دانشگاه باید چگونه در جامعه اثرگذار باشد؟

    کد خبر :58859

معاون پژوهشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در گفتگو با تسنیم: دانشگاهی که صرفا به مقاله نویسی و کار علمی بی ارتباط با جامعه بپردازد، جامعه را به توسعه نخواهد رساند.

به گزارش خبرنگاران پویا، دانشگاه به عنوان نهادی که متولی تربیت انسانها، اعطای نقش اجتماعی به افراد و تولید سرمایه اجتماعی کشور است دارای نقش راهبردی برای هر جامعه‌ی روبه پیشرفتی است. تبیین و چینش ساختارهای علمی، اهداف آموزشی و نسبت دانشگاه با عرصه اجتماعی واجد تعیین چارچوب کلی حرکت نخبگانی در جامعه است. چندین سال است در جمهوری اسلامی میان دانشگاه‌های آموزش محور، پژوهش محور، کارآفرین و حکمت بنیان، بحثهای مختلفی در گرفته، گاهی برخی دولتها، گفتمانها و مدیران سطوح میانی قائل به دانشگاه آموزش و پژوهش محور بوده و گاهی برخی دیگر قائل به دانشگاه کارآفرین و برقرای ارتباط میان صنعت و دانشگاه. عده‌ای دیگر از اندیمشندان که به دنبال دانشگاه حکمت بنیان هستند معترض نگاه کارآفرینیِ صرف به دانشگاه هستند و از این روند تحت عنوان تجاری شدن دانشگاه، به حاشیه رانده شدن علم و پژوهش و سرمایه زدگی جامعه یاد می‌کنند و آن را خطری برای جامعه فرهیخته و دینی قلمداد می‌نمایند. برای تبیین چیستی و ضرورت دانشگاه کارآفرین و درآمدزا به گفت‌وگو با دکتر وحید احمدی، معاون پژوهش و فناوری وزارت علوم، عضو شورای پژوهشهای علمی کشور و رئیس بخش مهندسی برق دانشگاه تربیت مدرس پرداختیم.

آیا اساسا از نظر شما دانشگاه، دارای ایده اولیه و ابتدایی هست و به تبع همین مسئله آیا دانشگاه درآمدزا در فرآیند ایده مطلوب برای تشکیل یک دانشگاه قرار می‌گیرد؟

-این بحث دارای دو جنبه علمی و مدیریتی است. تفکر کلان قبلی که دانشگاه‌ها براساس آن شکل گرفت، این بوده که دانشگاه یک مرکزی برای توسعه دانش و تربیت انسانهای توانمند است، اما سیر تحولی در دانشگاه‌های غرب به این نحو بوده که توسعه با دانشگاه‌ها و مراکز علمی کشور پیوند می‌خورد.

در واقع نظام توسعه بدون درنظر گرفتن دانشگاه نیست. محور اصلی برای توسعه پایدار، دانشگاه است. در این فرآیند و با در نظرگفتن توسعه پایدار، صرف درنوردیدن مرزهای دانش ملاک نخواهد بود. با نگاه توسعه پایدار، دانشگاه رکنی اثرگذار در فرآیند توسعه، مدیریت جامعه، روابط بین الملل، اقتصاد و اشتغال است.

سه نسل اصلی دانشگاه در انقلاب اسلامی

دانشگاه هم باید انسانی را بپروراند که اثرگذار باشد و هم جهت‌گیری‌اش اثرگذار در جامعه باشد. با این نوع تفکر شاهد شکل گیری نسلهای دانشگاهی هستیم مثل دانشگاه نسل اول که صرفا دانشگاهی است که مبنایش بر تربیت آموزش و تربیت دانشمند است. دانشگاه نسل دوم که مبنایش علاوه بر آموزش بر پژوهش است.

دانشگاه نسل سوم که اخیرا در جوامع توسعه یافته مطرح است همان دانشگاه‌های مبتنی بر کارآفرینی، خلاقیت و نوآوری است(entrepreneurial university) البته دانشگاه کارآفرین در جوامع غربی دارای موافقین و مخالفینی است اما باعث افت علمی نشده.

برخیها در ایران فکر می‌کنند که معنای تجارت و رفتن به سمت آن، این است که دانشگاه تبدیل به بنگاه تجاری شود حال آنکه منظور ما این نیست که دانشگاه به یک مرکز تجاری تبدیل بشود و استاد، تاجر شود بلکه به این معناست که دانشگاه مرکزی مبتنی بر خلاقیت و نوآوری بشود و صرفا مسئله‌اش، آموزش نباشد و مبنای دانشجو از رفتن به دانشگاه صرفا یادگیری نباشد بلکه اثربخشی در جامعه یک رکن اساسی این نوع دانشگاه خواهد بود.

اثربخشی یعنی محقق و تحقیقاتی را داشته باشیم که نتایجش مورد استفاده جامعه قرار بگیرد. با این رویکرد است که مفاهیمی نظیر اقتصاد دانش بنیان شکل می‌گیرد. اقتصاد دانش بنیان یعنی اقتصادی که با مبانی علمیِ خلاق، اثرگذار و نوآورانه باشد.

معنای دانشگاه درآمدزا

شما در فرمایشاتتان منکر مفاهیمی نظیر علم برای علم، آموزش برای آموزش و… شدید. برخی از مخالفین دانشگاه درآمدزا هم به دنبال علم برای علم و… نیستند و از علم و کار علمی توقع خروجی برای جامعه دارند اما مشکل‌شان این است که چرا باید این خروجی، درآمدزایی باشد؟ چرا باید مسئله درآمدزایی در دانشگاه برجسته باشد؟

– منظور ما از درآمدزایی، اثرگذاری است. به اعتقاد بنده در بطن اثرگذاری، ارزش افزوده نهفته است. برای مثال یکبار شما مقاله‌ای می‌نویسید که هیچ ارتباطی با جامعه و زندگی مردم ندارد. خب درست است که کار شما از حیث علمی ارزشمند و قابل قبول است اما وقتی هیچ تاثیری بر زندگی مردم نگذارد، به چه دردی خواهد خورد؟! شما 50هزار مقاله بنویسید اما وقتی اقتصادتان وابسته باشد، فرهنگتان متاثر از جای دیگری باشد، علوم پایه‌تان ضعیف باشد و… به چه دردی خواهد خورد؟!

ثروت آفرینی صرفا به معنای این نیست که پول کلانی ایجاد کند بلکه وقتی شما محصول داشته باشید آنگاه  خود به خود خریدار و متقاضی خواهید داشت. بنابراین، دوستان نگویند چون به دنبال درآمدزایی هسیتد پس قصد آلوده کردن علم را دارید، غایت ما اثربخشی و ارزش افزوده است که این مفهوم را دنیا نیز پذیرفته. البته ما به علوم و تحقیقات بنیادی مثل ریاضیات، فیزیک، فلسفه و… نیازمندیم اما همینها پایه تحقیقات کاربردی و تقاضا محور هستند.

ما دانشگاه‌های نسل اول را در ابتدای انقلاب داشتیم. 10-15 سال بعد از انقلاب که دوره‌های تحصیلات تکمیلی ایجاد شد، مقطع دکتری راه‌اندازی شد و… کم کم وارد نسل دوم دانشگاه‌ها شدیم البته منظورم این نیست که تمام دانشگاه‌ها تغییر فرم دادند ولی وارد فضای نسل دوم شدیم. اخیرا هم به دلیل داشتن ظرفیتهای بالا، داشتن اساتید خوب و بسیار، داشتن مقالات، تحقیقات و محققین خوب، داشتن آزمایشگاه، پژوهشگاه و…کم کم وارد مسیر کارآفرینی شده‌ایم. الان یکی از پروژه‌های اقتصاد مقاومتی وزارت علوم، برنامه ریزی برای تحقق دانشگاه کارآفرین است.

محورهای این برنامه چیست؟

– این است که چگونه برنامه‌های دانشگاه‌ها، مراکز پژوهشی و… هم از لحاظ نظام برنامه‌ریزی و آموزشی هم از لحاظ زیرساختی و هم از لحاظ ارکان و جهت‌گیری مجموعه، به سمتی بروند که خروجی‌شان افرادی بشود که علاوه بر کسب مهارت، توان خلاقیت و زایندگی هم داشته باشند. دانشجویان بتوانند زایش ایده داشته باشند و صنعت را اداره کنند. الان اگر دانشگاه‌هایی نظیر هاروارد، استنفورد، MIT و… موفق هستند این نیست که صرفا افراد صاحب مهارت تربیت می‌کنند بلکه افرادی تحویل می‌دهند که خلاقیت، اعتماد به نفس دارند و نوع آموزش‌شان بدین شکل است که کسانی را تربیت کنند که بتوانند در صنعت نقش داشته باشند. ما باید افرادی را تربیت کنیم که بتوانند فرضا مسیر صنعت خودرو سازی را تغییر بدهند. کسی می‌تواند تاثیرگذار باشد که در R&D صنعت، تحول ایجاد کند و آن را متصل به دانشگاه نماید و پروژه استاد و دانشجوی ما پروژه R&D در صنعت باشد.

این مسیری است که هدف ماست. مثلا اگر فردی فارغ التحصیل مهندسی شیمی است نباید صرفا در کارخانه مشغول به کار بشود بلکه مطلوب ما این است که بتواند خلاقیت و تحول ایجاد کند. امروزه شرکتهای کره‌ای نظیر سامسونگ، LG و… با مراکز دانشگاهی و علمی متصل هستند و هر دو همکاری دو سویه دارند. کره جنوبی بیش از 4درصد از بودجه‌اش را برای R&D اختصاص می‌دهد اما بودجه ما حدود نیم درصد از کل بودجه مان است.

فضای موجود این است که دانشگاه‌های ما تاکنون بیشتر آموزش و پژوهش محور بودند اما در این چند سال اخیر ما سعی کردیم با ایجاد مراکزی مثل مرکز رشد، مرکز نوآوری، مرکز کارآفرینی، مرکز TTO، پارکهای علم و فناوری و… درون دانشگاه‌ها، به سمت دانشگاه کارآفرین برویم. در این فرآیند سعی کردیم R&D صنعت را به درون دانشگاه‌ها وارد کنیم.

نسبت علم و فناوری

تکنولوژی که یکی از موتورهای اصلی پیشبرنده توسعه است محصول یک اندیشه پایه‌ای است. آیا درست است که بدون ایجاد اندیشه جامع صحیحی مخصوصا در حیطه علوم انسانی و فلسفه‌های مضاف و… به سمت تکنولوژی و دانشگاه کارآفرین برویم؟

– تکنولوژی جدای از علم نیست بلکه محصول آن است و این دو مقوله همدیگر را توسعه می‌دهند و بالنده می‌کنند. اینکه این موارد را جدا کنیم و مثلا بگوییم علم از ثروت جداست، غلط است زیرا درون علم ثروت نیز وجود دارد. اگر شما علم اثرگذار داشته باشید آنگاه تکنولوژی، تاثیرگذاری و… را هم خواهید داشت. الان در بسیاری از شرکتهای بزرگ دنیا مثل google، apple و… فارغ التحصیلان رشته‌های علوم انسانی حضور دارند. در قسمت بازاریابی‌شان، حقوقی‌شان، اقتصادی‌شان و… متخصصین علوم انسانی هستند، این بدان معناست که در آنجا هدف افراد از رشته علوم انسانی صرفا مطالعه کتب و نوشتن مقالات علمی نیست بلکه برای اثرگذاری در جامعه و کاربرد در حیطه‌های مختلف به دانشگاه می‌روند.

علوم انسانی از علوم فنی، تکنولوژی و… جدا نیست بلکه اینها درهم تنیده هستند. امروزه مرزهای علم در جهان برداشته شده زیرا مقوله‌ای به نام میان رشته‌ایها(inter desciplinaries) مطرح است و علم مرز ندارد.

امروزه خیلیها قائل هستند که مقولاتی نظیر دانشگاه صنعت بنیان، دانشگاه حکمت بنیان و… صرفا در حد یک ایده انتزاعی بوده و ساختار و روند علمی هیچ کدام از دانشگاه‌های ما مبتنی بر یک ایده و طرح اولیه نبوده بلکه دانشگاهی ایجاد شده و با مدیریتی کوتاه یا میان مدت، پیش رفته است. نظر شما چیست؟

– بنده قائل نیستم که با این قاطعیت مدعی فقدان هرگونه طرح ابتدایی برای ایجاد دانشگاه بشویم زیرا حتی وقتیکه شما یک مؤسسه ساده‌ای را ایجاد می‌کنید قبلش برنامه می‌ریزید، اهداف را مشخص می‌کنید و… و این روند درباره دانشگاه هم صادق است و از قبل ایجاد آن، اهداف، کارها و… تبیین می‌شوند اما مثلا اگر گفته شود که شما از ابتدای ایجاد دانشگاه الف، قصد دیگری داشتید و الان در میانه کار تغییر جهت می‌دهید، بنده با این بیان موافقم. الان خود ما سعی داریم با ایجاد مراکز رشد، ایجاد TTO در چهار دانشگاه و… همین دانشگاه موجود را به سمت دیگری که مطلوبمان است( دانشگاه کارآفرین) تغییر جهت دهیم.

مشکلات اصلی دانشگاه موجود که مانع اهداف مورد نظر شما از دانشگاه مطلوبتان است چیست؟

– مهمترین مشکل ما فرهنگ و نوع نگرش خود دانشگاهیان و افراد بیرون از دانشگاه به آن است. مثلا یک استاد تا قبل از این حاضر نبود به دنبال ایجاد شرکت دانش‌بنیان و… باشد و صرفا به دنبال ترجمه کتاب و… بود اما امروزه اساتید ما سعی دارند اولا یک مقاله در طراز بین المللی بنویسند ثانیا ثبت اختراع داشته باشند و ثالثا با صنعت، همکاری داشته باشند. این یعنی اساتید ما به سمت کارآفرینی و نگاه اثرگذار رفته‌اند. در اروپا و آمریکا، استاد باید برود از بیرون دانشگاه پروژه بگیرد تا به او دانشجوی دکترا بدهند و موقعیتش شغلی اش تثبیت شود .

در ضمن باید در دانشجویان هم یک تغییر نگرشی ایجاد بشود و از بدو ورود به دانشگاه دنبال این باشند که تحقیقات علمی و یادگیری علوم به سامان‌دهی زندگی‌شان منتج شود یعنی پس از دریافت دکترا به فکر ایجاد شرکت و… باشند و محصول ارائه بدهند. دانشجو نباید فکر کند که اگرصرفا مدرک علمی‌اش بالا باشد، پُست بالاتری می‌گیرد بلکه باید فکر کند که از دانشگاه یک مهارت و شیوه فکری کسب کند و زندگی‌اش را بر پایه آن بنا نهد.

نباید سرمایه دانشجو، مدرک‌اش باشد بلکه تخصص او باید سرمایه‌اش باشد. باید استاد، پروژه محور باشد و دانشجو به دنبال تخصص باشد و ارتباط صنعت (حوزه تقاضا) و دانشگاه به صورت منسجمی شکل بگیرد و برای دانشگاه بودجه مناسبی در نظر گرفته شود.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید