16 آذرها پارتی دانشجویی برای خواندن «یار دبستانی من»/ دیگر نوبت تسلیت گفتن است

    کد خبر :655613

گروه فرهنگی بازتاب: روز دانشجو است امروز. روزی که به یاد مصطفی بزرگ‌نیا، احمد قندچی و آذر شریعت‌رضوی نام‌گذاری شده است. این سه دانشجو هنگام اعتراض به دیدار رسمی ریچارد نیکسون معاون رئیس‌جمهور وقت ایالات‌متحده آمریکا و همچنین ازسرگیری روابط ایران با بریتانیا، در تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۳۲ در دانشگاه تهران کشته شدند.

 

احسان محمدی – روزنامه‌نگار و دکترای فرهنگ و ارتباطات – معتقد است 16 آذر و روز دانشجو در همه این سال‌ها یا دورهم خواندن سرود رنج بار «یار دبستانی من» بوده، یا استندآپ کمدی و مسابقه آشپزی! لابه‌لایش گاهی هم دانشجویان و اساتیدی حرف‌هایی زده‌اند که اسباب دردسرشان شده. آدم عاقل که این کارها را نمی‌کند!

 

متن یادداشت این مشاور رسانه‌ای که به بهانه روز 16 آذر به سبک زندگی، اهداف و رفتار دانشجویان پرداخته، به شرح زیر است:

 

تقلیل دانشگاه‌ها به سالن انتظار برای پرواز فارغ‌التحصیلان، یک خسارت تمام‌عیار است. یک ظلم به سرمایه‌های مادی و معنوی کشور.

 

اینکه سرمایه و وقت و انرژی کشور صرف تربیت یک نفر شود و درست وقتی مدرک تحصیلی گرفت، یک‌راست برود دارالترجمه و بعد جوری این کشور را ترک کند که انگار از گور گریخته، ظلم است… درختی که اینجا برای ثمر دادنش هزینه شده، میوه‌اش را دیگری می‌چیند. درد ندارد؟

 

آدم‌ها یک‌بار به دنیا می‌آیند و حق‌دارند از این یک فرصت لذت ببرند، حق‌دارند بروند جایی که احترام می‌بینند و لازم نباشد از صبح تا شب اخبار گوش بدهند که «چه می‌شود؟» اما چرا مردم یک کشور هزینه‌اش را بدهند تا میوه بیفتد توی دامن کانادا و آمریکا و استرالیا؟

 

چه کرده‌اید که دانش‌آموخته ایرانی ترجیح می‌دهد برود جایی دور از خانه پدری، همبرگر بگذارد لای نان بدهد دست مشتری، اما اینجا نماند؟ هر وقت این مهاجرت‌های شبیه گریختن، متوقف شد بگویید: روز دانشجو مبارک!

 

تبدیل دانشگاه‌ها به کارگاه تولید مقاله کیلویی و مسابقه «هر کی بیشتر مقاله چاپ کنه، دانشمندترِ» خسارت است. خروجی این‌همه مقاله چیست؟ کدام مشکل مردم را حل کرده؟ جز سخنرانی‌ درمانی و آمار بازی فایده‌ای داشته؟ از این رکوردشکنی‎‌ها چیزی نصیب مردم می‌شود؟ علمی که خروجی‌اش نتواند گره‌گشایی کند، افسانه و افسون است.

 

کسانی که از دانششان برای بهبود زندگی مردم بهره می‌گیرند دست‌مریزاد دارند، اما اگر هدف از دانشگاه رکورد زدن درزمینهٔ تولید مقاله است، همه دانشگاه‌ها را ببندید، بروید از خیابان انقلاب کیلو کیلو مقاله و پایان‌نامه بخرید!

 

تا زمانی که می‌شود این‌همه علنی در امثال خیابان انقلاب پول داد و آشکارا علم را «خرید»، تبریک گفتن روز دانشجو «بیداری طفلی است که محتاج به لالاست»!

 

16 آذر و روز دانشجو در همه این سال‌ها یا دورهم خواندن سرود رنج بار «یار دبستانی من» بوده، یا استندآپ کمدی و مسابقه آشپزی! لابه‌لایش گاهی هم دانشجویان و اساتیدی حرف‌هایی زده‌اند که اسباب دردسرشان شده. آدم عاقل که این کارها را نمی‌کند!

 

نزدیک به 20 سال است در فضای دانشگاه درس می‌خوانم و کار می‌کنم، جز عده معدودی که می‌آیند چیزی یاد بگیرند و «دانش جو» هستند، بسیاری فقط دنبال گرفتن مدرک هستند که با آن بروند سرکاری، اضافه‌حقوقی بگیرند یا مهاجرت کنند. در دانشگاه‌ها نه کسی درس زندگی واقعی می‌دهد، نه عشق به وطن و میل به ماندن و جنگیدن برای بهبود شرایط.

 

بچه‌ها اینجا آن‌قدر «باهوش» می‌شوند که یاد بگیرند کلاهشان را سفت بچسبند که باد نبرد!

 

تلخ نوشته‌ام و بی‌رحمانه؟ در 18 سالگی فکر می‌کردم آینده این کشور را دانشگاه‌ها و دانشجوها می‌سازند، الآن در چهل‌سالگی عاقلانه نیست که به همان اندازه خوش‌خیال باشم. امیدوارم دانشجوهای امروز وقتی چهل سالشان شد ایران بهتری بسازند.

 

انتهای پیام/#

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید