6 افسانه از کوه نور
«کوه نور» 105 قیراط وزن دارد و در انگلیس است. او را خواهرخوانده «دریای نور» مینامند که با 175 تا 195 قیراط وزن در تهران است.
قرنهای متمادی،فتوحات و دسیسهها سبب دست بهدست شدن الماس کوه نور بین شاهزادههای مغول، جنگجویان ایرانی، حکمرانان افغان و مهاراجههای پنجاب شده بود تا در نهایت در نیمه اول قرن نوزدهم میلادی بهدست انگلیسیها افتاد و اکنون به عنوان بخشی از جواهر سلطنتی انگلیس در برج لندن به تماشای عموم گذاشته شده است. برای بسیاری از هندیها معتقدند کوه نور را انگلیس از آنان دزدیده، مالکیت آن موضوعی است که حساسیت زیادی نسبت به آن دارند.
صمت به نقل از بیبیسی نوشت، در همین زمینه ویلیام دالریمپل و آنیتا آناند، کتابی نوشتهاند با عنوان «کوه نور: داستان مشهورترین الماس جهان» که انتشارات جاگرنات آن را چاپ کرده است. آنها در این کتاب مهمترین روایات افسانهای درباره تاریخچه این جواهر را شرح دادهاند.
پس از اینکه در سال ۱۸۴۹ میلادی (۱۲۲۸ خورشیدی) کوه نور بهدست لرد دالهوسی، فرماندار کل هند افتاد، او تصمیم گرفت این الماس را همراه با تاریخچه رسمی آن برای ملکه ویکتوریا بفرستد.
لرد دالهوسی، تئو متکالف یک دادرس جزء را در دهلی که به قمار و شرکت در ضیافتها علاقه زیادی داشت، مامور کرد که درباره تاریخچه کوه نور تحقیق کند، ولی اطلاعاتی که او جمعآوری کرد از شایعات جذاب کوچه و بازار فراتر نرفته بود؛ روایاتی که از آن زمان تاکنون در مقالهها، کتابهای متعدد و حتی ویکیپدیا به عنوان تاریخچه واقعی کوه نور تکرار شده است. این الماس از ابتدا «کوه نور» خوانده شده و میشود و کسی این نام را به زبان دیگری حتی انگلیسی ترجمه نکرده است.
درباره تاریخچه کوه نور ۶ روایت افسانهوار در کتاب یاد شده آمده است:
– افسانه نخست: کوه نور یک الماس بسیار مرغوب هندی است
واقعیت: هنگامی که کوه نور به بریتانیا آورده شد، ۱۹۰/۳ قیراط وزن داشت و با دو قطعه الماس مشابه دیگر قابل مقایسه بود؛ دریای نور که اکنون در تهران است (امروزه وزن این الماس ۱۷۵ تا ۱۹۵ قیراط تخمین زده میشود) و الماس مغول کبیر که بزرگترین جواهرشناسان دنیا معتقدند همان الماس اورلف است و ۱۸۹/۹ قیراط وزن دارد و از مجموعه الماسهای کاخ کرملین است.
پس از اینکه نادرشاه افشار در سال ۱۷۳۹ میلادی (۱۱۱۸ خورشیدی) هند را فتح کرد، هر ۳ قطعه الماس به عنوان غنایم جنگی از هند بیرون آورده شد که اوایل قرن ۱۹ میلادی و پس از آورده شدن کوه نور به پنجاب اهمیت آن آشکار شد.
– افسانه دوم: کوه نور یک الماس خالص و بدون عیب است
واقعیت: در قلب سنگ اصلی تراش داده نشده کوه نور ایرادهایی دیده میشود. لکههای زرد رنگی که در قلب این سنگ به چشم میخورد و بزرگی یکی از این لکهها سبب شده بود از قابلیت انعکاس نور سنگ کاسته شود. به همین دلیل بود که پرنس آلبرت، همسر ملکه ویکتوریا به فکر تراش دوباره کوه نور افتاد. همچنین برخلاف تصور بسیاری، کوه نور درشتترین الماس جهان نیست، بلکه نودمین الماس بزرگ جهان است. در واقع بیشتر گردشگرهایی که به تماشای این الماس در برج لندن میروند از کوچک بودن آن تعجب میکنند، به ویژه هنگامی که آن را با دو قطعه الماس بزرگتر کولینان (معدن الماس در افریقای جنوبی) که در فاصله کمی با کوه نور به نمایش گذارده شدهاند، مقایسه میکنند.
افسانه سوم: کوه نور در قرن ۱۷ میلادی از معدن کولار واقع در ایالت آندراپرادش در جنوب هند بهدست آمده است
واقعیت: دانستن اینکه کوه نور در چه تاریخی و در کجا پیدا شده ممکن نیست، به همین دلیل این الماس جواهری پرمعما شده است. حتی برخی معتقدند کوه نور در حقیقت همان سنگ قیمتی افسانهای است که در داستانهای بهاگاواد پورانا، درباره کریشنا، یکی از محبوبترین خدایان هندو به آن اشاره شده است.
به گفته تئو متکالف و با استناد به سنت هندوها این الماس در زمان حیات کریشنا استخراج شده است. آنچه مسلم است اینکه کوه نور از معدن بهدست نیامده، بلکه از زیر خاک بستر یک رودخانه بیآب که در جنوب هند است، بیرون آورده شده است. در واقع هیچ کدام از الماسهای هند از معدن استخراج نشدهاند بلکه در رسوب بستر روخانههای بیآب، کشف شدهاند.
– افسانه چهارم: کوه نور با ارزشترین گنجینه مغول بوده است
واقعیت: در حالی که هندوها و سیکها در مقایسه با سایر سنگهای قیمتی به الماس اهمیت زیادی میدادند، مغولها و ایرانیان قدیم، سنگهای بزرگ قیمتی تراشدادهنشده با رنگهای زنده را ترجیح میدادند. در حقیقت به نظر میرسد در خزانه مغولها کوه نور تنها یکی از چندین سنگ قیمتی بوده که جمعآوری شده بود و سنگهای الماس جزو مهمترین جواهر این گنجینه نبودند، بلکه برای مغولها لعل بدخشان و بعدها یاقوت برمه در اولویت قرار داشت. حتی هنگامی که شاه همایون امپراتور مغول در تبعید بود، الماس بابری را که گمان میرود همان کوه نور باشد، به شاه تهماسب پادشاه ایران هدیه کرد. الماس بابری، سرانجام به دِکان (قلمرو فرمانروایان مغول در مرکز و جنوب هند) بازگردانده شد، ولی معلوم نیست چگونه یا چه زمانی دوباره از دربار پادشاهان مغول سردرآورده بود.
– افسانه پنجم: کوه نور را از شاه محمد فرمانروای مغول، ضمن بازی تشریفاتی تعویض عمامهها با زیرکی دزدیده بودند
روایت رایج این است که نادرشاه میخواست این الماس را که پادشاه مغول آن را در عمامهاش جا داده بود، صاحب شود، ولی در رد این روایت گفته شده کوه نور قطعه جواهری نبود که که شاه محمد آن را با سهلانگاری و بدون محکمکاری در عمامهاش پنهان کرده باشد و نادر شاه بتواند با زیرکی آن را بدزدد.
محمدکاظم مروی، مورخ ایرانی گفته پادشاه مغول نمیتوانست این جواهر را در عمامهاش پنهان کند زیرا در آن موقع این سنگ گرانبها، زینتبخش گرانبهاترین و نفیسترین مبلمانی بود که تاکنون ساخته شده یعنی تخت طاووس شاه جهان که از پادشاهان گورکانی هند بود.
– افسانه ششم: یک تراشکار ناشی ونیزی به دلیل نداشتن مهارت کافی، هنگام تراش و جلا دادن کوه نور، آن را بسیار کوچک کرده است
واقعیت: ژان باپتیست تاورنیه تاجر جواهر و جهانگرد فرانسوی که اورنگ زیب، پادشاه مغول به او اجازه داده بود مجموعه خصوصی جواهرش را ببیند، میگوید یک تراشکار جواهر به نام اورتنسیو بورگیو، یک سنگ درشت الماس را ناشیانه تراش داده و آن را به مراتب کوچکتر کرده بود، ولی تاورنیه گفته بود این همان الماس مغول کبیر بوده که میرزا محمد میرجمله، یک تاجر الماس، آن را به شاه جهان پادشاه مغول هدیه کرد.
بیشتر پژوهشگران امروزی معتقدند الماس مغول کبیر در حقیقت همان الماس اورلف است که روی گرز امپراتوری کاترین کبیر کار گذاشته شده بود و اکنون در کاخ کرملین است. از آنجا که بیشتر الماسهای درشت دوره مغول فراموش شدهاند، وقتی در منابع تاریخی به الماسهای منحصر به فرد هند نامی اشاره میشود، تصور عمومی این است که منظور همان الماس کوه نور است.