بازگشت گردان عمار به خاطره‌ها در تنگه ابوقریب

    کد خبر :222253

تنگه ابوقریب آنچنان سی و ششمین جشنواره فیلم فجر را تحت تأثیر قرار داد که فیلم‌هایی که پیش و پس از این فیلم در ‌مهم‌ترین رویداد سینمایی کشور به نمایش درآمد، تحت تأثیر این فیلم مهم در تاریخ سینمای ایران قرار گرفت؛ فیلمی که استاندارد فیلم‌ساز جنگی را در ایران چند گام ارتقا بخشید و در عین حال، این واقعیت را به ناظران عیان شد که به جز بچه‌های لوس سینمای ایران، دیگرانی هستند که به مراتب بهتر می‌توانند بزنگاه سخت انتخاب و واقعیت نبرد مقدس مردم ایران را در مقابل متجاوز به تصویر بکشند.

«تابناک»، مهدی خرم‌دل؛ در 21 تیرماه 1367، حمله وسیعی سراسر جبهه جنوب را درگیر می‌کند، یکی از نقاط حساسی که دشمن قصد عبور از آن و رسیدن به شهرها و جاده‌های کلیدی ایران را دارد تنگه ابوقریب است؛ تنگه‌ای که نام و خاطره اش در میانه تاریخ رسمی روزهای پایانی جنگ گم شده؛ تنگه‌ای که محل مقاومت افراد گردان عمار بود. این خلاصه داستان فیلمی است که قرار است آخرین نبرد را در فاصله یک هفته تا صدور قطعنامه 598 به عنوان نقطه اصلی پایان جنگ تحمیلی به تصویر بکشد.

بهرام توکلی، کارگردان آثاری چون «پابرهنه در بهشت»، «پرسه در مه»، «اینجا بدون من» و «من دیه‌گو ماردونا هستم»، این بار سراغ فضایی متفاوت با آثار پیشینش رفت و در کنارش سعید ملکان است که در سال‌های گذشته نشان داده یک تهیه کننده مؤلف است و به همین دلیل انتظار می‌رفت با اثر بسیار متفاوت مواجه باشیم؛ اما با توجه به تجربه شکست خورده چهره‌هایی چون توکلی در فضای دفاع مقدس، برخی انتظار نداشتند با اثری مواجه شوند که اینچنین شگفت انگیز و باکیفیت باشد و مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد.

بهرام توکلی با وجود آنکه با سرمایه گذاری اوج اثرش را تهیه کرده، مسیری متفاوت از برخی کارگردان‌های دیگری که در این دوره با اوج همکاری و محصولاتی قلابی عرضه کرده‌اند، در پیش گرفته است. او نشان می‌دهد، یکباره عراق حمله می‌کند، عمده تیپ‌ها و گردان‌های لشکر محمد به تهران بازگشته‌اند و اکنون وقت آن رسیده هر آنچه نیرو در صحنه باقی مانده به سرعت خود را از دوکوهه به تنگه‌ای برساند که اگر از دست برود، دشمن دوباره بخش اعظمی از خوزستان را اشغال می‌کند.

در فیلمنامه به اقتضای داستان با کثرت کاراکتر مواجه هستیم؛ کاراکترهایی که لحظه به لحظه به میدان نبرد نزدیک می‌شوند و هرچه به صف آرایی در مقابل دشمن نزدیک‌تر می‌شوند، آنها را بهتر می‌شناسیم. البته قرار نیست از هر کاراکتر یک صفحه بلندبالا اطلاعات داشته باشیم؛ اما همین که می‌دانیم اینها وابستگانی دارند که هر یک گرفتاری دارد و قهرمان داستان که با اراده و اصرار از یک عکاسِ جنگ به یک رزمنده تمام عیار تبدل می‌شود، پدری زمین‌گیر دارد، برای همذات پنداری کافی است.

اصرار بر شناخت بیشتر کاراکتر و ارائه یک سابقه مفصل از هر یک، از رویکردهای عجیبی است که میان منتقدان داخلی مرسوم است؛ اما واقعیت آن است که در بسیاری از برترین آثار سینمای کلاسیک در ژانرهای مختلف از جمله ژانر جنگی، هیچ‌گاه اطلاعاتی درباره بیوگرافی کاراکترهای اصلی ردوبدل نمی‌شود اما قهرمان در جایگاهش ظهوری موثر دارد؛ بنابراین، اصرار بر اینکه فیلم باید حاوی اطلاعاتی باشد که منجر به شناخت تک تک کاراکترها شود، رویکردی غیرحرفه‌ای در نقد فیلم است.

در سینمایی که از فقدان قهرمان رنج می‌برد، «تنگه ابوقریب» بیش از یک قهرمان دارد و در نهایت پس از شهادت و مجروحیت مردان اصلی میدان، قهرمان دیگری ظهور می‌کند و این داستان پرشکوه را به نقطه طلایی می‌رساند تا فیلم در اوج به پایان رسد. آنجایی که دشمن در مقابل رشادت عماریون میدان نبرد را ترک می‌کند اما هنوز آتش بمب‌ها و گلوله‌ها زبانه می‌کشد، قهرمان در میانه میدان رخ می‌نماید؛ قهرمانانی که هر تماشاگری دلش می‌خواهد جای آنها باشد.

ریتم فیلم متناسب با حجم داستان و زمان فیلم به خوبی تنظیم شده و موسیقی به اندازه‌ای که در این فیلم استفاده شده، در بهبود ریتم فیلم تأثیر چشمگیری گذاشته است. کارگردان با علم به اینکه در پشت خاک‌ریزها و زیر گلوله بارانی که هر لحظه سرها و دست‌ها قطع می‌شود و قلب‌ها با گلوله سوراخ می‌شوند، کسی شعارهای آنچنانی نمی‌دهد، در لحظه آغاز نبرد از دیالوگ‌های بیهوده کاسته و به جای آنکه یک فیلم شعاری بسازد، یک فیلم جنگی واقعی ساخته که می‌توانید به فرزندان‌تان نشان دهید و بگویید که جنگ دقیقاً این شکلی است.

در بسیاری از فیلم‌های جنگی هالیوودی، یک میدان نبرد طراحی و در کنار این میدان نبرد، یک ریل گذاری طولانی انجام و به صورت خطی فیلمبرداری می‌شود و پلان‌هایی از میانه میدان نبرد نیز به پلان‌های اصلی که روی ریل گرفته شده، پیوند می‌خورد و سکانس را شکل می‌دهد. در معدودی از آثار جنگی شاهد حضور پررنگ دوربین روی دست بوده‌ایم و در این اثر نیز دوربین روی دست به خوبی قرار گرفته و کار می‌کند.

یکی از فلسفه‌های دوربین روی دست، نشان دادنِ آشفتگیِ فضا و بحرانی است که در جریان است و دیگری، مستندگونه کردن یک اثر سینمایی است. در این فیلم، دوربین روی دست هر دو کارکرد را داشته و فیلمبردار به خوبی توانسته خواسته کارگردان را عملیاتی کند. از قضا برخی ممکن است این حرکت فراوان و تکان‌های متعددی دوربین را جزو نقاط ضعف تلقی کنند اما وقتی قرار است سرنوشت یک کارگردان در صحنه نبرد طی چند پلان سکانس به تصویر کشیده شود، نمی‌توان دوربین را همچون یک ناظر آرام روی سه پایه قرار داد.

مهدی قربانی در نمایی از تنگه ابوقریب یادآور حسن خدابنده لو

مجموعه نقش آفرینی بازیگران این فیلم یک دست و شبیه رزمندگانی است که در مستندهایی نظیر مجموعه فیلم‌های روایت فتح مشاهده کرده‌ایم و مهدی قربانی به خوبی یادآور چهره‌هایی چون شهيد حسن خدابنده لوست که 22 تیر 1367 در ابوقریب شهید شد؛ هرچند سرنوشت قربانی در این فیلم چیز دیگری است. بی گمان، یکی از بهترین بازی های مهدی پاکدل، جواد عزتی، امیر جدیدی، حمیدرضا آذرنگ و مهدی قربانی در این فیلم سینمایی ثبت شده و ترکیب این بازیها با دکوپاژ کم نظیر بهرام توکلی است که تماشاگر را در میانه میدان نبرد قرار می‌دهد و بیننده حس می‌کند امروز 21 تیر 1367 است و او نظاره گر رشادت جوانان بی‌سپر ایرانی در مقابل لشکر زرهی تا دندان مسلح عراق است.

بهرام توکلی در نشست خبری این فیلم سینمایی استعاره‌ای عجیب را مطرح کرد و گفت امروز می‌تواند تنگه ابوقریب وحدت ملی ایران باشد که اگر دشمن از آن عبور کند، به سادگی پیش می‌رود و این فیلم به خوبی چنین حرف مهمی را بیان کرده بود، بدون آنکه قهرمانانش از کسی طلبکار باشند و از ابتدا تا انتها برای همدیگر و مردم بیانیه بخوانند.

این فیلم سینمایی برجسته ترین فیلم جنگی یک دهه اخیر و یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران که در برخی زمینه‌ها، از جمله دکوپاژ به عنوان وظیفه کارگردان فراتر از آنچه تاکنون در سینمای ایران مشاهده کرده‌ایم، است؛ فیلمی که با فاصله چشمگیر نسبت به دیگر آثار سینمای ایران، شایسته سیمرغ بلورین بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمبرداری است.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید