شوخطبعیهای تلخ مرد سفیدپوش
سیروس همتی در فیش آباد زبانی تلخ و تند برگزیده است. او که همواره در نمایشنامهنویسی ملاکش اخلاق بوده، اخلاق را از حالت فردی خارج و آن را در اجتماع به سنجش در آورده است. جایی که حق عموم مردم در یک امر غیراخلاقی زیرپا گذاشته میشود.
در عالم نمایش رسم بر این است نویسنده یک نمایشنامه یا همان آقا و بانوی نمایشنامهنویس، پس از نگارش اثر خود و البته خوششانس بودن در چاپ و نشر زحمتش، آن را نمایشنامهخوانی کند. اصولاً این کار به تنهایی رخ میدهد؛ اما هستند خوشذوقانی که شرایط را برای نمایشنامهخوانی خود به شیوهای نمایشی مهیا میکنند. امری که در ایران بیش از اجرای نمایش رایج است. نمایشنامهخوانی این روزها بخش ثابتی از فعالیت تماشاخانهها و البته برخی کافههاست. شنبهها نیز روز مناسب این حرکت است؛ اما تفاوت این برنامها با آنچه در ابتدا نقل شد، خوانش متونی از دیگران است، خوانش متونی که گروه توانایی اجرای آن را ندارد یا آنکه به واسطه نمایشنامهخوانی قصد سبک و سنگین کردنش را دارد.
با این حال شیوه نخست کارکرد بیشتری دارد؛ چرا که نویسنده میتواند با گرفتن بازخورد در اندیشه روشهای اجرایی متن خود باشد یا آنکه متنش را به کارگردانان حاضر به همکاری عرضه کند. اصولاً در ایران این شیوه چندان رخ نمیدهد یا مشابهش که پیشتر در جشنواره فجر رخ میداد با استقبال روبهرو نمیشود. در این میان سیروس همتی موفق شده است سه شب را در پلاتو اجرای تئاتر شهر به نمایشنامهخوانی آخرین اثرش اختصاص دهد. «فیش آباد» عنوان نمایشنامهای است که یکی از شش نمایشنامه تازه منتشر شده همتی در مجموعه «سهسه» است. این مجموعه توسط انتشارات نیستان -ناشر دو اثر دیگر همتی- به زینت طبع رسیده است.
«فیش آباد» یا به تعبیر کتاب «Fish آباد» داستان راننده-رزمندهای است که پول هنگفت مدیر بانکی به حسابش واریز میشود و او با بازپرداخت این حقوق نجومی مقاومت میکند؛ پس وارد بازی خطرناکی میشود که منتهایش گروگانگیری و ارعاب است و این در حالی است که مرد خسته از روزگار نامیمون امروز، پول باد آورده را به خیریههای مختلف هبه میکند.
با نگاهی به آثار روی صحنه رفته سیروس همتی در این سالها میتوان به چند نکته درباره روال هنری او رسید. نخست آنکه نمایشنامه «فیش آباد» کماکان محصول شوخطبعی همتی است. قهرمان نمایش همانند دیگر قهرمانان او پاکدلی است که در موقعیت مملو از خطر و گناه قرار میگیرد و باید دست به انتخاب بزند. این شخصیت ویژگی ذاتی خاصی ندارد. او یک انسان ساده است. از طبقه اجتماعی قالب است و تنها در زبان شوخ و شنگ است. در «فیش آباد» قضیه کمی متفاوت است. دو شخصیت مرکزی به پرسوناژ نزدیکتر میشوند تا به تیپهای رایج آثار اجتماعی. شکل پختهتری از شخصیتهای نمایش «یک شاخته گل سرخ» با این تفاوت که دو شخصیت در نهایت تباین خود را حفظ میکنند و همانند نمایشنامه دیگر به یکدیگر نزدیک نمیشوند.
همتی برای حفظ تباین دو نکته را مدنظر قرار داده است. نخست زبان شخصیتها در قالب پارول سوسوری است. یک راننده کامیون و یک وکیل دادگستری قرار است به مدت طولانی، پینگپونگی دیالوگ به سمت یکدیگر پرتاب کنند. آنچه آنان را از هم مجهز میکنند تجهیز شدنشان به گفتمان است، یکی گفتمان رایج راننده کامیونها با استفاده از عبارات و اصطلاحات و دیگری در قالب روش رفتار و منش وکیلی. اینکه یک وکیل به هر نحوی باید برنده شود و در این مسیر میتواند به هر هیبتی در آید؛ پس عجیب نیست که عمده زمان نمایشنامه به جدال میان این خیر و شر، زشت و زیبا سپری شود.
داستان نیز خطی پیش میرود. روایت ساده همتی از یک گاف بانکی به تکرار گاف منجر میشود تا کمدی شکل بگیرد. کمدی موقعیت با رفتار قهرمان در قبال دیگر شخصیتها رخ میدهد. داستان خیلی سریع آغاز میشود. پولی اشتباه جابهجا شده است و قهرمان پا پس نمیکشد. پس داستان به تلاش وکیل و مقاومت قهرمان ختم میشود. در این میان هم معمای مقاومتپذیری قهرمان آرامآرام با ورود نامزد وکیل به خانه او حل میشود.
ولی دو چیز در نمایشنامه کمی ناقص است. نخست رابطه دختر و قهرمان که در نهایت به گروگان گرفته شدنش منجر میشود. فرض کلی بر آن است که دختر و پدر رابطهای قوی دارند؛ اما این فرض، برای شخصیتپردازی یک قهرمان ناکافی است. دختر در هیچ جای نمایش جز روی تخته سفید خانه جایی ندارد. کمی الصاقی است. میتواند کمی رنگ و لعاب پیدا کند.
دومین نقص از دید نگارنده آن رزمنده خوشخطی است که نامهای نگاشته است و در شکلی انتزاعی و خیالی نامه را میخواند، نامهای درباره بخشیدن سهمی از حقوقش به نیازمندان. نقشی کوتاه و بیاثر که مشخص نیست جز یک بارقه عاطفی چه عملکردی خواهد داشت. برخلاف دختر که منجر به گره میشود و زمانی اندک در اثر دارد، نامهخوانی رزمنده که گرهگشاست و نه گرهافکن زمان زیادی میبرد. این هم مهم است که شیوه اجرای این نقش در اجرای صحنهای به چه نحوی است.
شاید جذابترین بخش نمایشنامه نیز حضور سیروس همتی در دل اثر خود باشد. او در نقش یک تئاتری ظاهر میشود که کمک هزینه تئاترش اشتباه به حساب قهرمان ریخته شده است. او یادی از نقشش در مارمولک میکند و پای کمکاری پرویز پرستویی به میان میآید. در نهایت نیز تلنگری به وضعیت مالی در تئاتر میزند و در قالب قهرمان راننده کامیونش میگوید عجیب است که چرا همانند همه جای دنیا از این هنر حمایت درست و درمانی نمیشود.
همتی پیش از همیشه منتقد اجتماعی شده است. اگر او در گذشته بیشتر نگاهی به اخلاق داشته، این بار پای اخلاق را به فراسوی رویدادهای حاکم بر کشور باز کرده است. او وضعیت معیشتی بخشی از جامعه را به چالش میکشد و در گفتاری طنازانه آنها را مورد الطاف خویش قرار میدهد. قضاوت میکند و فکتهایی از واقعیت ماجرا میآورد. اینکه قانون درباره حقوق افراد چه میگوید. همتی بازیگوشتر از گذشته شده است.