جنبشهای بدون رهبری و خطر صعود عوامفریبی
در سالهای اخیر جنبشهای متعددی در مناطق مختلف جهان اتفاق افتادهاند که در یک چیز مشترکند: فقدان رهبری. جنبشهای بدون رهبری، ممکن است زمینه را برای صعود افراد عوامفریب مهیا کنند.
به گزارش فرارو، از اوایل دهه کنونی میلادی، در سرتاسر جهان جنبشهایی در اعتراض به شرایط نامساعد اجتماعی و سیاسی بروز پیدا کردهاند که همگی فاقد رهبری واحد هستند. کارن راس، دیپلمات سابق بریتانیایی و مؤلف کتاب «انقلاب بدون رهبر»، طی یادداشتی در روزنامه گاردین، این گونه جنبشها و نحوه مهار انرژی آنها را بررسی کرد. او نوشت: «جنبش جلیقهزردها در فرانسه، یک خیزش سیاسی بدون رهبر است. این اولین جنبش نیست و آخرین جنبش هم نخواهد بود. (جنبشهای) اشغال، بهار عربی و میتو نمونههای اخیر دیگری از این سیاستورزی جدید است. برخی از آنها خوب و برخی دیگر خوب نیستند: یک جنبش بدون رهبر و خودجوش در (وبسایت) ردیت، به انتخاب دونالد ترامپ کمک کرد. اما جنبشهای بدون رهبر در حال گسترش هستند و ما نیاز داریم که بفهیمم اینها از کجا میآیند و اقدام مشروع چیست و اگر میخواهید چنین جنبشی به راه بیندازید، چه چیزی به کار میآید و چه چیزی به کار نمیآید.»
به نوشته راس، بهار عربی از فداکاری یک جوان ناامید در تونس شروع شد و شورش به سرعت در سراسر منطقه گسترش یافت. دقیقا همانگونه که اعتراضات در فرانسه تکثیر شدند. در سیستمهای بسیار پیچیده و به هم پیوسته، مانند جهان امروزی، اقدام یک عامل واحد، میتواند جرقه چیزی را در کل سیستم بزند که نظریهپردازان پیچیدگی به آن «تغییر مرحلهای» میگویند. ما نمیتوانیم پیشبینی کنیم که کدام عامل یا چه واقعهای ممکن است آن جرقه باشد. اما از قبل میدانیم که پیوندهای متکثر جهانمان فرصت بیسابقهای برای صعود و گسترش جنبشهای بدون رهبر فراهم میکند.
از دیدگاه راس، جنبشهای بدون رهبر از ناامیدی از سیاستورزیهای سنتی بالا به پایین ناشی میشود. نه فقط کسانی که در خیابان هستند بلکه بسیاری از افرد در این ناامیدی مشترک هستند. نظرسنجیها نشان میدهد که اکثریت بزرگی از افکار عمومی فرانسه از جلیقهزردها حمایت میکنند. چه کسی باور دارد که نوشتن نامه به نماینده پارلمان یا امضا کردن یک درخواست از دفتر نخستوزیر میتواند تغییری در مشکلاتی نظیر نابرابری، بحران مزمن مسکن یا فاجعه درحال ظهور آبوهوایی ایجاد کند؟ حتی رأی دادن هم مثل یک واکنش ضعیف به این مشکلات عمیق شده است. مشکلاتی که نه فقط به سیاستهای دولت مربوط میشود بلکه بیشتر از عملکرد خود سیستم اقتصادی نشأت میگیرد.
راس ادامه داد آنچه این جنبشها با آن مخالفت میکنند، معمولا واضح است، اما آنچه ارائه میکنند لاجرم وضوح کمی دارد و این ماهیت آنهاست. خیزشهای سریالی مردمی بهار عربی همگی، در تونس و سایر کشورهای عربی، با حکمرانی مستبدانه مخالفت کردند. اما در بیشتر جاها هیچ توافقی درباره نوع حکومتی، که جایگزین دیکتاتورها میشود، وجود نداشت. در مصر، اعتراضات میدان تحریر، از ایجاد یک حزب سیاسی دمکراتیک و منظم که بتواند در انتخابات پیروز بشود، عاجز ماند. در مقابل، اخوان المسلمین، گروه منظم و دیرینه که برای چنین لحظهای آماده بود، وارد عرصه شد تا خلأ سیاسی را پر کند. در نتیجه، این امر اعتراضات گسترده دیگری را موجب شد. این اعتراضات دیکتاتور دیگری را، که در سرکوب همتای حسنی مبارک است، بر سر کار آورد.
در ادامه یادداشت آمده، وقتی که تقاضا برای تغییر در هنجارهای روابط اجتماعی -مثل پایان دادن به آزار جنسی – بیشتر از تقاضا برای تغییر قوانین است، نتایج میتواند سریع، پایدار و مثبت باشد. جنبش میتو در سراسر جهان روابط جنسیتی را زیر سوال برد. دامیان گرین، معاون نخستوزیر بریتانیا و نیز یک وزیر دیگر در هند، مجبور شدند استعفا دهند. نتایج یکسان و جهانشمول نیست، اما آزاردهندگان جنسی از مناصب خود در رسانه، سازمانهای مردمنهاد و دولتها اخراج شدند.
راس افزود برخی اقدامات جمعی مستلزم رهبری بود. تبعیض نژادی علیه جنبش حقوق مدنی آمریکا عمیقا هم در جامعه آمریکایی و هم در قوانین آن ریشه داشت مارتین لوتر کینگ و سایر رهبران توجه دقیقی به استراتژی مبذول داشتند و تاکتیکها را طبق آنچه به کار میآمد و آنچه به کار نمیآمد، تغییر دادند. با این حال، کینگ به درستی اعلام کرد که برابری پایدار و واقعی مستلزم اصلاح سرمایهداری، یعنی تغییر خود سیستم، است. به یک معنا، هدف او از فردی به جمعی تبدیل شد. اینجا بود که کارزار او با موانعی مواجه شد. زمانی که کینگ از برابری اقتصادی سخن گفت، هیجان فروکش کرد. هیچ اجماعی بر سر تشخیص بیماری یا راه حل وجود نداشت.
جنبش اشغال، با مشکل مشابهی روبرو شد. این جنبش موفق شد که نابرابری و بیعدالتی اقتصادی را به جدالهای اصلی سیاسی وارد کند. سیاستمداران قبلا از این موضوع اجتناب میکردند. اما اشغال هم نتوانست برای اصلاح سیستم برنامه سیاسی خاصی ارائه کند. راس تصریح کرد: «وقتی که اعتراضات این جنبش در پارک زوکوتی شهر نیویورک آغاز شد من آنجا بودم. “مجمع عمومی” از شرکتکنندگان دعوت کرد که درخواستهایشان را روی برگهای بنویسند و به درختها بچسبانند. ایدهها، از ارسال درخواست به واشنگتندیسی تا جایگزین کردن دلار، به سرعت چسبانده شد. البته بسیاری از این ایدهها با یکدیگر ناسازگار بودند.» به همین دلیل، پاسخ بدون رهبر به فاجعه تغییرات آبوهوایی شکننده است. قابل توجه است که جلیقهزردها دقیقا با همان چیزی – یعنی با افزایش مالیات سوخت توسط ایمانوئل ماکرون- مخالفت کردند که جنبش شورش انقراض آن را درخواست کرده بود. شورش انقراض، یک جنبش جدید بدون رهبر در بریتانیاست. این جنبش خواهان به کارگیریهای سیاستهای قاطع برای به صفر رساندن انتشار کربن است. پیشنهادات ماکرون، که به فقیرترین اقشار ضربه کاری زد، نشان داد که حل کردن بحرانهای محیط زیستی و نابرابری مستلزم پیدا کردن یک راه حل جامع و دقیق برای هر دو بحران است. اما، همانگونه که همه حاضران پارک زوکوتی تصدیق خواهند کرد، جنبشهای بدون رهبر ثابت کردهاند که از انجام چنین تصمیمسازیهای پیچیده عاجزند.
سیاستمداران حزبی سنتی، که بر مشروعیتشان تاکید میکنند، اصرار میکنند که چنین مشکلاتی فقط از طریق اعمال سیاستهای بالا به پایین قابل حل است. اما زمانی که اغلب افراد در خصوص اوضاع حائز اهمیت احساس ضعف میکنند، این ممکن است اعتراضات بیشتری را برانگیزد.
راس نوشت: «نهایتا برای حل کردن چالشهای عمیق سیستمی، ما به ساختارهای جدید تصمیمسازی شمولی و مشارکتی جهت مذاکره بر گزینههای دشوار نیاز داریم.»
او افزود: «لاجرم، جنبشهای بدون رهبر، با پرسشهایی پیرامون مشروعیتشان مواجه هستند. یک پاسخ، در روشهای آنها نهفته است. دولت ماکرون، از خشونتهای پاریس و دیگر جاها استفاده و ادعا کرد که جنبش جلیقهزردها غیرمشروع و ضددمکراتیک است. مهاتما گاندی، و بعدها کینگ، متوجه شدند که اقدامات غیرخشونتآمیز – مانند نافرمانی مدنی رژه نمک یا بایکوت اتوبوسهای مونتگومری- جلوی چنین حملاتی توسط مقامات را میگیرد. در مقابل، خشونت آن مقامات – مانند دولت استعمارگر بریتانیا یا پلیس ایالتهای جنوب آمریکا- در برابر اعتراضات مسالمتآمیز به افزایش مشروعیت این اعتراضات و جلب توجه جهانی کمک کرد.»
به نوشته راس، علم سامانههای پیچیده به ما چیز مهم دیگری میگوید. تغییرات سیستمی گسترده زمانی اتفاق میافتد که سیستم آماده تغییر یا اصطلاحا در نقطه بحران قرار گرفته است. در خاورمیانه، که درباره وضعیت سیاسی آن خشم جهانی وجود داشت، برای شعلهور کردن آتش شورش فقط یک کبریت کافی بود. اگر با افراد در دانشگاههای بریتانیا و آمریکا دیدار کنید، ناامیدی فزایندهای از سیستم اقتصادی و سیاسی خاورمیانه میشنوید. سیستمی که به نیازهای ۹۹ درصد مردم کاملا بیاعتناست و هیچ پاسخ معتبری برای وضعیت اضطراری اقلیمی ندارد.
راس در پایان مدعی شد برای بیان این ناامیدی، جنبشهای بدون رهبر بیشتری ظهور خواهند کرد و عوامفریبان دستراستی بیشتری، مانند ترامپ یا بوریس جانسون، که دنبال بهره گرفتن از این ناامیدی به نفع خود هستند، ظهور خواهند کرد. برای اینکه امور درست پیش برود، ما باید بر عدم خشونتورزی و همچنین تعهد به گفتگو با مخالفان، و نه محکوم کردن آنها، تاکید کنیم. به طرز آشفتهای، نوع جدیدی از سیاستورزی در پیش داریم.