همه آنچه باید در مورد عرضه اولیه سهام بدانید
شاید شما هم عبارت عرضه اولیه را شنیده باشید و بخواهید در این مورد بیشتر بدانید. عرضه اولیه چیزی نیست مگر اولین بار که یک شرکت سهامش را در بازار بورس عرضه میکند. مثلا فرض کنید شما شرکتی دارید که ۱۰۰ میلیارد تومان ارزش دارد. اما تمام این شرکت مال خودتان است. اگر شرکت شما را یک میلیارد قیمت کنیم، به سهمهای ۱۰۰ تومانی خواهیم رسید. به فرایندی که شما برای بار نخست تمام یا بخشی از این ۱ میلیارد سهم را در بازار بورس میفروشید، عرضه اولیه یا IPO میگویند. پولی که از عرضه اولیه (Initial public offering) حاصل میشود به طور مستقیم به شرکت میرسد. اما اگر بعدها کسی بخواهد این سهمها را بخرد، پولش به حساب فروشنده خواهد رفت. به عبارت دیگر بعد از عرضه اولیه، سهم در بازار ثانویه معامله خواهد شد. در بازار ثانویه ممکن است شرکت بخشی از سهام خود را بازخرید کند.
چرا شرکتها سهام خود را میفروشند؟
انگیزههای زیادی برای فروش سهام یک شرکت وجود دارد. معمولا شرکتهای کوچک با هدف تامین سرمایه به بازار بورس وارد میشوند. اگر شما ده درصد از شرکت ۱۰۰ میلیاردی خود را بفروشید، میتوانید ۱۰ میلیارد تومان پول نقد جذب کنید، بدون آن که به هیچ بانک یا سرمایهگذاری بدهکار شوید. با پول به دست آمده میتوانید کار خود را توسعه دهید، داراییهای جدید بخرید یا بدهیهای خود را بپردازید.
معمولا شرکتهای کوچک با هدف تامین سرمایه به بازار بورس وارد میشوند.
یک انگیزه دیگر برای عرضه، خصوصیسازی است. شرکتهای بزرگی مثل مخابرات، فولاد مبارکه و ایرانخودرو مالکیتی دولتی داشتند. یعنی سود حاصل از فعالیت این شرکتها به حساب دولت میرفت. بعد از عرضه شدن در بورس خریداران سهام، مالک این شرکتها میشوند و از کسبوکارشان سود میبرند.
بعد از فروشِ بخشی از سهام، ممکن است سهامدارهای عمده هم بخشی از سهام خود را در بازار بفروشند. در این صورت سهم مردم از شرکت باز هم بزرگتر خواهد شد.
مزایای ورود به بازار سرمایه
ورود به بازار بورس برای شرکتها مزایایی به همراه دارد که آنها را جذب بورس میکند. یکی از جذابیتهای بورس این است که شما در هر لحظه میتوانید ارزش شرکت خود را بدانید. فرض کنید ۵ درصد از شرکت شما شامل ۱۰ میلیون سهم ۵۰۰ تومانی است. در این صورت خیلی راحت میتوانید حدس بزنید که شرکت شما در مجموع ۱۰۰ میلیارد ارزش دارد. البته توجه کنید که اگر بخواهید ۱۹۰ میلیون سهم دیگر عرضه کنید، قیمت دیگر همان ۵۰۰ تومان نخواهد بود. اما اگر ۹۰ درصد شرکت در بورس باشد، تخمین ارزش ۱۰ درصد باقیمانده آسان میشود.
ورود به بازار بورس برای شرکتها منافعی ملموس و ناملموس دارد.
شرکتی که در بورس معامله میشود، اعتبار بیشتری خواهد داشت. این اعتبار میتواند بر ذهن مشتریها و وامدهندهها تاثیر بگذارد. به این ترتیب تامین مالی و افزایش سرمایه برای شرکت سادهتر میشود. انتشار اوراق قرضه یکی از گزینههای موجود برای شرکتهای عمومی است.
معافیتهای مالیاتی از دیگر جذابیتهای بازار بورس برای شرکتها به حساب میآید. البته این طور نیست که شرکت حاضر در بورس هیچ مالیاتی پرداخت نکند. بلکه مقدار مالیاتی که میدهد نسبت به قبل از ورود به بازار سرمایه، کاهش پیدا میکند. همین موضوع میتواند حاشیه سود شرکت را بیشتر کند.
معایب ورود به بازار سرمایه
البته دلایلی هم وجود دارد که شرکتهایی مثل فیسبوک در مقابل ورود به بازار سرمایه مقاومت کنند. مثلا ممکن است به نظر شرکت هزینههای عرضه اولیه زیاد باشد و تامین سرمایه از این راه آنقدرها هم خوب به نظر نرسد.
از طرفی شرکت بعد از عرضه موظف میشود که هر سه ماه یکبار صورتهای مالی خود را به روز کند. تدوین و انتشار این صورتها بدون هزینه نیست. به خصوص که بخشی از نیروی کار شرکت درگیر امور سهام و سهامداران خواهد شد. این موضوع از کارایی شرکت میکاهد.
یک نکته منفی دیگر عمومی شدن اطلاعات شرکت است. بعد از عرضه شدن در بورس همه میتوانند بفهمند که فروش هر واحد از کالا برای شرکت چقدر هزینه دارد، چقدر طول میکشد تا کالاهای موجود در انبار فروخته شوند، چقدر طول میکشد تا شرکت مطالباتش را وصول کند و مواردی از این دست. رقبا میتوانند از این اطلاعات سود ببرند.
مشکل قیمتگذاری
طبیعی است که مالک خصوصی (یا دولتی) شرکت دوست دارد که سهامش را با بالاترین قیمت ممکن بفروشد. او میخواهد برای شرکت تامین مالی کند. پس قیمت بیشتر یعنی پول بیشتر.
در مقابل سرمایهگذارها دوست دارند با کمترین قیمت ممکن مالک این شرکت جوان شوند. اگر قیمت پیشنهادی شرکت خیلی بالا باشد، سرمایهگذارها ریسک نمیکنند. اگر آنها سهم را نخرند، پولی هم نصیب شرکت نمیشود.
معمولا عرضه اولیه با قیمتی کمتر از ارزشذاتی سهم انجام میشود. برای همین مردم زیادی تمایل دارند که سهم را خریداری کنند.
معمولا عرضه اولیه با قیمتی کمتر از ارزشذاتی سهم انجام میشود. برای همین مردم زیادی تمایل دارند که سهم را خریداری کنند. شرکت بخشی از سهام خود (۵ یا ۱۰ درصد) را به فروش میگذارد. در روزهای بعدی، رفتهرفته مقدار بیشتری سهم عرضه میشود. متقاضیان برای خرید این مقدار بیشتر صف میبندند. همین ماجرا باعث افزایش قیمت سهم میشود.
این افزایش قیمت یک بازی برد-برد است. سرمایهگذارهای اولیه از سرمایهگذاری خود سود میبرند. شرکت هم با فروش سهام بیشتر با قیمت بالاتر، پول بیشتری به دست میآورد.
آماده شدن شرکت برای عرضه اولیه
اگر قرار است یک شرکت متعلق به عموم باشد، عموم مردم باید از تمام اطلاعات شرکت خبر داشته باشند. مستندسازی، مهمترین قدم برای وارد شدن به بازار سرمایه است. چند وکیل، یک تیم حرفهای مالی و یک شرکت حسابرسی، صورتهای مالی شرکت را بررسی و منتشر میکنند.
عرضه در بورس به شرکتها فرصت میدهد که سریعتر رشد کنند.
به این ترتیب سرمایهگذاران پیش از آن که اقدام به خرید سهام شرکت کنند میتوانند از سود، زیان، بدهیها، داراییها و دیگر اطلاعات مالی شرکت خبردار شوند. در ایران این اطلاعات بر روی سایت codal.ir قرار میگیرد.
یک گام مهم دیگر قیمتگذاری است. قیمتی که هم برای خریداران جذابیت داشته باشد و هم منافع شرکت را تامین کند. در این مرحله گروهی خبره با توجه به میزان سود شرکت، مقدار جریانهای نقدی و مقدار داراییهای مشهود و نامشهود، قیمتی را برای هر برگه سهم پیشنهاد میکنند.
قیمت در مقایسه با موارد مشابه
یک روش دیگر برای ارزشگذاری سهام، مقایسه شرکت با شرکتهایی مشابهی است که در حال حاضر در بورس هستند. فرض کنید شما مالک یک بانک هستید. در این روش نگاه میکنید که مردم برای سهم بانکی شبیه به بانک شما چقدر پول میدهند. حدس میزنید که آنها حاضرند برای بانک شما هم به همان اندازه پول پرداخت کنند.
البته در واقعیت پیدا کردن شرکتی با ویژگیهای کاملا مشابه به شرکت شما غیرممکن است. برای همین فرض میکنند که قیمتی پایینتر از میانگین کل صنعتی که در آن فعالیت میکنید، پیشنهادی منصفانه است.
در این صورت از نسبت p/e (یعنی قیمت سهم تقسیم بر سود هر سهم) برای قیمتگذاری استفاده میشود. اگر p/e صنعت بانکداری مثلا ۷ باشد و سود هر سهم برای شرکت شما را ۲۰ تومان فرض کنیم، قیمتی پایینتر از ۱۴۰ تومان (مثلا ۱۳۰ تومان) برای هر سهم منصفانه خواهد بود.
اما خرید سهم در این قیمت که از سوی شرکت اعلام میشود میتواند ریسک داشته باشد. شاید بعد از خرید سهم به قیمت اعلام شده، کسی حاضر نباشد آن را از شما بخرد. پس به سازوکاری مردمسالارانهتر نیاز داریم. بوک بیلدینگ یکی از این روشها است.
روش بوک بیلدینگ
وقتی تمام مراحل قانونی طی میشود، وقت آن است که شرکت در بورس عرضه شود. تعداد زیادی سرمایهگذار (مثلا ۱۵۰ هزار نفر) مایلاند که سهام شرکت شما را با بخرند. به هر کس چند سهم را با چه قیمتی میفروشید.
در نهایت مردم در یک رقابت کامل قیمت سهم را کشف میکنند
در روش بوک بیلدینگ تمام متقاضیها درخواست خود را در یک سامانه ثبت میکنند. بعد از پایان وقت مجاز (معمولا دو ساعت) و کشف قیمت، تعداد سهام موجود بین متقاضیها تقسیم میشود. سازوکار بوک بیلدینگ شبیه به مزایده است.
بوک بیلدینگ و کشف قیمت
از مهمترین جنبههای بوک بیلدینگ، توانایی این روش در کشف قیمت است. در این روش شرکت با استفاده از مشاورانش بجای یک قیمت مشخص، یک بازه قیمت را مشخص میکند. مثلا بازهی بین ۱۱۱ تا ۱۰۲ تومان.
متقاضیها پیشنهادهای خود را ارائه میدهند. مثلا ممکن است پیشنهاد شما به عنوان خریدار ۱۱۰ تومان باشد. وقتی همه پیشنهادها جمع شد، سهم با بیشترین قیمتی به فروش میرسد که با آن میتوان تمام سهمها را فروخت.
برای قیمتگذاری سهم به سازوکاری مردمسالارانهتر نیاز داریم. بوک بیلدینگ یکی از این روشها است.
مثلا فرض کنید که میخواهید ۱۰ میلیون سهم از شرکت را کشف قیمت کنید. پیشنهادهای جمع شده در یک فهرست مرتب میشوند.
اگر قیمت را بر روی ۱۰۸ تومان ببندید، تعداد ۱۰٫۵ میلیون متقاضی خواهید داشت که اندکی از تعداد سهام موجود بیشتر است. با قیمت ۱۰۹ تومان اما قادر نخواهید بود تمام سهمها را به فروش برسانید.
مشکل اینجا است که شما ۱۰ میلیون سهم دارید و ۱۰ میلیون و پانصدهزار نفر متقاضی خرید هستند. اگر تعداد درخواستها را در ۱۰٫۵/۱۰ ضرب کنیم مشکل ۵۰۰ هزار تقاضای اضافه حل میشود. بدیهی است کسانی که پیشنهاد ۱۱۱ تومانی دادهاند، سهم را به قیمت ۱۱۱ تومان دریافت میکنند. اما کسانی که پیشنهاد ۱۰۷ تومان دادهاند از این عرضه اولیه طرفی نمیبندند. اگر تعداد کل تقاضاها از تعداد سهام کمتر باشد، عرضه اولیه شکست میخورد.
تجربه کشف قیمت در بازار داخلی
از آنجایی که سهامداران عمده معمولا سعی میکنند قیمت سهم را بالا ببرند، افراد زیادی بدون بررسی و بدون فکر در بازار اولیه حاضر میشوند. این افراد هر سهمی را با هر قیمتی که پیشنهاد شود، میخرند.
فرض کنید برای یک سهم بازه قیمتی بین ۴۴۰ تا ۴۹۰ تومان پیشنهاد شده است و سهم بیشتر از ۴۵۰ تومان نمیارزد. منطقی است که شما پیشنهادی کمتر از ۴۵۰ تومان (مثلا ۴۴۴۵ ریال) ارائه کنید.
در عمل بوک بیلدینگ منجر به کشف قیمت بر مبنای عرضه و تقاضا نمیشود.
اما دیگران چه کار میکنند؟ به دلیل تجربه سودآوری عرضههای اولیه آنها میخواهند که به هر قیمتی به سهم دست پیدا کنند. برای همین همه سهم را با قیمت ۴۹۰ تومان سفارش میدهند. پس هر قیمتی کمتر از سقف قیمت رد خواهد شد.
شما میدانید که ۴۹۰ قیمت مناسبی نیست. اما به نظر میرسد دو گزینه بیشتر ندارید. یا سهم را نخرید، یا همان ۴۹۰ تومان را پرداخت کنید. به این ترتیب در عمل بوک بیلدینگ منجر به کشف قیمت بر مبنای عرضه و تقاضا نمیشود.
آیا خرید عرضه اولیه یک سرمایهگذاری بدون ریسک است؟
عرضه اولیه از دو طریق آنلاین (معمولا از طریق سامانه اکسیر) و آفلاین (تماس با کال سنتر کارگزاری) قابل خریداری است.
در بیشتر موارد عرضه اولیه سودآورد است چرا که تعداد سهمها محدود است و خریداران زیادی تمایل دارند در کسبوکار موفق شرکتهای جدید سهیم شوند. تشکیل صف خرید برای این سهم از دلایل اصلی بالا رفتن قیمت به حساب میآید. در بیشتر موارد سرمایهگذاران در بازهای کوتاه از یک سهم چیزی بین ۲۰ تا ۳۰ درصد سود میگیرند. هرچند مبلغ این سود آنقدرها بزرگ نیست.
اما معنای این حرف این نیست که عرضه اولیه همیشه سود به همراه دارد. در مواردی به دلیل قیمتگذاری بد، خریداران به محض خرید سهام خود را میفروشند. در این صورت کسانی که سهم خود را نگه داشتهاند متحمل زیان خواهند شد. همچنین ممکن است در بازار ثانویه قیمت از قیمت کشف شده در زمان عرضه اولیه پایینتر بیاید. به همین دلیل است که میگوییم خرید سهام از بازار اولیه، یک سرمایهگذاری کاملا بدون ریسک نیست.