«زوتوپیا» استعارهای از مدینه فاضله است
انیمیشن «زوتوپیا» محصول سال ۲۰۱۶ شرکت والت دیزنی توانسته با فروش بیسابقه به باشگاه فیلم های میلیاردی تاریخ سینما بپیوندد.
خبرگزاری مهر-گروه هنر-حمیدرضا جلالی: «زوتوپیا» یا «آرمانشهر وحش» محصول سال ۲۰۱۶ شرکت والت دیزنی است که در تولید آن خبری از استودیو دیزنی/ پیکسار نیست و توزیع آن نیز بر عهده استودیو تصاویر متحرک والت دیزنی بوده است. مدت زمان این انیمیشن بلند سینمایی ۱۰۸ دقیقه است که در نوع خود یک رکورد برای انیمیشن سینمایی محسوب می شود. «زوتوپیا» در سال ۲۰۱۶ به نمایش درآمد و توانست به رقم خیره کننده ۱ میلیارد و ۲۴ میلیون دلار فروش دست یافته و به باشگاه فیلم های میلیاردی تاریخ سینما بپیوندد. اتفاقی که در دنیای انیمیشن به ندرت شاهد آن هستیم.
بودجه اعلام شده برای ساخت این اثر سینمایی والت دیزنی رقم ۱۵۰ میلیون دلار است. رقم مذکور در جَرگه بودجه معمول برای تولید انیمیشن در هالیوود قرار دارد اما فروش خیره کننده آن به هیچ وجه معمولی نیست. پس از فروش نه چندان موفق انیمیشن «خیزش نگهبانان» در گیشه ساخته استودیو دریم ورکز در سال ۲۰۱۲ میلادی دیگر استودیو های ساخت انیمیشن مانند والت دیزنی با احتیاط بیشتر ساخت انیمیشن از ایده ها یا داستان ها را انجام دادند و نسبت به موفقیت هر اثر حساسیت زیادی از خود نشان می دادند.
با توجه به اینکه فرآیند تولید هر انیمیشن سینمایی به طور متوسط زمانی در حدود ۲ الی ۳ زمان نیاز دارد و در طول این زمان هزینه ساخت از سوی کمپانی یا استودیو سازنده تامین می شود که به معنی سرمایه گذاری سازنده است. در هنگام فروش، سرمایه گذار فیلم انتظار بازگشت چند برابری سرمایه ساخت فیلم از فروش مستقیم را دارد و بدیهی است بازگشت یک برابری سرمایه موفقیت محسوب نمی شود. اما «زوتوپیا» این قاعده را در هم شکست و تنها از محل فروش مستقیم این فیلم حدود ۱۰ برابر سرمایه ساخت به استودیو دیزنی بازگشت. تاکنون رقم شفافی از عواید دیگر ساخت این فیلم مانند عروسک ها، لوگوها، لباس و سایر موارد از این دست منتشر نشده است اما آنچه واضح است موفقیت کمپانی دیزنی در این زمینه است.
به نظر می رسد نیاز به یک پژوهش یا پیمایش است تا بتوان علت موفقیت این اثر را درک کرده و از آن در جهت بومی سازی در کشورمان استفاده کرد هر چند برخی چنین نظر دارند که عوامل مهم موفقیت یک اثر سینمایی (فارغ از فیلم یا انیمیشن بودن آن) فیلمنامه منسجم، پردازش و شخصیت پردازی نقش های مختلف آن است اما در این میان نباید از تاثیر فرمول ساخت نیز غافل بود. منظور از فرمول ساخت در واقع همان ایده ای است که ساختار اصلی فیلم را شکل می دهد. گاهی شاهد تکرار تجربه یک اثر موفق سینمایی توسط دیگر کارگردانان یا سازندگان هستیم. نمونه مشهور این مورد فیلم سینمایی «Departed» ساخته مارتین اسکورسیزی است که برگرفته از فیلم سینمایی » محصول کشور کره جنوبی در ژانر جنایی است.
داستان فیلم
جودی هاپس یک خرگوش کشاورز زاده است که به همراه خانواده اش در حومه شهر «زوتوپیا» ساکن هستند و از راه کشت و کشاوزی و فروش محصولاتشان گذران زندگی می کنند. خانواده جودی مانند سایر خانواده های خرگوشی دارای اعضای بسیار زیادی است و جودی ۲۷۵ خواهر و برادر کوچکتر دارد. او از کودکی آرزو دارد تا بتواند یک افسر پلیس موفق باشد هر چند توسط اطرافیانش این آرزو به تمسخر گرفته می شود و در جایی پدرش به او توصیه می کند تا دست از تلاش کردن بردارد تا بدون شکست خوردن موفقیت را تجربه کند.
جودی تسلیم نمی شود و سرانجام با قبولی در آزمون اداره پلیس گام به شهر رویایی اش «زوتوپیا» می گذارد. «زوتوپیا» روی یک شبه جزیره یا جزیره ساخته شده است که دارای چهار اقلیم یا آب و هوای بیابانی، برفی، جنگلی و معتدل است. طبق داستان «زوتوپیا» مهم است زیرا جایی است که اولین بار اجداد حیوانات جمع شدند و زندگی صلح آمیز را بر قرار کردند. زندگی بر خلاف قواعد طبیعت که در آن شکار و شکارچی در کنار یکدیگر بتوانند به شکل صلح آمیز و متمدنانه زندگی کنند.
در این شهر که شبیه به نیویورک نیز است حیوانات زیادی از انواع گوناگون زندگی می کنند. از خرس های قطبی تا زرافه ها، شیر، ببر، پلنگ سیاه، همستر، راسو، گرگ و موش خرما و سایر انواع حیوانات. جودی در اولین روز کاری خود با برخورد سرد رییس اداره پلیس «زوتوپیا» مواجه می شود که یک گاومیش است. او وظیفه جریمه کردن خودرو های بدون پارکومتر را به جودی هاپس محول می کند. جودی با اشتیاق برای موفقیت به این کار تن می سپارد اما در حین انجام وظیفه متوجه یک روباه کلاه بردار می شود که از یک دستیار ریزجثه در نقش نوزاد استفاده می کند. تلاش جودی برای دستگیری او ثمری ندارد چون نیک وایلد یا همان روباه حقه باز کارهای خود را در پوشش قانونی انجام می دهد.
نیک وایلد یک روباه باهوش و خونسرد است که درگیر بحث با جودی هاپس می شود. او به جودی می گوید که شعار «هر کسی در «زوتوپیا» می تواند هر چیزی باشد» واقعیت نداشته و رویایی بیش نیست. اما در مقابل جودی هاپس با انرژی فراوان عقیده دارد نیک دروغگو است و کارهای او غیر قانونی است. به هر حال هاپس نمی تواند او را دستگیر کند اما موفق به دستگیری یک دزد خرده پا در محله شهر موشها می شود. بر خلاف تصور او رییس بوگو (رییس اداره پلیس) نه تنها از دستگیری دزد خوشحال نیست بلکه هاپس را متهم به دخالت در کار افسران واقعی اداره پلیس می کند.
مدت زمانی است که ۱۲ شهروند از شهروندان «زوتوپیا» گمشده اند و هیچ اطلاعاتی از آنها وجود ندارد. زمانی که همسر یک راسوی گمشده در اداره پلیس پیگیر همسر گمشده خویش است هاپس درخواست او را قبول می کند و رییس بوگو به او ۲ روز مهلت حل این پرونده را می دهد که در صورت شکست هاپس باید از کار خود در اداره پلیس استعفا دهد. هاپس سراغ نیک روباه می رود تا اطلاعاتی از او راجع به راسو گمشده به دست بیاورد. در ادامه هاپس با به دست آوردن مدرک علیه نیک، او را مجبور می کند تا با او همکاری کند و در مقابل هاپس هم او را دستگیر نمی کند.
تحقیقات هاپس و نیک با همکاری آقای بزرگ (کسی که نقش پدرخوانده مافیا را در «زوتوپیا» بازی می کند)زسرنخ های جدید را نمایان می کند و نهایتا آنها اشخاص گمشده را در یک تاسیسات پزشکی پیدا می کنند. نیک و جودی هاپس حیوانات گمشده را در وضعیتی پیدا می کنند که همگی حالت وحشی دارند و عقل آنها دیگر کار نمی کند. آنها مانند حیوانات درنده رفتار می کنند. تاسیسات پزشکی تحت نظر شهردار «زوتوپیا» اداره می شود. هاپس او را دستگیر می کند اما او اعلام می کند حیوانات گمشده را برای درمان نگهداشته است. با افشای موضوع درنده شدن حیوانات بی اعتمادی و خشونت میان گونه درندگان و حیوانات اهلی حاکم می شود و هرج و مرج آرام آرام در «زوتوپیا» به راه می افتد. در کنفرانس خبری که در آن هاپس گزارش ماموریت خود را ارایه می کند، تئوری مبنی بر اینکه دیوانگی این حیوانات به ذات وحشی و درنده آنها ارتباط دارد، بیان می کند و به همین دلیل میان او و نیک روباه اختلاف شکل می گیرد.
در نهایت هاپس با کشف معما متوجه می شود که علت تغییر رفتار این حیوانات استفاده از نوعی گیاه شبیه زعفران است که باعث ایجاد تغییر در قربانی می شود و حالتی پرخاش گونه به او می دهد. او با عذر خواهی از نیک روباه تحقیقات خود را دوباره شروع می کند و متوجه می شود که همه این فعالیت ها به شکل سازمان یافته زیر نظر دستیار شهردار که یک خانم گوسفند است اداره و اجرا می شود. آنها گیاه مورد نظر به نام زوزه شب را پرورش می دهند و از عصاره آن برای شلیک به قربانیان خود استفاده می کنند تا بتوانند به هدف خود برسند. تمام اعضا تیم این توطئه از گونه های گوسفندان و قوچ ها هستند.
حالا آنها در یک قدمی حل پرونده و بستن آن هستند که سر و کله دستیار شهردار که حالا شهردار اصلی است و تلاش می کند تا نیک و جودی را از بین ببرد پیدا می شود، در لحظه نهایی نیک و جودی با اجرای یک نقشه ماهرانه مدارک را از دست آنها نجات می دهند و صحبت های شهردار را به عنوان مدرک ضبط می کنند و باعث دستگیری آنها و پایان یافتن این ماجرا ها می شوند. از سوی دیگر درمان تغییر رفتار حیوانات وحشی نیز کشف می شود و آنها به زندگی عادی خود باز می گردند. در پایان نیک روباه نیز به استخدام اداره پلیس در می آید.
نقد و بررسی
انیمیشن با پیشرفت علم و فناوری دیگر جنبه سرگرمی ندارد. هر چند در جهان غرب اصطلاح صنعت سرگرمی برای اطلاق به آن استفاده می شود اما واقعیت این است که در طول نمایش یک اثر انیمیشن سینمایی بدون در نظر گرفتن فیلمنامه، نکات زیادی وجود دارد که به صورت پیام به مخاطب منتقل می شود. «زوتوپیا» پیش از هر نکته ای ساختار منسجم و بسیار یکپارچه در بخش فیلمنامه، تلعیق و روابط شخصیت ها دارا است. در داستان «زوتوپیا» جایگاه نقش ها به خوبی تبیین شده است. رییس اداره پلیس کاملا رییس است. شهردار هم همینطور و مانند شهردار ها رفتار می کند. جودی هاپس که یک رویاپرداز مصمم و در پی رسیدن به هدف خویش است نیز کاملا با چارچوب نقش خویش منطبق است. مهمتر و بهتر از همه، نیکلاس واید یا نیک روباه است که اجرایی بی نظیر و بازی یک دست و هارمونیک را در طول انیمیشین دارد. کارگردانی هنری و متحرک سازی شخصیت های اصلی تقریبا نقصی نداشته و در مواردی مانند نیک روباه در حد عالی ظاهر شده است.
حالت های تعجب، بهت و حیرت و ترس به تنهایی در صورت نیک روباه قابل مشاهده و احساس توسط مخاطب است. عمیق بودن این حالت ها و احساسات به دلیل انتخاب شخصیت روباه برای این نقش، ریگ فوق العاده و مورف ماهرانه صورت روباه و انیمیت هنرمندانه آن است. همه این موارد در کنار کارگردانی و فیلمنامه قوی باعث شده تا داستان و کُنِش های میان هاپس و نیک روباه قوی و واقعی به نظر آید که حاصل تلاش نویسنده اصلی اثر بایرُن هاوارد است.
تعلیق و معمای موجود در داستان درصد بالایی دارد و گاهی اوقات حس تماشای آثار جنایی به بیننده منتقل می شود و تا چند دقیقه آخر کسی متوجه نقش دستیار شهردار در راه اندازی و سازماندهی این نقشه نمی شود. عنصر غافلگیری حتی هاپس را هم تحت تاثیر می گذارد و هاپس در هنگام برخورد با دستیار شهردار او را باور می کند و در ادامه متوجه نقشه او می شود. هم این ها و موارد زیاد دیگری چون دزد خرده پا، آقای بزرگ (پدرخوانده مافیا «زوتوپیا»)، نیک روباه، افسران اداره پلیس توانسته اند داستان را جان دوباره ای ببخشند. در واقع هاپس (پس از ورود به «زوتوپیا») در طول داستان به جایی نمی رود و سَرَک نمی کشد مگر برای حل مسئله گم شدن حیوانات یا در تعقیب قانون شکنان.
پلان های فیلم همگی در امتداد روایت داستان اصلی قرار گرفته اند و تقدم یا تاخری در آنها دیده نمی شود. یعنی اتفاق کم اهمیتی زودتر از موعد خویش در فیلم مطرح نمی شود و حتی دزد خرده پا بدون اهمیت به نظر می آید تا آنجا که هاپس دنبال سرنخ تهیه گیاهان سمی برای مسموم کردن قربانیان می گردد. این مورد یک نمونه از تدوین قوی و کار تیمی دو کارگردان این اثر یعنی بایرُن هاوارد و ریک مور است که در جریان فستیوال بین المللی انیمیشن اَنسی فرانسه در سال ۲۰۱۵ میلادی نخستین تصاویر این فیلم را نمایش دادند.
فیلم دارای حس مثبتی است و تلاش می کند تا به مخاطب اصلی خود که گمان می رود کودکان و نوجوانان و سپس جوانان باشند، القا کند که دست از تلاش برای رسیدن به آرمان خویش بر ندارند و از سختی ها در این مسیر نهراسند. جدی گرفته نشدن و میدان ندادن در فیلم برای جودی هاپس زیاد اتفاق می افتد اما با خوش بینی و حس مثبت یکایک این چالش ها را پشت سر می گذارد.
اما سوالی که در ذهن مخاطبین شکل می گیرد این است که منظور از «زوتوپیا» کجا است؟ اتوپیا و زو کلمات اصلی تشکیل دهنده این عبارت هستند. اتوپیا کلمه ای است که توسط برخی اندیشمندان غربی برای توصیف یک مدینه فاضله یا آرمانشهر به کارگرفته شده است. این عبارت در ادبیات سیاسی و جامعه شناسی غرب استفاده زیادی داشته است.
تعابیر زیادی بر سر تفسیر این موضوع در «زوتوپیا» به کار رفته است. اما شاید منظور از «زوتوپیا» جهان متمدن فعلی متشکل از تمدن غرب در اروپا، غرب آسیا، روسیه و آمریکا باشد. دلیل این مدعا را می توان در فیلم مشاهده کرد. در اتاق توجیه اداره پلیس و روی تخته سیاه یک نقشه کلی از «زوتوپیا» و تقسیم بندی های آن کشیده شده است. در آن نقشه قاره اروپا و غرب آسیا به صورت بسیار کلی قابل مشاهده هستند و تقسیم بندی های صورت گرفته روی آن نیز به صورت محتوایی با تمدن های فعلی آن همخوانی دارد.
«زوتوپیا» در واقع تمثیلی از مردمان جهان در تقسیم بندی هایی است که ذکر شد در حالی که همگی در یک شهر زندگی می کنند. شاید به نظر برسد چنین چیزی غیر ممکن است اما هنگامی که به یاد اصطلاح دهکده جهانی، جهان بدون مرز و تبادل آزاد اطلاعات بیفتیم آن را باور می کنیم. امروزه دیگر همه ما در فضای مجازی به راحتی با دیگر مردمان در هر نقطه از جهان و فارغ از تقسیم بندی های سیاسی در ارتباط هستیم و بخشی از زندگی مان را با آنها سپری می کنیم.
می توان گفت در واقع این فضای یک شهر خیالی است که جهان متمدن از هر دسته و نژاد و قوم در آن حضور دارند و با یکدیگر در ارتباط هستند. ترسیم اقلیم گونه «زوتوپیا» به صورت یک جزیره که دارای چهار اقلیم کاملا متفاوت و متناقض است استعاره را واضح تر می نمایاند. با کمی تامل در نکات فوق می توان دریافت هوشمندی و هدفمندی همزمان در تدوین و نگارش سناریوی این فیلم به کار رفته است.
«زوتوپیا» یک فیلم انتروپومورفیست است. انتروپومورفیسم یا انسان انگاری رویکرد هنری است که در آن به جای انسان ها از دیگر موجودات مانند حیوانات برای تجسم و تصویر مفهوم مورد نظر یا ایفای نقش ها استفاده می شود. در طول ساخت فیلم نیز جان لسِتر (تهیه کنند اجرایی شرکت دیزنی) تاکید داشت تا فضای فیلم یا به صورت حیوانات در محیط زیست حیوانات ساخته شود یا حیوانات در تمدن انسانی و به جای انسان ها حضور داشته باشند که ایده دوم مورد پسند آنان قرار گرفت. استودیو دیزنی چندین دهه است که از روش تشابه حیوانات به انسان ها استفاده کرده است و برای اجرای این رویکرد از مهارت و تجربه کافی برخوردار است. بهره گیری موفقیت آمیز دیزنی از این رویکرد نقش به سزایی در موفقیت فیلم در گیشه داشت، استفاده از تنبل های درختی که سرعتی بسیار کُند در انجام کارها دارند در نقش کارمندان بخش اداره ترافیک «زوتوپیا» و کُند بودن سرعت اجرای کار ها در آن از جمله خلاقیت های استفاده شده در فیلم است که بر طنز آن افزوده است.
«زوتوپیا» هر چند نقاط قوت فراوانی دارد اما هیچ اثر هنری بدون ایراد خلق نمی شود. شعار فیلم همان شعار «زوتوپیا» است که در آن «هر کس می توان هر چیزی باشد». شهری که شباهت زیادی به نیویورک دارد. پلیس ها مانند پلیس های فیلم های هالیوودی هستند با این تفاوت که خشونت در میانشان دیده نمی شود. مافیا در «زوتوپیا» حضور دارد و آقای بزرگ که رییس این باند مافیا است به تحقیقات هاپس کمک میکند. بر خلاف معمول که مافیا ضد قانون و تشکیلاتی خلافکار است در این فیلم کار از این مراحل گذشته است و پلیس قهرمان فیلم با مافیا همکاری می کند و روابط حسنه با آنها دارد. شاید این نکته ای است که سازندگان فیلم تلاش دارند تا به مخاطبین خویش بگویند که در آرمانشهر مورد نظرشان، پلیس ها با باند های قانون شکن سازمان یافته همکاری می کنند و این نکته خوبی است!
فرهنگ آمریکایی در بستر داستان به شکلی ناملموس دیده می شود. جامعه «زوتوپیا» از حداقل هنجار ها برخوردار است که در این شهر قانون است. در «زوتوپیا» فرهنگ ها، سنت ها و هنجار ها جایی برای مطرح شدن ندارند. هنجار اصلی «زوتوپیا» آزادی بی حد و مرز است! مشخصا این عبارت به تمدن غرب تعلق دارد. یعنی «زوتوپیا» یا همان آرمانشهر در راستای ارزش های تمدن غرب قرار دارد.