علی صفری:

قطار مرگ تازه به ایستگاه رسیده

    کد خبر :97785

 

علی صفری می‌گوید: آشویتس نام ایستگاه قطاری بود که روزی مسافران لهستانی را جابجا می‌کرد. این ایستگاه در زمان جنگ جهانی با تغییر در ماهیت به کوره آدم‌سوزی مبدل شد. شاید از دیدگاه یک لهستانی این موضوع و واکاوی و کنکاش در آن امری بیهوده بوده و باید آن را به تاریخ سپرد اما اینجا یعنی در شهر من انگار قطار مرگ تازه به ایستگاه رسیده است.

به گزارش  ایلنا، علی صفری (نویسنده و کارگردان) یادداشتی بر آخرین تجربه تئاتری خود یعنی «آشویتس زنان» نوشته و در اختیار خبرگزاری ایلنا قرار داده است که در زیر می‌خوانید:

آنچه می‌سوزاند از آتش سردتر است

نبود تراژدی در جهانی تراژیک کمدی را به وجود می‌آورد. این اندیشه و تعبیری است که هگل؛ فیلسوف آلمانی از تراژدی و ظهور و بروز کمدی دارد. اما وی به هیچ عنوان نتوانست جهان امروز ببیند تا بداند این تعبیر تا چه حد رنگ واقعیت پیدا خواهد کرد.

تفکری که با کاتالیزور مدرنیته و افزایش هیجانات و سرعت سالیان اخیر رنگی تازه گرفته است. جنگ و مرگ و درد تمام دنیا بی‌شک جهانی تراژیک را به یاد می‌آورد اما وقتی این عصب‌های انسانیت از منشا کور شده باشند آنجاست که هر چیز برای بشر رنگ کمدی پیدا می‌کند.

تلویزیون روشن می‌شود، در فلان شهر و فلان کشور تعدادی کشته می‌شوند و ما ریموت را برداشته و شبکه را عوض می‌کنیم. باز هم یادآوری این جمله خالی از لطف نیست که نبود تراژدی در جهانی تراژیک کمدی را به وجود می‌آورد.

آشویتس نام ایستگاه قطاری بود که روزی مسافران لهستانی را جابجا می‌کرد. این ایستگاه درزمان جنگ جهانی با تغییر در ماهیت به کوره آدم‌سوزی مبدل شد. سابق بر این، ایستگاه قطار آشویتس محلی برای گذراندن وقت مسافران و تفریحات بین راهی بود ولی در حین جنگ اینایستگاه به یکی از مخوف‌ترین نقاط تاریخ مبدل شد. اتفاقی که نگارنده نمایشنامه آشویتس زنان را بر نگارش این اثر وادار کرد.

شاید از دیدگاه یک لهستانی همانطور که در بسیاری از مستندها دیده شده این موضوع و واکاوی و کنکاش در آن امری بیهوده بوده و باید آن را به تاریخ سپرد اما اینجا یعنی در شهر من انگارقطار مرگ تازه به ایستگاه رسیده است.

شاید در شهر من، قطار وجود خود را به یک ماشین تغییر داده اما ماهیت مرگ هنوز همان بود. تا یک روز وقتی که گرمای مرداد ماه آتش می‌بارید، بار دیگر ماهیت دژخیم خود را نمایان کرد. آنجا در نزدیکی کراکف افسران نازی درب کوره را می‌بستند و آتش و بعد… بعدی وجود نداشت…

اینجا یک نفر شیشه ماشین را تا انتها بالا می‌کشد و بعد… بعدی وجود نخواهد داشت.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید