دهه ۴۰ سینماهای شمال شهر به فیلم فارسی پشت کردند
ناصر بیگدلی مالک سینما «نادر» و دخترش که سالها تجربه سینماداری و تهیهکنندگی فیلم را دارند، میگویند مجوز تغییر کاربری این سینمای قدیمی را دارند ولی هنوز تصمیمی برای سرنوشت آن نگرفتهاند.
سینما «نادر» در سال ۱۳۱۲ در زمینی به وسعت ۲۵۰۰ مترمربع در خیابان لالهزار، کوچه باربد تاسیس و در سال ۱۳۴۲ توسط ناصر بیگدلی که سال ها در سینما تجربه کار داشت، خریداری شد. سینما «نادر» نیز مانند دیگر سینماهای خیابان لاله زار این روزها تعطیل شده است و دیگر فیلمی در آن نمایش داده نمی شود.
ناصر بیگدلی مالک این سینما، خاطرات بسیاری از سینماداری و اینکه افراد چگونه می توانستد در حوزه سینماداری ورود پیدا کنند، دارد. بیگدلی علاوه بر حرفه سینماداری، قبل از انقلاب، تهیه کنندگی چندین فیلم سینمایی را هم برعهده داشته و به عنوان واردکننده فیلم های هندی در ایران فعالیت می کرده است.
در بخش اول این مصاحبه ناصر بیگدلی از خاطرات کودکی خود و چگونگی علاقمندی اش به سینما تعریف کرد. در میانه این مصاحبه بودیم که لاله بیگدلی دختر وی به ما پیوست. لاله بیگدلی بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه در کنار پدر به حرفه سینماداری پرداخته و بعد از گذشت سال ها همچنان در این حرفه فعالیت می کند. ناصر بیگدلی در بخش دوم این مصاحبه درباره موج جدیدی که در اکران فیلم ها در دهه ۴۰ سینما را فرا گرفت، می گوید و توضیح می دهد که در اواسط دهه ۴۰، سینماهای شمال تهران دیگر تمایلی به نمایش فیلمفارسی نداشتند و بیشتر ترجیح می دادند فیلم های روز آمریکایی را نمایش دهند که همین مساله سبب شده بود بسیاری از کارگردانان آن دوران برای تامین هزینه زندگی خود با مشکل مواجه شوند.
لاله بیگدلی نیز در بخشی از مصاحبه به تهیه کنندگی پدر خود در سینما اشاره می کند و میگوید پدرش اولین فردی بود که تعاونی در سینما ایجاد کرد و با تاسیس شرکتی با نام گروه «سینمایی متحد تهران» کارگردانان را در فروش فیلم در گیشه شریک کرد.
با ما در قسمت دوم و پایانی این مصاحبه همراه باشید:
ناصر بیگدلی با اشاره به زمانی که در سینما تهیه کنندگی می کرد می گوید: زمانی که در سینما به عنوان تهیه کننده فعالیت خود را آغاز کردم، فیلم هایم را پیش یک سینمادار می بردم و می گفتم نمایش دهد. وی همیشه می گفت تو را یک جا دیده ام، اما نمی دانست که من سه سال پیش او کار می کردم. من سختی های بسیار زیادی در زندگی ام کشیده ام، اما دوست دارم این را بگویم که از درستی است که کار درست می شود. زمانی که برای یک نفر کار می کنید باید حق را به او بگویید، سعی نکنید که طرف مقابل را بیچاره کنید. معتقدم که هرچقدر خوب و درست باشید خدا هم برای شما بهترین ها را فراهم می کند. به یاد دارم در دورانی که در سینما «تمدن» کار می کردم، بعد از ازدواج، خدا به من یک دختر داد، فردای روزی که دخترم به دنیا آمد، به سینما رفتم و صاحب سینما مبلغی را به حقوق من اضافه کرد، معتقدم مبلغی که به دستمزدم اضافه شد به خاطر حضور دخترم و لطف خدا بود. همیشه سعی کردم خوب کار کنم و همه از دستم راضی باشند.
وی ادامه می دهد: بعد از مدتی با خرید سینما «نادر»، فعالیت خود را گسترده کردم و علاوه بر کارهای دیگری که انجام می دادم به عنوان واردکننده فیلم به کشور نیز تجربه کسب کردم. به خاطر دارم در آن سال ها از هندوستان فیلم به ایران می آوردم و در سینما «نادر» نمایش می دادم و به ۲۵ سینمای دیگر نیز فیلم می دادم و از آنها کمیسیون می گرفتم. علاوه بر سینماهای تهران، یک سینما در اصفهان با نام «نقش جهان» در طول ۶ ماه ساختم که البته هزینه این سینما را زمانی پرداخت کردم که سینما فعالیت خود را آغاز کرد. آن روزها می گفتم چقدر باید پول پرداخت کنم که دوستان می گفتند بگذار سینما راه بیفتد بعد هزینه را پرداخت کنید. آن روزها همین گونه بود و همه هوای هم را داشتند.
به خاطر دارم در سال های ۱۳۴۴ بین سینماهای شمال شهر و جنوب شهر یک تفاوتی ایجاد شده بود که هر فیلمی را به سینماهای جنوب شهر برای اکران نمی دادند. در سینماهای شمال شهر فیلم های خارجی نمایش داده می شد و تمایلی به اکران فیلم های فارسی نداشتند این سینمادار قدیمی با اشاره به تهیه کنندگی کارهایی که در سینمای ایران انجام داده است، بیان می کند: در طول فعالیتم در سینما، ۵۰ فیلم ایرانی ساختم که از آن جمله می توان به «سه تا نخاله» با بازی محمد متوسلانی، منصور سپهرنیا و گرشا رئوفی اشاره کرد. این اولین فیلمی بود که در سینمای ایران ساختم. در آن سال ها ۱۰ کارگردان با من همکاری می کردند که از آن جمله می توانم به خسرو پرویزی و یا زنده یاد صابر رهبر اشاره کنم. کارگردانان مختلفی به من مراجعه می کردند و فیلمنامه خود را به من می دادند که مطالعه کنم و من سه مشاور فیلمنامه داشتم که آنها فیلمنامه ها را می خواندند و بعد از پیشنهادهایی که برای بهتر شدن فیلمنامه ارائه می کردند، فیلم را می ساختم. به خاطر دارم در سال های ۱۳۴۴ بین سینماهای شمال شهر و جنوب شهر یک تفاوتی ایجاد شده بود که هر فیلمی را به سینماهای جنوب شهر برای اکران نمی دادند. در سینماهای شمال شهر فیلم های خارجی نمایش داده می شد و تمایلی به اکران فیلم های فارسی نداشتند. در چنین شرایطی دیدم که ۱۰ فیلم فارسی داریم که در سینماهای تهران نمایش داده نشده و از این ۱۰ فیلم، دو عنوان برای صابر رهبر بود که به او گفتم فیلم هایش را به من دهد تا آنها را اکران کنم. به یاد دارم فردین فیلمی ساخته بود که سبک عربی داشت و آن را کسی در شمال تهران نمایش نمی داد، اما من سعی کردم تا این فیلم ها را در سینماهای مرکز شهر نمایش دهم و توانستم با نمایش این فیلم ها فروش بیشتری از سینماهای شمال تهران داشته باشم.
وی ادامه می دهد: در همین دوران با دایی و برادرم برای نگهداری سینماها شریک شدم و کار از هرجهتی بهتر شد و توانستم برنامه ریزی بهتری برای اکران فیلم های فارسی داشته باشم و همچنین فیلم های خوبی از هندوستان در ایران اکران کنم. به خاطر دارم در هندوستان با راج کاپور دیدار کردم و فیلم او را برای اکران در سینماهای تهران گرفتم که توانست فروش خوبی هم داشته باشد. حتی به یاد دارم از روی یک فیلم درام هندی نسخهای ایرانی ساختم که البته مشابه آن نبود و تنها از داستان آن استفاده کردم. نام این فیلم «مراد و لاله» داستان دو بچه بود که پدر و مادر نداشتند. بازیگر نقش پسر داستان در ابتدای جنگ ایران و عراق به شهادت رسید.
بیگدلی درباره زمانی که دخترش به کمک او در امر سینما آمد اینگونه می گوید: از سال ۱۳۵۴، لیلا دخترم نیز در بخش مدیریت سینما با من همکاری کرد. من دو دختر دارم که یکی از آنها بعد از پایان تحصیلات در بانک مشغول کار شد و دختر کوچکترم لیلا نیز بعد از اینکه لیسانس خود را گرفت در سینما با من همکاری کرد و مشورت های بسیاری به من داد. در آن دوران مردم به دلیل قیمت پایین بلیت ها ممکن بود در یک روز چند فیلم ببینند اما امروز قیمت بلیت ها به ۱۰ هزار تومان رسیده است. در آن دوران مردم با ۶ زار می توانستند به سینما بروند و فیلم ببینند. البته ما به این فکر می کردیم که مردم برای آمدن به سینما کار کرده اند تا بتوانند ساعتی استراحت کنند، حتی شده بود گاهی از بعضی از افراد پول بلیت نمی گرفتیم.
لیلا بیگدلی نیز با اشاره به اینکه هنرمندان نیز گاهی برای دیدن فیلم های خود به سینما می آمدند، توضیح می دهد: به خاطر دارم که هنگام اکران فیلم «عروس فرنگی»، آقای وحدت و خانم پوری بنایی به سینما آمدند تا در کنار مردم فیلم ببینند، همین مساله سبب شد تا جمعیت زیادی برای دیدن فیلم بیایند.
ناصر بیگدلی نیز درباره اینکه چرا به حرفه فیلمسازی روی آورد، می گوید: صابر رهبر کارگردان سینما از دوستان من بود که فیلم «ترانه های روستایی» او را بسیاری از سینماها اکران نمی کردند و یا می گفتند مبلغی به تو می دهیم و دیگر کاری به فیلم نداشته باش. متوجه شدم که می خواهند سر او را کلاه بگذارند به همین دلیل تصمیم گرفتم خودم فیلم های او را اکران کنم. او دو فیلم با نام «عروس دهکده» و «ترانه های روستایی» داشت که این دو فیلم را اکران کردم و مورد استقبال مردم هم قرار گرفت. صابر رهبر به من گفت که اگر تهیه کنندگی کار را به دست بگیرم، می توانم سود بیشتری داشته باشم به همین دلیل تصمیم گرفتم فیلم «سه تا نخاله» را به عنوان اولین فیلم خود تهیه کنم. صابر رهبر، کارگردانان دیگری را نیز به من معرفی کرد و من تهیه کنندگی کار آنها را برعهده گرفتم. به خاطر دارم حسین معدنی و سهیلی از کارگردانانی بودند که در این دوره بسیار اذیت شدند و من برای حمایت از آنها در ساخت فیلمهایشان همکاری کردم. به خاطر دارم خسرو پرویزی برای یک استودیو فیلمسازی کار می کرد و برای هر فیلم ۱۵ زار می دادند، من به او گفتم من همین مبلغ را به تو می دهم، فیلم را بساز و در فروش نیز با خود شریکت می کنم.
پدر اولین کسی بود که در سینمای ایران تعاونی تولید فیلم را ایجاد کرد، به این شکل که کارگردان با فروش فیلم شریک می شد. یعنی هرکسی که می خواست می توانست دستمزد خود را بگیرد و یا در فروش گیشه شریک باشد. اسم تعاونی گروه سینمایی متحد تهران بود که شامل یک شرکت بزرگ برای تولید فیلم در ایران بودلیلا بیگدلی صحبت هایش پدرش را اینگونه کامل میکند: پدرم اولین کسی بود که در سینمای ایران تعاونی تولید فیلم ایجاد کرد، به این شکل که کارگردان در فروش فیلم شریک می شد. یعنی هرکسی که می خواست می توانست دستمزد خود را بگیرد و یا در فروش گیشه شریک باشد. اسم تعاونی گروه سینمایی متحد تهران بود که شامل یک شرکت بزرگ برای تولید فیلم در ایران بود.
ناصر بیگدلی نیز می گوید: در آن دوران هرچند در خیابان لاله زار سینماهای بسیاری وجود داشت، اما هر سینمایی برای خود فروش مناسبی نیز داشت. شاید یکی از دلایلی که باعث می شد تا مخاطب به سینما بیاید، قیمت پایین بلیت سینما و تنوع در فیلم هایی بود که نمایش داده می شد. به عنوان مثال یک سرباز از شهرستان به تهران می آمد و مستقیم برای دیدن فیلم به لاله زار می رفت. این سرباز یک فیلم نگاه می کرد و بعد می توانست دوباره به دلیل قیمت پایین بلیت، فیلم های دیگر را ببیند بنابراین یک مخاطب ممکن بود در یک روز یا یک هفته به چند سینما سر بزند و فیلم ببیند. همین موارد بود که سبب می شد یک سینما در لاله زار مانند سینما «نادر»، سانس ۸ صبح نیز نمایش فیلم داشته باشد.
مردم ۸ صبح دم در سینما صف بسته بودند
لیلا بیگدلی توضیح می دهد: به خاطر دارم، یک بار برای فیلم «افعی» ساعت ۸ صبح پشت در سینما صف بسته بودند. البته نباید فراموش کرد که این روزها سلیقه مردم تغییر کرده است و یک نوع دیگر از سینما را می پسندند. در آن دوران سرگرمی کم بود و کمتر در هر خانه ای تلویزیون وجود داشت به همین دلیل مردم بیشتر به سینما می رفتند.
ناصر بیگدلی ادامه می دهد: یادم می آید که فیلم سینمایی «طوقی» را در سینما نمایش دادیم و در یک روز هزار نفر به سینما آمدند تا این فیلم را ببینند. مردم آن زمان سینما را دوست داشتند. متاسفانه عده ای فکر می کنند با گران کردن بلیت سینما می توانند فروش بیشتری داشته باشند، اما اینطور نیست.
لاله بیگدلی نیز در پایان این گفتگو درباره آخرین وضعیت سینما «نادر» می گوید: در حال حاضر مجوز تغییر کاربری سینما «نادر» گرفته شده است اما هنوز تصمیمی نگرفته ایم که با این سینما چه کار کنیم. البته این را هم باید بگویم که مسئولان هیچ تمایلی ندارند که در خیابان لاله زار سینمایی باشد.