براي جنگ هاي آينده روي اين سه تنگه متمرکز شويد

    کد خبر :52986

تنگه هاي راهبردي بي شمارند. کافي است به تنگه هاي بسفر، جبل الطارق و سوئز بينديشيم، ليکن براي جنگ هاي آينده بهتر است روي اين سه تنگه متمرکز شويم: تنگۀ مالاکا، تنگۀ هرمز و باب المندب.
لورنتزو ويتا، در گزارشي در نشريه ايل جورناله (ايتاليا) نوشت:
تجارت در نظام جهاني شده اي مانند جهان ما، جبهۀ اصلي توسعه براي بسياري از کشورها به شمار مي آيد و نظارت بر مسيرهاي آن به معناي کنترل ثروت کشور خود و نيز کشورهايي است که از آن تجارت به حيات خود ادامه مي دهند. از اين جهت، دريا با مسيرهاي بين قاره اي اش هنوز هم بزرگ ترين راهي به شمار مي آيد که مسيرهاي تجاري جهان بر آن اصرار مي ورزند. مسيرهايي که در آنها همه چيز از نفت گرفته تا کالاهاي نيمه ساخته و محصولات نهايي حمل و نقل مي شود و به ويژه مسيرهايي که گذرهاي اجباري دارند که عبور از ميان آنها ضروري است. نظارت بر اين گذرها به معناي تأمين بقاي خود و در مقابل برخورداري از توان کنترل گذرهاي ديگران مي باشد.
تنگه هاي راهبردي بي شمارند. کافي است به تنگه هاي بسفر، جبل الطارق و سوئز بينديشيم، ليکن براي جنگ هاي آينده بهتر است روي اين سه تنگه متمرکز شويم: تنگۀ مالاکا، تنگۀ هرمز و باب المندب. با شروع از تنگۀ مالاکا فقط يک داده کافي است تا پي به اهميت اساسي آن ببريم: ٤٠% تجارت جهاني از اين تنگه عبور مي کند. تنگۀ مالاکا يک راهروي بسيار باريک است که اقيانوس هند را به اقيانوس آرام متصل مي کند. در اصل تجارت ميان کشورهاي حاشيۀ خليج فارس و کشورهاي خاور دور به ويژه تجارت نفتي از يک بخش دريايي به طول هشتصد کيلومتر که پهناي آن در برخي جاها حتي به دو و نيم کيلومتر مي رسد، عبور مي کند. بنا بر اين اتفاقي نيست که اين تنگه به همراه خليج عدن از سوي حومه مورد هجوم واقع شده باشد. اما به ويژه اتفاقي نيست اگر عربستان سعودي، هند، چين، ژاپن و کشورهاي عضو ASEAN که متحد آمريکا مي باشند، همگي علاقمند کنترل اين مسيرها باشند. حجم معاملات عظيم است و کشور چين به ويژه دقيقاً مي داند که اگر بخواهد به آفريقا، خليج فارس و اروپا برسد بايد لاجرم از آنجا عبور کند. متحدان آمريکا که همراه با واشنگتن نفع فراواني دارند که مسيرهاي تجاري چين به شکلي دچار اختلال شوند نيز به اين آگاهي رسيده اند. کشور هند، غولي که تا به امروز خفته بود، ناگزير است ٥٠% تجارت خود را از طريق تنگۀ مالاکا عبور دهد.
بنا بر اين گسترش جنبش هاي شورشي، راهزنان و فرقه هاي اسلامي حاضر در منطقه نبايد موجبات شگفتي را فراهم آورد: اعمال کنترل بر اين مسيرها حتي از طريق استفاده از ابزارهاي غيرمتعارف مانند اقمار شورشي، کليد روابط ديپلماتيک قارۀ آسيا به شمار مي آيد.
تنگۀ هرمز به نوبۀ خود يک تنگۀ راهبردي بسيار مهم است. اين تنگه کشور ايران را از شبه جزيرۀ عرب جدا مي کند. در اصل قدرت هاي رقيب در خاورميانه را تقسيم مي کند: عربستان سعودي (و پادشاهي هاي حاشيۀ خليج [فارس]) و جمهوري اسلامي ايران. به منظور عبور از اين تنگه بايد وارد دو آب ارضي شد، يا آب هاي ايران يا آب هاي عمان. چنانچه يکي از اين دو طرف به ويژه ايران روزي تصميم بگيرند مانع عبور کشتي هاي باري که به مقصد خليج فارس يا خاور دور از خليج فارس در حال حرکت هستند، گردند، خسارت سنگيني وارد خواهد شد. به عقيدۀ منابع ادارۀ اطلاعات انرژي آمريکا تنها در سال ٢٠١١ عبور و مرور نفت در اين تنگه روزانه معادل ١٧ ميليون بشکه بوده است: در عمل بخش اعظم اقتصاد کشورهاي خليج فارس بر پايۀ همين تنگه استوار مي باشند. بنا بر اين حضور بزرگ ترين پايگاه نظامي آمريکا در خاورميانه در دوحه و ناوگان پنجم در بحرين اتفاقي نيست زيرا اعمال کنترل بر اين آب ها که در آن ده ها ميليون بشکه نفت در حال حرکت مي باشند، به معناي کنترل اقتصاد کشورهايي است که به لطف همين دريا زندگي مي کنند. امروز هيچ کس و نه حتي ايران هرگز به خواب هم نمي بيند که اين تنگه را ببندند زيرا بقاي خودشان نيز به مخاطره خواهد افتاد. با وجود اين، تهديد به بستن آن يا اعمال کنترل بر آن مي تواند يک ابزار قدرت به شمار بيايد.
در رابطه با باب المندب بايد گفت که جنگ کنوني در يمن شايد آشکارترين مثال براي اين امر به شمار مي آيد که اعمال کنترل بر مناطق معين چه مفهومي به همراه دارد. تنزل دادن اين جنگ به يک نبرد ديني ميان شيعه و سني بيهوده است. اين امر شايد پيوستي براي درک اين موضوع است که چه کسي بر اين کشور نظارت دارد. ليکن کنترل يمن به معناي داشتن کنترل بر يک جانب تنگه اي است که دروازۀ اقيانوس هند به سوي اروپا به شمار مي آيد. در حالي معلوم گرديد که کانال سوئز در دستان مصر است و به نظر نمي رسد که اين کشور به مقابله با شرکاي تجاري جهاني بپردازد، گرۀ ژئوپليتيک درياي سرخ بيشتر به سمت جنوب به باب المندب رفته است جايي که از سال ها پيش در سطح جهان شتاب براي برخورداري از پايگاه هاي نظامي به منظور اعمال کنترل بر اين منطقه آغاز شده است. اينجا نيز مانند تنگۀ مالاکا توسعۀ راهزنان و گروه هاي اسلامي به معناي آن است که اين سلاح ممکن است در عمل به عنوان ابزاري براي تهديد و کنترل برخي از بازيگران بر ديگران و نيز مانند ابزاري براي ايجاد اختلال در ثبات اقتصادي و تجاري قدرت هاي رقيب به کار رود. جنگ يمن که احياي مجدد جنگ ميان ايران و عربستان سعودي است، نمونه اي از تمام اين هاست. ليکن شتاب براي دستيابي به پايگاه هاي شاخ آفريقا نمونه اي آشکار از اهميت اين تنگه است که درياي سرخ را به خليج عدن متصل مي کند. پيامد بسته شدن اين تنگه به طور قطع جا به جايي مسيرها به سوي دماغۀ اميد نيک خواهد بود و اين به معناي نه تنها بروز تأخيرات فراوان در مسيرهاي تجاري است بلکه همچنين هزينه هاي سنگين تر و درگير شدن کشورهاي بيشتر در رفت و آمد دريايي را در پي خواهد داشت. بي ثباتي در اين تنگه براي درک وقايع بين المللي که اقيانوس هند را به خليج فارس متصل مي کنند، حائز اهميت است. اين مسئله که چين يک پايگاه نظامي در جيبوتي در اختيار دارد و اين که ناوگان هاي غربي براي مقابله با راهزني در آنجا حضور داشته باشند، حتماً معنايي به همراه دارد.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید