خروج لاریجانی و روحانی از قدرت یا شکست میانه روی؟

  • سیاسی
  • یکشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۸ ۱۸:۰۳
    کد خبر :652516

علی لاریجانی، پس از سه دوره حضور در مجلس شورای اسلامی و نشستن بر کرسی قوه مقننه جمهوری اسلامی، اظهار کرد که دیگر در انتخابات مجلس حضور نخواهد یافت و برای ریاست جمهوری آینده نیز برنامه ای ندارد.

 

حسن روحانی نیز امروزه پس از سپری کردن بخش عمده دوران ریاست جمهوری خود، از نظر محبوبیت و رضایت مردمی در بدترین شرایط قرار دارد و آینده مثبتی برای وی در حوزه مناصب انتخابی متصور نیست.

 

شرایط نامناسب افراد جریان میانه رو منحصر به روحانی ولاریجانی نیست، دیگر چهره های میانه رو جریان اصلاحات نیز وضعیتی مشابه دارند؛ جهانگیری کاندیدای دوره پیش ریاست جمهوری که امید نخست جریان اعتدال و اصلاحات برای سال 1400 به شمار می آمد و عارف سرلیست امید در انتخابات مجلس و کاندیدای همیشه امیدوار و ساکت اصلاح طلب نیز بخش قابل توجهی از محبوبیت و سرمایه اجتماعی خود را از کف داده اند.

 

البته اشاره به این نکته ضروری است که جریانات اجتماعی بویژه جریان اصلاح طلب و میانه رو را نباید با اشخاص گره زد و تداوم حضور لاریجانی در ریاست مجلس یا انتخاب عارف بعنوان رییس جمهور، حتی اگر ممکن نیز بود، شاید مطلوب و به مصلحت کشور نبود. چرخش نخبگان و جوانگرایی یکی از ضرورتهای اصلاحات و میانه روی است، اما این پدیده که سقوط چهره های میانه رو به تقویت چهره های تندرو و حتی به تندروی کشیده شدن سران اصلاح طلب برای حفظ جایگاه اجتماعی خود بینجامد، پدیده ای نگران کننده در کشور و نشان دهنده شکست میانه روی در برابر تندروی است.

 

اتفاقات اخیر کشور، طبیعتا موضوعی پیچیده و دارای ابعاد متفاوتی است. اگر با گذشت دو هفته از ناآرامی های رخ داده، هنوز هیچ یک از منابع رسمی داخلی و بین المللی، آماری از تلفات و خسارات این حوادث ارائه نداده اند و برای جمع بندی آمار نیاز به زمان و هماهنگی دارند، قطعا تحلیل ریشه ها و ابعاد و گروه های درگیر موضوعی پیچیده تر است که باید با طمانینه و تامل بیشتری صورت گیرد و قضاوتهای قطعی در مورد این حوادث، عوامل و محرکان آن نیاز به اطلاعات و زمان بیشتری دارد.

 

در این میان نمی توان منکر اشتباهات و عملکرد غیرقاقبول و شتابزده برخی دستگاه‌ها در اجرای تصمیم افزایش قیمت بنزین و کنترل اعتراضات شد، اما خلط قصور با تقصیر، ناتوانی با ظلم ارادی و آگاهانه و برخی تعابیر که در بیان و موضع برخی از سران اصلاحات بود، گامی خلاف جهت میانه روی و تداعی کننده همراهی انفعالی با موج مطالبات و نارضایتی اجتماعی است.

 

تفاوت نگاه کلان و درازمدت با نگاه خرد و حادثه‌محور آن است که در یکی، ریشه ها و بستر رخ دادن آن مورد توجه قرار می گیرد و در دیگری حوادث و عوامل تاکتیکی و میدانی. حوادث تلخ دو هفته گذشته نشان داد فشارهایی ناشی از شرایط سیاست خارجی کشور و ناکارامدی بروکراسی اجرایی دستگاههای مسئول موجب شده است تا بخشهای قابل توجهی از جامعه نیز به تندروی در واکنش کشیده شوند و عدم آمادگی اجرایی، رسانه ای، انتظامی و امنیتی دستگاه‌های مسئول، موجب افزایش تلفات و خسارات گردید؛ اما با وجود فروکش کردن ناآرامی ها، بسترها و ریشه ها همچنان باقیست و اگر تلاشی در جهت شناسایی ریشه های اصلی و رفع مشکلات صورت نگیرد، باید شاهد تشدید تندروی و عقب نشینی مکرر میانه روی در میدان باشیم.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید