فیلم های آزار دهنده ای که بیش از یک بار نمی بینید/عکس

    کد خبر :111754

فیلم ناراحت کننده و آزار دهنده، آن فیلمی نیست که در آن چند قاتل با مسلسل آماده ی کشتن قربانیان خود هستند. این فیلم ها علاوه بر این که در زمان تماشا کردن قلب شما را به درد می آورند بلکه بعد از پایان تماشای فیلم نیز تا مدتی این درد و ناراحتی با شما همراه خواهد بود. این فیلم در همان بار اول شما را ناراحت نمی کند بلکه برای هفته ها شما را درگیر کرده و در ذهن شما می چرخد.

تاکنون لیست های متفاوتی بر اساس سلیقه ی افراد در این زمینه ارائه شده است اما ما در این لیست قصد داریم لیستی متفاوت از این فیلم های آزار دهنده را در اختیار شما قرار دهیم که تماشای آن ها حتی برای یک بار نیز کافی است و به اندازه ی کافی دل شما را به درد خواهد آورد.

۱۰- سگ های پوشالی

فیلم «سگ های پوشالی» (Straw Dogs) به خاطر صحنه ی شنیع و منزجر کننده ی تجاوز خود شناخته می شود. اگر این صحنه را به پایان خونبار فیلم اضافه کنید می توانید ادعا کنید که فیلم از هر روش پست و استثمارآمیزی برای به درد آوردن قلب تماشاگر و ناراحت کردن او استفاده کرده است. فیلم داستان یک ریاضی دان آمریکایی به نام دیوید را روایت می کند که همراه با همسر جوانش ایمی در روستایی در مناطق دور بریتانیا سکونت دارند.

ایمی در این محل با گروهی از دوستان دوران کودکی اش مواجه می شود که از ازدواج او با یک غریبه ناخشنود هستند. در ادامه این موضوع درگیری هایی را بین ایمی و دیوید و گروه دوستان سابق ایمی باعث می شود که در ادامه با بی کفایتی و ترس دیوید همراه گردیده و دوستان ایمی که اکنون به عنوان کارگر ساختمانی برای تعمیر خانه استخدام شده اند به ایمی تجاوز می کنند و این موضوع در ادامه عواقب خطرناکی را برای این زوج به همراه دارد که از ان جمله می توان به قتل های متعدد اشاره کرد.

در واقع خشونت موجود در فیلم تنها محصول فرعی سخت بودن تماشای صحنه های خشن فیلم است. به عبارت واضح تر در هر لحظه از فیلم احساس خطر وجود دارد و فیلم دنیایی را به تصویر می کشد که تمدن تنها یک نمای خارجی پوشالی است که غرایز حیوانی و خشونت آمیز انسان را می پوشاند. فیلم «سگ های پوشالی» شاید ساعاتی پر از درد روحی و تماشای اتفاقات جریحه دار کننده را برای شما رقم بزند اما بدون شک ارزش دیدن را دارد. در سال ۲۰۱۱ یک بازسازی از این فیلم ساخته شد که به هیچ عنوان به اندازه ی نسخه ی اصلی تماشاگر را آزار نمی دهد.

۹–سولاریس

 

منطورمان فیلم متوسطی که در سال ۲۰۰۲ با بازی جورج کلونی بازسازی شد نیست. ما داریم در مورد فیلم اصلی «سولاریس» (Solaris) که به زبان روسی- آلمانی ساخته شده بود صحبت می کنیم. این فیلم که بر اساس یک رمان روانشناسانه نوشته ی استانیسلاو لِم ساخته شده به عنوان یکی از بهترین فیلم های علمی تخیلی شناخته می شود که توسط یکی طرفداران این ژانر ساخته شده است.

فیلم «سولاریس» در سال ۱۹۷۲ توسط اندری تارکوفسکی ساخته شد و داستان یک روانشناس را روایت می کند که به یک پایگاه فضایی که در مدار دور سیاره ی سولاریس در گردش است فرستاده می شود تا حالات روانی عجیبی که هر یک از افراد حاضر در این پایگاه تجربه کرده اند را مورد بررسی قرار دهد. روانشناس مذکور در طول مدت اقامت در پایگاه خود نیز این بحران ذهنی و عاطفی را تجربه می کند از جمله این که همسرش را می بیند در حالی که او سال ها پیش خودکشی کرده است. ادامه ی فیلم حقیقت آزار دهنده ی مفاهیمی همچون غم، درک ما از واقعیت و محدودیت های ذهن را به شیوه ای تاثیر گذار به نمایش می گذارد.

آندری تارکوفسکی در اثر خود سعی کرده بود مشکلات فیلم های علمی تخیلی غربی که به نظر وی بسیار سطحی به مسائل می پرداختند را حل کند. اگر به دنبال داستان ها و جواب های ساده و سرراست هستید به سراغ این فیلم نروید. اما اگر می خواهید ذهن و مغز خود را به یک سفر ناشناخته، غیرقابل پیش بینی و توهمی ببرید توصیه می کنیم که این فیلم را یک بار ببینید.

۸- ماشین کار

شاید شما هم به خاطر رژیم غذایی وحشتناک کریستین بیل اسم فیلم «ماشین کار» یا «ماشینیست» (The Machinist) را شنیده باشید. کریستین بیل در این فیلم وزن خود را به کمتر از ۵۵ کیلو کاهش داده بود. اگر چه نباید از بازی فوق العاده و تلاش قابل ستایش بیل برای نزدیک شدن به شخصیت اصلی داستان غافل شد اما باید اعتراف کرد که زیبایی های آزار دهنده ی فیلم به شدت تحت الشعاع حضور این ستاره در فیلم قرار گرفت.

در این فیلم کریستین بیل نقش یک مکانیک به نام ترِوور را بازی می کند که از بی خوابی شدید رنج می برد. این بی خوابی سلامت جسمی و ذهنی او را به شدت تحت تاثیر قرار داده و باعث شده وزن او به شکل ترسناکی کاهش یابد. بعد از یک حادثه در محل کار، ترِوور در خود و در توهمات پارانویایی غرق می شود و به این باور می رسد که تمامی همکارانش قصد دارند او را به دیوانگی بکشانند.

فیلم «ماشین کار» سفری مسحور کننده به درون ذهن فردی است که به شدت آسیب دیده و به دردسر افتاده است. این داستان ناخوشایند به همراه ظاهر ترسناک کریستین بیل، فیلم را به یک تجربه ی تلخ و آزار دهنده برای تماشا تبدیل کرده که تلاش های برد اندرسون، کارگردان فیلم را برای به تصویر کشیدن تجربه ی وحشتناک ترِوور را به خوبی نشان می دهد. اگر چه فیلم چنان قوی و تاثیر گذار است که به شما توصیه می کنیم یک بار آن را تماشا کنید اما تماشای آن برای بار دوم بسیار سخت خواهد بود.

۷- مرثیه برای یک رویا

شاید مشهورترین فیلم موجود در این فهرست فیلم «مرثیه برای یک رویا» (Requiem For A Dream) ساخته دارن آرونوفسکی در سال ۲۰۰ باشد که به خاطر تشویش ذهنی و روانی که در شما ایجاد کرده و تخیله ی عاطفی بعد از تماشای فیلم مشهور شده است. این فیلم را باید یکی از هنرمندانه ترین و تاثیرگذارترین فیلم های ضد استعمال مواد مخدر دانست که در تاریخ سینما ساخته شده است.

آرونوفسکی برای این که مطمئن شود تماشاگر فیلم در واقعیت ناپیوسته ای که شخصیت های داستان تجربه می کنند غرق می شود از روش فیلمبرداری توهمی و غیرقابل باوری استفاده می کند که بیننده را در خود می بلعد. وی با استفاده از نماهای سریع و کلوزآپ هایی از صورت شخصیت ها به این هدف خود رسیده است. و بدون رفتن به سراغ جزییات در انتهای فیلم شما را برای مدتی گیج و سردرگم رها می کند.

این فیلم برخلاف بسیاری از دیگر فیلم هایی که اعتیاد به مواد مخدر را به تصویر کشیده اند از نشان دادن نئشگی های توهمی و خماری های دردآور و جانفرسای شخصیت های داستان ابایی ندارد و به صورت خیلی واضح به بیننده هشدار می دهد که اعتیاد چگونه می تواند تمام زندگی شما را ویران کند. در همان اولین بار تماشای فیلم این پیام دردناک چنان شما را درگیر خود می کند که دیگر لازم نیست برای بار دوم زحمت تماشای آن را به خودتان بدهید.

۶- آزمون بازیگری

تاکنون فیلم های ترسناک ژاپنی پریشان کننده ی بسیاری ساخته شده اند اما ناخوشایندترین آن ها فیلم «آزمون بازیگری» (Audition) بهترین اثر تاکاشی میکه فیلمساز سرشناس ژاپنی در سال ۱۹۹۹ است که حرف های زیادی برای گفتن دارد. این فیلم داستان یک کارگردان پیر را روایت می کند که به یک نقشه ی فریبکارانه برای پیدا کردن یک معشوق جدید متوسل شده و برای این کار یک آزمون بازیگری ساختگی را ترتیب می دهد. در نهایت او با بدشانسی محض یک دختر روانی که قبلاً به شدت دچار شکنجه ی روحی شده است را انتخاب می کند که سعی می کند زندگی او را به یک جهنم واقعی تبدیل کند.

نبوغ میکه در این فیلم شما را برای دو ساعت در تنش و اضطراب فرو خواهد برد و با صحنه های سادیسمی و شکنجه شما را آزار خواهد داد. شاید پایان فیلم مانند دیگر فیلم های ترسناک کمی قابل پیش بینی و کلیشه ای باشد اما وزن دراماتیک و عمق روانکاوانه ی فیلم در کل ان را به یک اثر قوی و تاثیرگذار و نمونه ای منحصر به فرد در این ژانر تبدیل کرده است.

این فیلم در صحنه هایی چنان آزار دهنده می شود که از ادامه ی تماشای آن منصرف می شوید اما باید بگوییم که علی رغم ناراحت کننده و تلخ بودن این صحنه ها بهتر است فیلم را تا پایان ببینید.

۵- انسان سگ را گاز می‌گیرد

فیلم «انسان سگ را گاز می گیرد» (Man Bites Dog) داستان یک گروه مستندساز را روایت می کند که فعالیت های آدمکشی یک قاتل سریالی را دنبال کرده و او را تعقیب می کنند که از اول تا آخر فیلم شما را در شوک و اضطراب پیوسته فرو خواهد برد. این فیلم که به روش سیاه و سفید فیلم برداری شده در زمان اکران خشم بسیاری را برانگیخت و در حالی که باید آن را یکی از ناخوشایند ترین و ناراحت کننده ترین فیلم های نامید که شاید بخواهید تماشا کنید اما اصیل بودن و تازگی داستان و نکات تهییج کننده و بدیع فیلم آن را به یک فیلم دارای ارزش دیدن تبدیل کرده است حتی برای یک بار.

در واقع فیلم داستان یک گروه فیلم بردار را روایت می کند که قتل های روزانه ی یک قاتل بیرحم و خونسرد به نام بِن را فیلم برداری می کنند بدون این که دخالتی در فعالیت های شرورانه ی او داشته باشند. اما رفته رفته آن ها نیز از حالت غیرفعال خارج شده و در جنایت های بن سهیم می شوند. این کار با کمک به بن برای منتقل کردن یک جسد آغاز می شود و ناگهان خط واضح بین فیلمساز و شخصیت داستان چنان مبهم می شود که دیگر تشخیص شخصیت منفی داستان برای بیننده غیرممکن خواهد بود. بن خارج از دنیای جنایتکارانه ی خود یک فرد باهوش، باسواد، دوست داشتنی و مهربان است.

این فیلم همانند فیلم «بازی های مسخره» (Funny Games) میشائیل هانکه، بیننده را به فکر در مورد چگونگی هضم کردن خشونت و احساس واقعی و حیرت انگیز این موضوع وامی دارد. کارگردان مجبور شد اصلاحاتی را در فیلم انجام دهد که تا حدودی از شدت خشونت و واقعی بودن قتل ها در آن کاست و حتی پوستر فیلم نیز به ناچار به طور کلی تغییر داده شد اما این موضوع نتوانست تاثیر زیادی بر ماهیت آزار دهنده و البته واقع گرایانه فیلم در به تصویر کشیدن خشونت و افکار سادیسمی قاتل های سریالی داشته باشد. نمایش این فیلم در بسیاری از کشورهای جهان ممنوع اعلام شد. نکته ی جالب این که رمی بلووکس، نویسنده و کارگردان فیلم در سال ۲۰۰۶ خودکشی کرد.

۴- رشته ها

همانطور که سریال «تپه های واترشیپ» (Watership Down) در اواخر دهه ی ۱۹۷۰ بینندگان بریتانیایی را در ترس فرو برد، فیلم «رشته ها» (Threads) نیز باعث شد که تماشاگران بریتانیایی ترس و اضطراب را بار دیگر در پای تلویزیون هایشان تجربه کنند. داستان این فیلم که در زمان خود بسیار ترسناک و ناخوشایند بود، اتفاقات بعد از یک جنگ هسته ای و تاثیرات آن در جزایر بریتانیا و به خصوص شهر شفیلد را به تصویر می کشید. این فیلم به عنوان یکی از فیلم هایی که به بهترین و تاثیرگذارترین روش درک ما از جنگ هسته ای را تصویر می کشید شناخته می شود.

با توجه به پخش در شبکه ی تلویزیونی بریتانیا، فیلم «رشته ها» از دید بسیاری از بینندگان خارج از بریتانیا دور ماند اما در میان مردم این کشور شهرت بالایی را بدست آورده و باید بگوییم که ارزش دیده شدن در دیگر نقاط جهان را نیز دارد.

۳- مراسم

کلود شابرول کارگردانی بود که تولیدات متنوعی را به عالم سینما معرفی کرده و از سینماگران تاثیر گذار فرانسه است که در زمینه ی نقد فیلم نیز حضور داشته و از افراد اصلی در موج سینمای نو فرانسه که در سال های دهه ی ۱۹۵۰ شکل گرفت و سینمای این کشور و جهان را به شدت دچار تحول کرده به شمار می آید. با این وجود می توان بهترین اثر او را تریلر «مراسم» (La Ceremonie) در سال ۱۹۹۶ دانست که تصویری پیچیده، آزاردهنده و ترسناک از رقابت طبقاتی و خیزش اجتماعی را به نمایش می گذارد.

فیلم بر روی یک خدمتکار عبوس، افسرده و لال به نام سوفی تمرکز دارد که همواره به خاطر جایگاه نامناسب اجتماعی و ناتوانی اش در خواندن مورد تحقیر قرار می گیرد. تنها چیزی که او را سرگرم و خوشحال می کند تلویزیون اوست که در حین کارهای روزمره اش در خانه ی خانواده ی للیور با اشتیاق خاصی آن را تماشا می کند و به نحوی تحت تاثیر آن قرار می گیرد. آشنا شدن او با یک پستچی بی باک به نام جینی باعث می شود که وی متوجه مشکلات و بی کفایت های سبک زندگی بورژوازی خانواده ی للیور شود.

در ادامه ی فیلم این دو همواره در کنار هم دیده می شوند و کارگردان نیز سعی می کند رابطه ی نزدیک و خدشه ناپذیر این دو و تاثیرات آن ها بر روی یکدیگر را به تصویر بکشد. در ادامه داستان فیلم به شدت شما را تحت تاثیر قرار داده و ذهن شما را به شکل ناخوشایند و ناراحت کننده ای درگیر خواهد کرد.

۲- بیا و ببین

اغلب اوقات بعد از دیدن یک فیلم ناراحت کننده و تاثیر گذار که شما را در تشویش و ناراحتی فرو می برد با فکر به این که اتفاقات فیلم در واقع یک داستان ساختگی و غیرواقعی است ذهنتان را آرام می کنید. اما با دیدن فیلم «بیا و ببین» (Come and See) دیگر منطق به کار شما نخواهد آمد و چیزی که باقی می ماند احساس دشمنی و کینه ی مطلق در یک فیلم ترسناک است که در طول جنگ جهانی دوم در منطقه ای در شوروی سابق که توسط نیروهای آلمانی اشغال می شود رخ می دهد.

فیلم داستان یک پسر نوجوان به نام فلیورا اهل شوروی سابق را روایت می کند که روستای او در سال ۱۹۴۳ مورد تاخت و تاز نیروهای آلمانی قرار می گیرد. وی در می یابد که سربازان آلمانی از درد و رنج او لذت می برند و در حالی که دیگران رنج می کشند و شکنجه می شوند آن ها می خندند و عیاشی می کنند. افراد زنده زنده سوزانده می شوند، جیغ می کشند، التماس می کنند، ضجه می زنند اما هیچ شانسی برای بخشش ندارند و این موضوع را می توان با وضوحی ترسناک در صورت و چشم های فلیورا دید.

ما فیلم را را از دید فلیورا می بینیم و دیدگاه او و صحنه هایی که از دید او به نمایش درمی آیند چنان آزار دهنده و ناراحت کننده اند که درک شما از انسانیت را تغییر داده و باور خود به آن را از دست می دهید. فیلم تاثیر گذار، ناامید کننده و پر از هیجان تلخ «بیا و ببین» فراتر از آن است که بتوان در قالب سخن ابراز کرد. این فیلم به خوبی و به بهترین شکل ممکن ناعادلانه بودن تاثیرات جنگ و جنایات جنگی بر روی کسانی که کوچک ترین دخالتی در این موضوع ندارند را به خوبی به تصویر می کشد.

الم کلیوف بعد از این فیلم دیگر هیچ فیلمی نساخت و شاید بعد از ساخت این فیلم نیازی به ساخت فیلم دیگری نداشت. او داستان حقیقتاً ترسناک و آزار دهنده ی خود را از چشم یک پسر نوجوان بی گناه و معصوم و البته وحشت زده به بهترین شکل ممکن به تصویر کشید و برای این کار از تاریخ کشور خود کمک گرفت. این فیلم پنجره ای کابوس وار به دنیای ترسناک جنگ است. با دیدن این فیلم دیگر هیچ گاه داستان ان و تنفرتان از جنگ را فراموش نخواهید کرد.

۱- گورستان کرم های شب تاب

فیلم های ضد جنگ زیادی وجود ندارند که بتوانند از تله های کلیشه ای این ژانر فرار کنند. جنگ در ماهیت درونی خود وقتی که به روی پرده ی سینما برود بسیار سریع، خشمگین و گیرا خواهد بود. اگر فیلم های جنگی تراژیک «نجات سرباز رایان» (Saving Private Ryan) و «خط قرمز باریک» (The Thin Red Line) را دیده باشید این موضوع را به خوبی درک خواهید کرد. در تاریخ سینما فیلم های صد جنگ بسیاری کمی با این دقت و تاثیرگذاری ساخته شده اند. فیلم «بیا و ببین» یکی از آن هاست و فیلم انیمیشن ژاپنی «گورستان کرم های شب تاب» (Grave of the Fireflies) نیز یکی دیگر.

تنها دیدن صحنه هایی از این انیمیشن تراژیک می تواند بغض را به گلوی شما بیاورد. این انیمیشن داستان یک نوجوان به نام سیتا در ژاپن را روایت می کند که بعد از مرگ مادرش در یکی از حمله های هوایی متفقین مجبور می شود از خواهر شاداب و کوچکش ستسوکو مراقبت کند. بعد از موفق شدن در غلبه کردن بر غم اولیه ی خود از مرگ مادر، سیتا تصمیم می گیرد تلاششان برای زنده ماندن را به یک ماجراجویی تبدیل کند تا روحشان آزرده و فرسوده نشود اما با کاهش مواد غذایی و تمایل اطرافیان به تلاش برای نجات خود و بی اعتنائی اجباری به مشکلات دیگران، این خواهر و برادر خوش بین با عاقبت غم انگیز خود روبرو می شوند.

حدود ۳۰ سال از ساخت فیلم انیمیشن «گورستان کرم های شب تاب» می گذرد اما شما همین امروز هم با دیدن آن به شدت تحت تاثیر قرار خواهید گرفت، همان تاثیری که بینندگان آن در ۳۰ سال پیش حس کردند. در سراسر صحنه های فیلم می توانید درماندگی و تلاش زجرآور انسان برای زنده ماندن را ببینید و این تجربه و احساس برخلاف تصور شما با جلو رفتن فیلم بیشتر و بیشتر خواهد شد. شاید اگر تمام طرفداران جنگ و کسانی که جنگ ها را به راه می اندازند در یک اتاق جمع شده و فیلم «گورستان کرم های شب تاب» را چند بار پشت سر هم ببینند، بعد از آن بتوان به یک دنیای پر از صلح ابدی بیش از هر زمان دیگری نزدیک شد.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید