برای فراهم شدن فضای فعالیت اصلاح طلبانه، نباید فقط منتظر اقدامات روحانی باشیم /مبانی فکری روحانی با بخشی از اصولگرایان قرابت دارد
علیرضا علوی تبار فعال سیاسی گفت:گستردگی مشاوره ها و گفت وگوهای درونی میان اصلاح طلبان توانسته است، انسجام آنها را حفظ کند. برخی تلاش های انسجام شکن هم ناشی از سوءتفاهم ها و برخی توهم های شخصی بوده است با کنترل جمعی خنثی گردیده است.
انتخابات ریاست جمهوری سال 92 و حمایت اصلاح طلبان از حسن روحانی را می توان نقطه عطفی در عرصه سیاست داخلی به حساب آورد. رد صلاحیت ها دست اصلاح طلبان را چنان در پوست گردو گذاشت که راهی غیر از ائتلاف نداشتند. ائتلافی که به زایش گفتمان اعتدال انجامید و اکنون بعد از چهار سال فضای سیاسی کشور را به سوی تغییرات تازه می کشاند.
گویا تجربه همراهی با کاندیدایی خارج از جریان سیاسی خود فعالان اصلاح طلب را به این نتیجه رسانده است که برای پیشبرد پروژه اصلاحات مردم سالارانه باید در قدرت باشند نه بیرون از آن. حال اگر بهای رسیدن بر مسند قدرت کمی عقب نشینی باشد نیز می پذیرند. طرح ایده تقدم استراتژی بر ایدئولوژی از همین رویکرد حکایت می کند.
مساله اینجا است که اصلاح طلبان در این باره تفاهم کامل ندارند و برخی از چهره های این جریان همچون محمدرضا عارف از حالا موضع خود در انتخابات آتی را مشخص کرده و می گویند که خبری از ائتلاف نخواهد بود. انتخابات 92 و پیروزی حسن روحانی بر جریان اصولگرا نیز تاثیرات قابل توجهی گذاشته است. به اعتقاد برخی کارشناسان استقبال از گفتمان اعتدال و ایجاد فرصت برای ظهور یک جریان میانه رو مشخص ترین اثر آن انتخابات است.
علی رضا علوی تبار فعال سیاسی اصلاح طلب اگرچه به وجود شکاف هایی در درون جریان اصلاحات قائل نیست اما به زایش یک جریان راست میانه که مقتضیات زمان را می داند؛ باور دارد. آنچه در ادامه می آید مشروح گفت وگوی او با «نامه نیوز» است.
****
* وضعیت کنونی اصلاح طلبان را از نظر انسجام درونی را چطور می بینید؟
میزان انسجام هر جریان فکری- سیاسی به چند عامل بستگی دارد. یک عامل میزان شفافیت و صراحت اصول و چارچوب های فکری و ایدئولوژیک آن جریان است. عامل دیگر به راهبرد و تاکتیک های آن باز می گردد. وجود یک راهبرد اعلام شده که در جریان گفت وگوهای درونی تاکتیک های لازم از آن استخراج شود، کمک زیادی به انسجام می کند. عامل سوم میزان سازمان یافتگی است.
*منظورتان از سازمان یافتگی چیست؟
منظوم از سازمان یافتگی ، تقسیم کار، تفویض اختیار و مسئولیت، تعریف ارتباطات و سلسه مراتب و ایجاد هماهنگی میان اجزاء است. تاکنون وجود رهبری دارای اعتبار و گستردگی مشاوره ها و گفت وگوهای درونی میان اصلاح طلبان توانسته است، انسجام آنها را حفظ کند. برخی تلاش های انسجام شکن هم ناشی از سوءتفاهم ها و برخی توهم های شخصی بوده با کنترل جمعی خنثی گردیده است.
*پس جریان اصلاحات را در حفظ انسجام موفق ارزیابی می کنید. به این ترتیب دلیل صحبت از بازنگری در شورای عالی سیاست گذاری چیست؟ چرا برخی از اصلاح طلبان مثل آقای عبدی از ضرورت ایجاد یک تشکیلات شفاف صحبت می کنند؟
برای تداوم انسجام همانطور که آقای عبدی تصریح می کنند، احتیاج به بازسازی نهادهایی است که قرار است تصمیم گیری جمعی نمایند. بازسازی و نوسازی «شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان» ، « بازتعریف فرآیندهای تصمیم گیری و شفاف سازی آنها» و متناسب کردن حق تصمیم گیری با میزان پشتوانه اجتماعی در درون جبهه اصلاحات ضروری است. تا آنجا که می دانم اقداماتی در این زمینه در حال طراحی است.امیدوارم که پس از نوسازی و بازسازی تشکیلاتی امکان گفت وگوی انتقادی جمعی در مورد دیدگاهها و راهبردها نیز فراهم شود.
* از انسجام درونی اصلاحات صحبت می کنید در حالی که شاهدیم اختلاف نظرهایی وجود دارد. مثلا موضوع تقدم استراتژی بر ایدئولوژی. نظر شما در مورد این ایده چیست؟ فکر می کنید اصلاح طلبان برای داشتن سهم بیشتر از قدرت باید اصول فکری خود را در الویت دوم قرار دهند؟
سیاست ورزی بدون داشتن هدف و آرمان مشخص نه تننها بیهوده است بلکه مضر نیز هست. سیاست ورزی بی آرمان نوعی ارضای شهوت قدرت است. تجربه تاریخی به ما نشان داده است که تنها افراد و جریان هایی ماندگار هستند که «اصولی» را در سیاست مورد توجه قرار دهند و بر محور آنها حرکت کنند. البته منظور از اصول پرنسیب داشتن است و نه بنیادگرایی. این اصول با انعطاف پذیر بودن در سیاست مغایرتی ندارد. استراتژی هر جریانی حاصل تعامل میان «آرمان های» آن جریان با تحلیل آن جریان از «فرصت ها و تنگناهای موجود» است. وحدت استراتژیک حاصل وحدت بر سر این دو محور است. در واقع «استراتژی» تجلی «ایدئولوژی» در شرایط فعلی است. از این رو به طور اصولی اولویت استراتژی بر ایدئولوژی بی معنا است اما یک جریان فکری- سیاسی می تواند در مقاطعی با توجه به اولویت های ملی با سایر جریان ها ائتلاف کرده و یک طرح واحد را پیش ببرد. اما باید ضرورت این ائتلاف برای همه فعالان توضیح داده شود و دستاورد و نتیجه مورد انتظار آن نیز مشخص گردد. در غیر این صورت به بی اعتباری آن جریان سیاسی منجر شده و پیامدهای تلخی خواهد داشت. ائتلاف با سایر جریان ها بایستی همراه با تاکید بر مواضع و تفاوتها صورت گیرد. اگر ما هویت خود را انکار کنیم ائتلاف ما هیچ کمکی نمی کند. نه به ما و نه به موئتلفان. همراهی با حفظ اصول و با تصریح آن و توضیح ضرورت های آن باید صورت گیرد.
* بنابراین به شرط توضیح کامل برای همفکران و توجه به تفاوت ها و هویت اصلی ایده تقدم استراتژی بر ایدئولوژی را می پذیرید. نظر شما در مورد آینده سیاسی اصلاح طلبان چیست؟ برخی معتقدند روحانی در دولت دوم محافظه کارانه تر عمل می کند. از آنجایی که در دو انتخابات قبلی اصلاح طلبان راهی غیر از حمایت از یک کاندیدای غیر اصلاح طلب (روحانی) نداشتند، اگر روحانی به این رویه ادامه دهد؛ فضای انتخابات 1400 چقدر برای حضور اصلاح طلبان باز خواهد ماند؟
اصل این است که اصلاح طلبان همیشه از نامزدی حمایت کنند که هم چارچوب فکری اصلاح طلبی داشته باشد و هم الگوی رفتاری متناسب با آن. اما نامزد اصلاح طلبان لزوما نباید از میان چهره های شناخته شده و مشهور اصلاح طلب باشد. هدف از شرکت در انتخابات تقویت «اصلاح طلبی» است و نه به قدرت رساندن «اصلاح طلبان». هر کس که حاضر باشد برنامه ها و خط مشی های اصلاح طلبانه را پیش ببرد می تواند مورد حمایت اصلاح طلبان قرار گیرد. بهترین حالت این است که افرادی که در افکار عمومی هم به عنوان اصلاح طلب شناخته می شوند پیشبرد این پروژه یعنی «اصلاحات مردم سالارانه» را بر عهده گیرند. اما اگر محدودیت ها مانع معرفی چنین شخصی شد و در میان نامزدها افرادی بودند که بتوان با اطمینان از پیگیری پروژه اصلاحات توسط آنها سخن گفت، می توان از نامزدی آنها دفاع کرد.
برای فراهم شدن فضای فعالیت اصلاح طلبانه، نباید تنها منتظر اقدامات آقای روحانی بود. اصلاح طلبان به عنوان یک جریان «تولید کننده اندیشه و ایده» که از حمایت اجتماعی خوبی نیز برخوردار است باید با سازماندهی بهتر قدرت اجتماعی خود را از قوه به فعل درآورد و فضا را برای فعالیت خود فراهم کند. البته می توان در این زمینه در گفت و گوی با دولت هم وارد شد و دولت را نیز قانع و تشویق کرد که به این سو حرکت کند.
*به نظر می رسد که آقای روحانی (به ویژه در دولت دوم ) در یک وضعیت «مهار دوجانبه» با اصلاح طلبان و اصولگرایان مواجه شده است. قبول دارید ؟
این تحلیل خیلی بدبینانه است. باید محدودیت ها و تنگناهای ایشان را در انتخاب و تصمیم گیری درک کرد. اگر مجموعه خط مشی ها و اقدامات ایشان در جهت کاهش بحران های کشور و کاهش تنش های خارجی آن باشد و کشور را به حالت «عادی» بازگرداند، باید از آن حمایت کرد. حتی اگر ایشان و دولتشان بی توجه به اصلاح طلبان بوده و جایگاه مناسب برای آنها در تصمیم گیری قایل نباشند.
آنقدر مشکلات کشور جدی و اساسی است و آنقدر خطرارتی که کشور و آینده آن را تهدید می کند مهم است که همه جریان های میهن دوست باید با نوعی فداکاری زمینه را برای اقدامات بنیادی که به اصلاح ساختارها می انجامد فراهم نمایند. حتی اگر اینکار منجر به نادیده گرفته شدن و محروم شدن از برخی از حقوق باشد.
*با پذیریش اینکه جریان اصلاح طلب در حال این فداکاری است، سراغ نسبت دولت و جریان اصولگرا برویم. جدال و مباحثه برسر به چالش کشیده شدن برخی تعاریف امور رسمی میان دولت مستقر با جریان اصولگرا کمتر از دولت گذشته است. این به جهت روحیه محافظه کارانه آقای روحانی است یا تصمیم اصولگرایان در قطب مقابل دولت نشدن ؟
این تحلیل هم خیلی خوشبینانه است. این وضعیت از یک سو نشان دهنده درک موقعیت از جانب مراکز اصلی قدرت است و از سوی دیگر حاصل گفت وگو و توافق های آقای روحانی با رقبای سیاسی. البته باید قدری منتظر بود و زود نتیجه نگرفت. احتمالا جریان های رقیب فعلا با نوعی سکوت و انتظار در حال بازسازی درونی خود و حل مسایل پیش آمده در داخل جریان خود هستند. این احتمال به گمان من بسیار زیاد است که انتخابات ریاست جمهوری 96 جریان اصول گرا را با پرسش های جدی در مورد آینده و سازماندهی اش مواجه و کم و بیش به خود مشغول کرده است.
*به نظر می رسد رییس جمهور تلاش کرده تا تارهای ارتباطی خود را با این جناح علی رقم اختلاف در روش و یا عقیده حفظ کند. شما نسبت آقای روحانی با اصولگرایان و اصولگرایان با آقای روحانی را چگونه می بینید ؟
مبانی فکری آقای روحانی با بخشی از اصولگرایان قرابت و نزدیکی دارد. آنچه آقای روحانی را متمایز می کند درک موقعیت و مقتضیات زمان است. شکستهای پیاپی اصولگرایان و بحران هایی که از خط مشی های آنها ناشی شده است، بخشی از آنها را واقع بین ترکرده و احساس می کنند که بایستی با توجه به مقتضیات زمان در نگاه ها و اقدامات پیشین تجدید نظر کنند. تصور من این است که از ائتلاف بخشی از اصولگرایان با آقای روحانی و حلقه های اطراف ایشان یک جریان راست گرا و میانه رو در روزهای آینده شکل می گیرد. جریانی که اگرچه از نظر سیاسی و اجتماعی محافظه کار است اما مقتضیات زمان را درک می کند و سازوکارهای مردم سالاری را نیز کم و بیش می پذیرد. اما بخشی از اصول گرایان که به اصول گرایان تندرو مشهور هستند فاصله خود را با ایشان حفظ کرده و کماکان موضعی مخالف و منتقد خواهند داشت. جریان راست میانه رو البته تکیه گاه اجتماعی قوی تری از راست تندرو خواهند داشت و تا سالها می تواند در عرصه رقابت های مسالمت آمیز سیاسی در ایران تعیین کننده و مهم باشد.