چرا کارآفرینان نباید ارتباطشان را با دنیای واقعی از دست بدهند

    کد خبر :100070

بسیاری از کارآفرینان پس از پیشرفت حرفه‌ای، بینش و بصیرت اولیه‌ی خود را از دست می‌دهند و فراموش می‌کنند با چه هدفی حرکت در این مسیر را شروع کرده بودند.

جامعه‌ی جهانی امروزی، کارآفرینان را ستایش می‌کند. بااین‌حال عده‌ی کمی از مردم هستند که می‌دانند کارآفرینان روی مرز باریک بین شادی و رنج، ریسک‌پذیری و پاداش حرکت می‌کنند.

بسیاری از مردم می‌خواهند نیمه-کارآفرین باشند و از آداب اداری شرکت‌های سنتی خلاص شوند و به آزادی و استقلال حرفه‌ای برسند. مشکل اینجا است که این نیمه-کارآفرینان هرگز نمی‌توانند از شبکه‌ی کاری با دیگران فارغ شوند و اغلب پس از مواجه‌ شدن با اولین نشانه‌های مشکلات، فرار می‌کنند.

بااین‌حال کارآفرینان واقعی با پایداری در شرایط سخت و دوران‌ دشوار، آب‌دیده می‌شوند و توانایی‌هایشان افزایش پیدا می‌کند. این پایداری، یک ویژگی قابل‌تحسین است اما هزینه‌های بالایی دارد: کارآفرینانی که در کسب‌وکار خود غرق و محو اهداف کاری خود می‌شوند، به‌تدریج هویت فردی خود را از دست می‌دهند. روابط آن‌ها دچار مشکل می‌شود، رضایتمندی و لذت‌های زندگی غیر کاری خود را از دست می‌دهند و علایق انسانی آن‌ها به خاطراتی فراموش‌شده تبدیل می‌شود.

خوشبختانه برای بازگشت به عقب و بازیابی آنچه از دست‌ داده‌ایم، هیچ‌وقت دیر نیست. کارآفرینان هم می‌توانند با خودآگاهی و درک مشکلات، تعادل را دوباره به زندگی‌شان برگردانند.
برای درون‌نگری، وقت بگذارید

کارآفرینی مستلزم شجاعت و فداکاری و اعتمادبه‌نفس است. ولی متأسفانه ویژگی‌های کارآفرینی، شمشیر دولبه هستند: کارآفرینان به‌آسانی زندگی‌شان را در دستاوردهای خلاقانه‌ی خود گم می‌کنند.

شجاعت و شور و اشتیاق و ایثارگری آن‌ها به عقده و وسواس تبدیل می‌شود و زمانی که این اتفاق می‌افتد، همان صفاتی که آن‌ها را به جلو حرکت می‌داد باعث عقب‌گرد آن‌ها می‌شود.

کلید اجتناب از چنین مشکلاتی، هنر درون‌نگری است. در عصر و روزگار فعلی، ما تحت بمباران انواع محرک‌های خارجی هستیم، از پیام‌های متنی گرفته تا آلارم‌های هوشمند و اتصال ۲۴ ساعته به اینترنت. این جریان اطلاعات برای کارآفرینان به‌واسطه‌ی حرفه‌ای که دارند، ۱۰ برابر می‌شود. ما وقت زیادی صرف پاسخ دادن و واکنش نشان دادن به چیزهایی می‌کنیم که اغلب اوقات از بازتاب آن‌ها روی افکارمان غافلیم.

اگر به خودمان یاد بدهیم که سکوت را در آغوش بگیریم، ذهنمان را آرام کنیم و با خودمان به گفتگو بنشینیم، همه‌چیز تغییر می‌کند.

تأمل و نگاه به درون باعث می‌شود بین اشتیاق و وسواس تمایز قائل شویم و عیوب رفتاری‌مان را شناسایی کنیم.

این سطح از خودآگاهی، کلید درک هویت فردی مبتنی بر واقعیت و نه آمیخته و ترکیب‌شده با هیاهوی کسب‌وکار شما است.
با دنیای واقعی دوباره ارتباط برقرار کنید

تشخیص این موضوع که از دنیای واقعی جدا شده‌اید کمی ترسناک است؛ ولی برای پیدا کردن تعادل در زندگی، گامی ضروری است. شاید این امر یادآور تمثیل غار افلاطون در کتاب «جمهور» او باشد: افلاطون در کتاب خود داستان عده‌ای از مردم را تعریف می‌کند که درون غاری به دیوار زنجیر شده‌اند؛ به‌طوری‌که رویشان به‌طرف دیوار است. پشت سر آن‌ها آتشی روشن است و مجسمه‌هایی روبروی این آتش هستند. تنها چیزی که این افراد می‌بینند، سایه‌ی مجسمه‌هایی است که روی دیوار افتاده و این سایه‌ها به تنها واقعیاتی بدل شده‌اند که انسان‌ها می‌شناسند. برای مثال اگر یک سگ پشت سر آن‌ها حرکت کند، آن‌ها سایه‌ی متحرک سگ را به‌عنوان واقعیت ماجرا می‌شناسند.

اما برای افرادی که خارج از غار هستند، سایه‌ها فقط بدل و شبح خام واقعیت هستند. خیلی ساده است که به افرادی که سایه‌ها را واقعی می‌پندارند بخندیم؛ اما باید به یاد داشته باشیم که خودمان هم هر روز در دام تله‌هایی مشابه اسیر می‌شویم.

ما به‌عنوان کارآفرینان، اغلب اوقات این سایه‌ها را تعقیب می‌کنیم و آن‌ها را با چیزهایی که ارزش واقعی دارند اشتباه می‌گیریم.

ما پول جمع‌ کردن را با موفقیت واقعی، شهرت و نام‌آوری را با عشق و بلندپروازی‌هایمان را با اهداف واقعی اشتباه می‌گیریم.

ساده است: اگر به کسب‌وکارمان به‌عنوان منبع عشق، هدف و خودکفائی نگاه کنیم، فرقی با مردم درون غار نداریم؛ ما هم به سایه‌ها خیره شده‌ایم.

در عوض ما باید برای پیدا کردن حقیقت در بطن همه‌چیز، خود را به چالش بکشیم. اگر قرار باشد شهرت به قیمت از دست دادن عشقمان به خانواده تمام شود، چه ارزشی خواهد داشت؟ یا اگر برای دستیابی به ثروت مجبور باشید روی ارزش‌های خود معامله کنید، آیا این پول برایتان ارضاکننده خواهد بود؟

شما به‌عنوان کارآفرین باید از تعقیب سایه‌های گذرا دست‌ بردارید و به‌جای آن، برای ارتباط با دنیای واقعی وقت بگذارید.

به یاد داشته باشید که همه‌چیز گذرا است

بسیاری از مواقع کارآفرینان پس از دستیابی به آنچه برای ساخت آن تلاش کرده‌اند، فراموش می‌کنند که با چه بینش و دیدگاهی این کار را شروع کرده بودند. برای برخی از آنان، مسئله فراهم کردن یک زندگی راحت برای خانواده‌هایشان است. برای برخی دیگر، کارآفرینی راهی برای به وجود آوردن تغییرات کوچک یا بزرگ در جهانی است که در آن زندگی می‌کنند. عده‌ای هم می‌گویند کارآفرینی را برگزیده‌اند چون صرفاً می‌خواستند کارآفرین باشند. در هر صورت، بدون داشتن یک هدف مشخص، کار سخت، ریسک‌پذیری و آن‌همه فداکاری، چه ارزشی می‌تواند داشته باشد؟

باید به یاد داشته باشیم که هیچ‌چیز تا ابد باقی نمی‌ماند. تمام کسب‌وکارهایی که می‌سازیم و برای آن‌ها تلاش می‌کنیم، درنهایت ناپدید می‌شوند یا بدون ما به رشد خود ادامه می‌دهند. بااین‌وجود، دلایل اصلی خلق این کسب‌وکارها هستند که از خودشان فراتر می‌روند.

اگر اجازه بدهیم که فارغ از اهداف ارزشمند پیشین، در دستاوردهای خود غرق شویم، درنهایت دست‌ خالی و تنها خواهیم ماند.

شکی نیست که کارآفرینی یکی از انرژی‌های خوب و قدرتمند جهان هستی است. بااین‌حال بپذیرید که عمل تولید و ساخت، بسیار اغواکننده است و به همین دلیل بسیاری از کارآفرینان مسیر خود را گم می‌کنند. شما فقط با درون‌نگری دقیق و تأمل در افکارتان می‌توانید افق دید خود را محفوظ نگه‌دارید و واقعیت دنیای خود را تشخیص دهید.

 

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید