دارند با کاهش ارزش یورو، دلار در کشورشان گران شود. این در حالی است که اکثر غریب به‌اتفاق ایرانیان خواستار تقویت ریال هستند. چرا؟
مبادله تجاری و نرخ ارز

تعیین جهت ارسال یا دریافت کالا در بازار جهانی کار دشواری نیست. اگر فولاد در چین ارزان‌تر از آمریکا باشد، آمریکا فولاد را از چین وارد می‌کند. اگر سویا در آمریکا ارزان‌تر از چین باشد، چین واردکننده سویای آمریکایی می‌شود. اما به غیر از برچسب قیمت این کالاها به دلار، عوامل دیگری هم بر تولید و صادرات این کالا تاثیر می‌گذارد.

دستمزد، اجاره زمین، پول آب و ماشین‌آلاتِ تولید سویا در آمریکا به دلار پرداخت می‌شود و در چین به یوان. اگر یوان در مقابل دلار ارزان شود، یعنی تولید سویا در چین ارزان‌تر تمام می‌شود. به‌این‌ترتیب مصرف‌کنندگان آمریکایی ترجیح می‌دهند سویای چینی بخرند.

یوان ارزان باعث می‌شود که جهانگردها چین را مقصدی ارزان بدانند و به این کشور سفر کنند. سفری که می‌تواند به مبادلات تجاری منجر شود.

با ارزان شدن یوان، علاوه بر سویا دیگر چه چیزی در چین ارزان می‌شود؟ خودرو، قطعات الکترونیکی، اسباب‌بازی، لیوان و هر کالای دیگری که روی آن نوشته باشند «ساخت چین». از طرف دیگر یوان ارزان باعث می‌شود که جهانگردها چین را مقصدی ارزان بدانند و به این کشور سفر کنند. سفری که می‌تواند به مبادلات تجاری منجر شود.

به همین ترتیب چینی‌هایی که در خارج پول در می‌آورند، ترجیح خواهند داد درامد دلاری خود را به چین بفرستند و در بازارهای کشور خودشان پول خرج کنند. این وضعیت کشور رقیب یعنی آمریکا را نگران می‌کند.
پس چرا ما نگران نمی‌شویم؟

وضعیت ایران اما کاملا با چین، آمریکا، ژاپن و آلمان فرق می‌کند. ما بیشتر از آن‌که دلمان برای ارزان شدن محصولات «ساخت ایران» بتپد، دوست داریم کالاهای ساخت آلمان، ژاپن و آمریکا را ارزان‌تر بخریم. ما هیوندایی می‌خواهیم، آیفون و آدیداس می‌خواهیم، برای مهم است که تلویزیون سامسونگ گران نشود و قیمت لپ‌تاپ ایسوس به‌طور مستقیم بر سرنوشت ما تاثیر می‌گذارد.

برای خیلی از ماها مهم نیست چند نفر در سال به ایران سفر می‌کنند و تخت جمشید را می‌بینند. برای ما مهم است که برج ایفل را ببینیم، در فروشگاه‌های استانبول چرخ بزنیم و در رستوران‌های لندن غذا بخوریم. اگر قیمت پوند دو برابر شود، پیتزای بریتانیایی برای ما دو برابر گران‌تر تمام می‌شود. ما به ارزان‌شدن قیمت دیزی و چلوکباب برای گردشگران خارجی اهمیت نمی‌دهیم.

برای ما موفقیت چه معنایی دارد؟ ایتالیایی‌ها از کاخ گلستان دیدن کنند یا ما مناره سن‌مارکو را ببینیم؟

برای بیشتر ما افزایش قیمت دلار یعنی بیکاری. درحالی‌که در چین افزایش قیمت دلار یعنی اشتغال. چون ارزان شدن یوان باعث افزایش تولید می‌شود. اما ایران نمی‌تواند به افزایش قیمت دلار پاسخ تجاری درخوری بدهد و صادرات خود را توسعه دهد. برای تحقق این هدف نه زیرساخت‌های تجاری کافی داریم، نه کالای کافی برای صادرات، نه روابط بین‌الملل فوق‌العاده و نه انگیزه کافی برای ورود به بازارهای جهانی.

بیشتر شرکت‌های ایرانی اگر در بازارهای جهانی به توفیق برسند، به خاطر ضعف در مدیریت قربانی ابعاد جدید خود می‌شوند. برای این مدیران رشد شرکت پدیده‌ای ناخوشایند است. این قیمت تنها باعث کاهش مصرف در بازار داخلی و افت واردات می‌شود. و چه می‌شود اگر اساس اقتصاد یک کشور بر واردات کالا بنا شده باشد؟
کالای ایرانی بخریم یا نه؟

یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های ایران با کشورهایی که از آن‌ها نام بردیم، بسته بودن درهای اقتصاد است. البته درهای بسته مانع ورود کالاهای خارجی نمی‌شد. جدید‌ترین محصولات اپل و گوگل با چند روز تاخیر به ایران وارد می‌شوند. این شرکت‌های خارجی نیستند که از درهای بسته ایران ضرر می‌کنند. بلکه مردم از گران خریدن کالاها متضرر می‌شوند.

در سمت مقابل تولیدکننده داخلی برای صدور کالاهای خود به خارج از کشور دچار مشکل می‌شوند. به همین دلیل واحدهای تولیدی ایرانی مجبورند تنها به بازار داخلی امید ببندند. ما راه ورود آن‌ها به خارج را می‌بندیم، اما رقبای خارجی آن‌ها را به داخل راه می‌دهیم. دلار ارزان رقابت را سخت‌تر هم می‌کند.

در ابتدای دهه نود که قیمت دلار از کم‌تر از ۲۰۰۰ تومان به بیش از ۴۰۰۰ هزار رسید، بسیاری از مردم کالاهای مصرفی خارجی مثل شکلات را به‌طور کامل کنار گذاشتند. دیگر کسی حاضر نبود برای یک جعبه شکلات ۱۰۰ هزار تومان پرداخت کند. همین اتفاق باعث شد که شکلات‌هایی ایرانی با بسته‌بندی‌های شکیل و کیفیتی قابل‌قبول وارد بازار شوند. قبل از این اتفاق، در دیدوبازدیدها تنها شکلات‌های فرانسوی قابل‌قبول بودند.

با گران شدن دلار خرید شکلات‌های ایرانی توجیه پیدا کرد و پذیرفته شد. علاوه بر شکلات کالاهای ایرانی دیگری هم بودند که به خاطر قیمت نجومی رقبای خارجی، در بازار داخلی مقبول شدند. این شرکت‌ها به استخدام نیروی کار پرداختند، سرمایه‌گذار جذب کردند، به بورس وارد شدند و کیفیت محصولشان هم به‌مرور بهبود یافت.
گردشگری، آبی بر آتش کم‌آبی

یکی از صنایع پاکی که به‌عنوان جایگزین برای صنایع آلوده و پرآب‌بر معرفی شد، صنعت گردشگری بود. از دیرباز ما در مورد موقعیت‌های استثنایی گردشگری در ایران حرف می‌زدیم. افت شدید ارزش پول ملی باعث شد که کالاهای غیرقابل‌مبادله ایرانی مثل رستوران، تاکسی و هتل برای خارجی‌ها خیلی ارزان به نظر بیاید.

درنتیجه موقعیتی بی‌نظیر برای توسعه گردشگری ایران به‌وجود آمد. برای ایرانی‌ها چلوکباب ۴۰ هزار تومانی گران بود. اما همین غذا برای خارجی‌ها ۲۰ دلار تمام می‌شد. کرایه تاکسی ۱۰ دلار، هتل درجه‌یک شبی ۱۰۰ دلار و بهترین میوه‌ها کمتر از هر کیلو ۳ دلار.

افت شدید ارزش پول ملی باعث شد که کالاهای غیرقابل‌مبادله ایرانی مثل رستوران، تاکسی و هتل برای خارجی‌ها خیلی ارزان به نظر بیاید. درنتیجه موقعیتی بی‌نظیر برای توسعه گردشگری ایران به‌وجود آمد.

قیمت این محصولات آن‌قدرها تابع نرخ ارز نبود. برای همین مصرف‌کننده ایرانی چندان از این قیمت‌ها ناراحت نشد. اما همین مصرف‌کننده می‌توانست از مشاغل به‌وجود آمده به خاطر توسعه گردشگری نفع ببرد. طبیعی است که دیدن اثرات این منفعت به برنامه‌ریزی‌های کلان و زیرساخت‌های مناسب نیاز دارد. کسی هم توقع نداشت تمام زیرساخت‌ها یک‌شبه به‌وجود بیاید.

هر گردشگر که به ایران وارد شد، سرمایه‌گذاری بود که به توسعه زیرساخت‌ها کمک می‌کرد. تداوم این روند می‌تواند منشا خیر برای مصرف‌کننده ایرانی هم بشود. درست است که قیمت هر آیفون برای او گران تمام می‌شود. اما او هم به هتل، حمل‌ونقل و رستوران نیاز دارد. ارتقای کیفی و بازار رقابتی این محصولات رفاه او را هم تقویت می‌کند.
کفش خارجی علیه قالی ایرانی

اقتصاد موجود بی‌رحمی است. شرکت‌های سودده رشد می‌کنند و شرکت‌های زیان‌ده محکوم به نابودی هستند. مهم نیست محصول آن‌ها چقدر از نظر فرهنگی و هنری ارزش داشته باشد. موسیقی پاپ به‌سادگی جای موسیقی سنتی و کلاسیک را می‌گیرد. چون هزینه تولید آن کم است. با چند آکورد می‌توانید آهنگ بسازید و لازم نیست برای نواختن یک پیش‌درآمد ده‌ها سال وقت صرف کنید.

فروش آن‌ها هم بیشتر است. هر کس می‌تواند سه نت پشت سر هم را به‌سادگی درک کند. درحالی‌که لذت بردن از پیچیدگی‌های مخالف سه‌گاه محتاج داشتن سواد موسیقایی و سلیقه‌ای صیقل‌یافته است. اقتصاد کاری به ارزش‌های هنری آواز اساتید ندارد. تولید و مصرف گران می‌تواند یک هنر را از بین ببرد.

ارزان‌شدن کالای خارجی معادل است با گران شدن کالای ایرانی.

حالا چه می‌شود اگر بر هنرهای فاخر مالیات ببندیم و به پاپ‌آرت یارانه بدهیم؟ طبیعتا فرایند اضمحلال هنری تسریع می‌شود. دلار ارزان در عمل مالیاتی است برای هنرهای ایرانی و یارانه‌ای برای واردات هنر. (منظور از دلار ارزان، قیمت دستوری پایین‌تر از نرخ تعادلی یا به قول عوام قیمت واقعی است. وگرنه عددی خاص برای توصیف دلار ارزان و گران وجود ندارد. بسته به نرخ تعادلی دلار هزار تومانی می‌تواند گران و دلار ۱۰ هزار تومان می‌تواند ارزان باشد.)

در قیمت تعادلی بسیاری از آثار دستی و هنرهای ملی رقیبی جدی برای محصولات خارجی هستند. فرش، منبت، گیوه، گلیم، معرق و مینا از جمله مواردی هستند که در بازار آزاد و رقابتی می‌توانند پیروز شوند. اما قیمت دستوری ارزان باعث گران‌شدن این کالاها به دلار می‌شود. برای ترمه‌باف‌ها و شعرباف‌های یزدی ادامه کار توجیه نخواهد داشت. آن‌ها کارگاه خود را می‌بندند و مغازه فروش گوشی باز می‌کنند. بله، اقتصاد موجود بی‌رحمی است.
کشش قیمت در بازار هنر و صنایع‌دستی

در مقالات گذشته توضیح دادیم که کالاهای لوکس و غیرضروری به‌شدت الاستیک (پرکشش) هستند. اندکی تغییر در قیمت این کالاها به‌شدت بر روی تقاضای آن‌ها تاثیر می‌گذارد. در مقابل تقاضا برای کالاهای کم‌کشش مثل نان چندان تابع قیمت نیست. نان مجانی هم باشد شما یک نان می‌خرید. اما با طلای مجانی همین برخورد را نخواهید کرد.

بیشتر قطعات هنری و صنایع‌دستی کالاهایی پرکشش هستند. برای این کالاها ۱۰ درصد دست‌کاری در قیمت، به‌شدت حجم فروش را تغییر می‌دهد. نکته اینجا است که مزیت نسبی ما در کالاهایی ازاین‌دست بیشتر از کالاهای کم‌کشش و رقابتی است. خیلی بعید است که چین بخواهد با میناکاران ایرانی به رقابت بپردازد. اما از خیر بازار روسری و چادر نخواهد گذشت.

مزیت نسبی ما در کالاهایی ازاین‌دست بیشتر از کالاهای کم‌کشش و رقابتی است.

ارز ارزان با این صنایع چه‌کار می‌کند؟ به خاطر کشش شدید قیمت، مسافران خارجی تمایل خود برای خرید سوغاتی را از دست می‌دهند. ممکن است آن‌ها نمونه تقلبی و بی‌کیفیت را به نمونه اصلی ترجیح بدهند. برای آن‌ها فقط داشتن یک سوغات از ایران کافی است و آن‌قدرها به کیفیت کار دست استاد اهمیت نمی‌دهند. این فرایند باعث می‌شود که تولیدکنندگان نمونه تقلبی قدرت بگیرند و کارگاه اساتید از رونق بیفتد. از طرفی محصولات بی‌کیفیت به برند و اعتبار هنر ایرانی صدمه می‌زند.

این‌طور می‌شود که صنعت قالی هند و پاکستان در بازار قالی از ایران پیشی می‌گیرند و صنعت قالی افغانستان، ترکیه و چین درحالی رشد می‌کند که فروش قالی ایرانی سال‌به‌سال افت می‌کند. برای مصرف‌کننده خارجی تفاوت قالی بخارا و کرمان قابل‌تشخیص است. اما همان‌طور که توضیح دادیم برچسب قیمت بیشتر از ظرافت گره بر فروش قالی تاثیر می‌گذارد.
مقصر کیست؟

این‌طور نیست که تمام مراحل تولید و صادرات قالی ایرانی طی شده و حالا تنها قیمت ارز راه تجارت را بسته باشد. موانع و مشکلات پیشروی صنایع مزیت‌دار ایرانی خیلی بیشتر از یک یا چند عامل است. اما قیمت دستوری ارز باعث سرکوب شدن صنعتگر و هنرمند می‌شود و فهرست مشکلات را طولانی‌تر می‌کند.

از طرفی دولتی‌ها بیشتر از منافع بلند‌مدت قالیباف‌های عشایر به فکر رای آوردن در دور بعدی انتخابات هستند. از طرف دیگر بازار مصرف‌گرا به‌خصوص در تهران حاضر است بنزین امروز ارزان باشد حتی اگر بنزین ارزان باعث آلودگی و ترافیک و سرطان شود. برای دولت قیمت بالای ارز بهتر است. رشد این قیمت درآمد نفتی دولت را بیشتر می‌کند و به‌این‌ترتیب از مردم «مالیات خاموش» می‌گیرد. اما مردمی که منفعت کوتاه‌مدت را ترجیح می‌دهند به‌شدت به نوسان‌های روزانه ارز حساس هستند. در ابتدای سال ۱۳۹۷ اعلام پشیمانی رای دهندگان در فضای مجازی به خاطر رشد نرخ ارز گواهی بر این ادعا است.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید