شک و بدگمانی؛ تیرخلاص به زندگی مشترک

    کد خبر :472920

وقتی به همدیگر شک می‌کنیم با بروز نخستین جرقه‌های شک، بدبینی و تردید اگر نتوانیم آن را متوقف کنیم شعله‌هایش به‌گونه‌ای بالا می‌گیرند که می‌تواند حتی کل رابطه ما و زندگی خانوادگی‌مان را هدف قرار دهد و آن را از بین ببرد.

در روابط عاطفی وجود بعضی احساسات هر چند کوچک باعث بروز مشکلاتی می‌شود که گاه ادامه رابطه را برای هر دو طرف سخت می‌کند و اوضاع وقتی بدتر می‌شود که به جای رفع آن هر روز بیشتر به آن دامن زده شود.

وقتی به همدیگر شک می‌کنیم با بروز نخستین جرقه‌های شک، بدبینی و تردید اگر نتوانیم آن را متوقف کنیم شعله‌هایش به‌گونه‌ای بالا می‌گیرند که می‌تواند حتی کل رابطه ما و زندگی خانوادگی‌مان را هدف قرار دهد و آن را از بین ببرد. اما چگونه می‌توان مانع از پیشروی اینگونه احساسات و هیجانات منفی یا درصورت بروز، مانع از پیشرفت آن شد. دراین خصوص حسین ابراهیمی‌مقدم، روانشناس و استاد دانشگاه تهران و علامه درباره دلایل شکل‌گیری بدبینی‌ها و راهکارهای مواجهه با آن پیشنهادهایی ارائه داده است:

ریشه‌های شک و بدگمانی

شک و تردید به‌طور کلی ریشه در وسواس دارد یا بهتر است بگوییم این دو بسیار به هم نزدیک هستند. به‌عبارت دیگر همانطور که یک فرد وسواسی مدام فکر می‌کند و در نهایت هم به نتیجه نمی‌رسد که باید چه کار کند، افرادی هم که دچار شک و تردید هستند حالت دوگانه‌ای دارند مبنی بر اینکه آیا کاری که می‌کنند درست است یا نه و چه اتفاقی در انتظارشان است. به همین‌خاطر است که افراد وسواسی با شک و تردید‌های زیادی مواجه هستند.

اما درصورتی که بخواهیم به آن به‌صورت اختلال توجه کنیم زمینه‌ها و موقعیت‌های متفاوتی در این خصوص وجود دارد. توجه داشته باشیم شخصیت‌های سوء‌ظنی با اختلال شخصیت وسواسی متفاوت هستند. افراد شکاک و سوء‌ظنی اغلب به فرد خاصی شک می‌کنند. این سوء‌ظن‌ها هم اغلب یا در مورد مسائل ناموسی است یا موضوعات اقتصادی.

تبعات بدگمانی

تبعات رفتارهای ناشی از شک و بدگمانی در ارتباطات عاطفی بسیار زیاد و پرخطر است که هم برای خود فرد و هم طرف مقابل او مشکل‌آفرین می‌شود؛ البته گاهی ریشه این بدگمانی‌ها مشکلات واقعی است که تأثیر ات خود را در طولانی‌مدت بر ذهن فرد باقی گذاشته‌است. روش فکر کردن این افراد هم به‌گونه‌ای است که می‌تواند منشأ ناسازگاری و طغیان فرد باشد یا باعث پریشانی در احوالات دیگران شود.

به‌طور کلی می‌توان گفت آنها در نوع پاسخ‌دهی به محیط پیرامون خود مشکل دارند اما کمتر به‌دنبال درمان هستند و یکی از مشکلات هم در مورد چنین افرادی همین موضوع است که حاضر نیستند اقدامی در این خصوص انجام دهند و اصلا قبول ندارند مشکلی دارند و همین موضوع باعث مشکلات زیادی در درمان می‌شود. از طرف دیگر این افراد در مورد رفتار انطباقی خود احساس ناراحتی و اضطراب نمی‌کنند؛ مثلا وقتی به آنها خیانت می‌شود فکر می‌کنند طرف مقابل خیانت کرده، چرا آنها باید پیش مشاور بروند و به فکر درمان باشند.

جرقه‌های بدگمانی

معمولا این اختلالات در نوجوانی و جوانی به‌وجود می‌آید؛ مثلا اگر قرار است از کسی قدردانی شود یا ترفیع بگیرد، فکر می‌کند سزاوار چنین چیزی هست ولی دائم اضطراب دارد و فکر می‌کند امکان آن وجود ندارد. البته اغلب ما نگرانی‌ها و ترس‌هایی داریم که ریشه در همان دوران نوجوانی دارد که به محیط خانواده و کار هم منتقل می‌شود، ولی زودگذر بوده و همیشگی و آزار‌دهنده نیست. اما وقتی بیش از حد می‌شود ممکن است به‌راحتی رفع نشده و فرد با آن درگیر شود که همین موضوع را خطرناک می‌کند.

به همین‌خاطر افراد سوء‌ظنی بیشتر زندگی خود را صرف وارسی محیط می‌کنند تا نشانه‌هایی بیابند که شک آنها را تبدیل به یقین کند؛ اینکه مثلا فرد مقابل دارد به آنها خیانت می‌کند یا به‌گونه‌ای حق او پایمال می‌شود. این افراد حتی برای مطمئن شدن از افکار آزار‌دهنده خود امکان دارد از وسایلی مانند دستگاه‌های شنود در خانه استفاده کنند یا کسی را به‌عنوان مراقب درنظر بگیرند که بتواند رفتارهای همسر یا فردی را که به او شک دارند کنترل کند و همین کارها مشکلات زیادی را در ارتباط بین آنها به‌وجود می‌آورد.

خصوصیات افراد شکاک

از شاخصه‌های اصلی افراد شکاک می‌توان به بی‌اعتمادی و بدگمانی اشاره کرد؛ ضمن اینکه حساسیت زیادی به بی‌اعتنایی دیگران دارند؛ مثلا اگر در جمعی باشند که به اندازه دلخواه به آنها توجه نشود می‌رنجند و توقع زیادی دارند. گرایش افراد بدبین به وارسی کردن محیط خیلی زیاد است و دائم همه جا را می‌گردند تا ببینند چیز خاص و مورد مشکوکی پیدا می‌کنند یا خیر؟ اغلب ذهن آنها معطوف به‌ خصوصیات منفی و آسیب‌رسان است و به نکات مثبت توجه زیادی ندارند.

این افراد به‌طور کلی اهل جر و بحث هستند و معمولا خشک و عصبی به‌نظر می‌رسند و با کوچک‌ترین انتقادی می‌خواهند خود را ثابت کنند و دوست دارند دیگران آنها را کامل و بی‌نقص بدانند. افراد بدگمان مسئولیت احساسات خود را نسبت به طرف مقابل نمی‌پذیرند و اگر مشکلی در ارتباط با دیگران برایشان به‌وجود بیاید سهم خود را در بروز مشکل به‌عهده نمی‌گیرند و سعی در اثبات خود به دیگران دارند.

آنها اغلب گارد گرفته‌اند و آماده مبارزه و جر و بحث هستند و انگار جسمشان در حالت انقباض است. اهل اغراق کردن هستند و گاهی از کاهی کوه می‌سازند و گویی همیشه دنبال نتیجه‌گیری‌های مورد علاقه خود هستند. آنها معمولا از هوش و حافظه خوبی برخوردارند و خیلی جزئی‌نگر و دقیق هستند و همه‌‌چیز را با جزئیات به یاد می‌آورند. حسادت هم از خصوصیات دیگر این افراد است اما خیلی سریع به هم می‌ریزند و حسادت و نتیجه‌گیری می‌کنند. از نظر شیوع حدودا نیم تا 2.5درصد افرادی که در جامعه حضور دارند شکاک هستند و کمتر هم به‌دنبال درمان می‌روند و اگر هم به مشاور مراجعه می‌کنند به توصیه همسر یا کارفرمای خود دست به چنین کاری می‌زنند.

مواجهه با افراد شکاک

برای درمان این افراد با مراجعه به پزشک و بعد از روان درمانی می‌توان از دارو هم استفاده کرد. البته روان‌درمانی روش مناسب‌تری است. درمانگر باید با مراجعه‌کننده روراست باشد و نباید آن‌قدر صمیمی شود که مورد سوء‌ظن او قرار گیرد و حتی به‌خود درمانگر هم شک بکند. کمک به افزایش مهارت‌های اجتماعی هم بسیار مؤثر است و می‌تواند در این خصوص کمک‌کننده باشد. گروه درمانی نیز می‌تواند به درمان اینگونه مشکلات کمک کند؛ چون شخص احساسات و رفتارهای خود را در افراد دیگر مشاهده می‌کند.

البته اگر درمانگر بتواند به نوعی آنها را به شرکت در چنین فعالیت‌هایی تشویق کند، افزایش حس همکاری و دادن اعتماد به این افراد هم بسیار مؤثر است. ضمن اینکه آموزش مقابله با خشم و پرخاشگری هم بسیار کمک‌کننده خواهد بود.

البته حتما افراد مقابل اشخاص شکاک باید بدانند که درمان چنین اختلالی کار ساده‌ای نیست و باید هنگام انتخاب دقت زیادی داشته باشند. فرد مقابل شخص شکاک هم باید روند زندگی و سطح زندگی مناسب فرهنگ ایرانی و اخلاقی را درپیش بگیرد و در چارچوب درست اخلاق و رفتار صحیح و درست حرکت بکند و تا حد امکان ضریب خطا و احتمال شک در فرد شکاک را پایین بیاورد. او نباید خیلی نگران آن باشد که طرف مقابل چگونه فکر می‌کند؛ چون در هر صورت او به شیوه خود عمل می‌کند؛ فقط لازم است کمتر بهانه دستش بدهد و در بهترین حالت ممکن همین شرایط را برای شروع درمان مهیا کند.

چرا شک می‌کنیم؟

برای به‌وجود آمدن اختلال شک و بدگمانی 2 علت کلی مطرح شده؛ یکی علت فیزیولوژیک و دیگری علت روانی. در علت فیزیولوژیکی ژنتیک، هورمون‌ها و انتقال‌دهنده‌های عصبی مطرح هستند. در علت روانی هم 2 دیدگاه روانکاوی و تربیتی خیلی مهم است. به اعتقاد روانکاوها، شکاکیت نتیجه مکانیسم‌های روانی انسان است. نظریه تربیتی هم بر این اعتقاد است که علت به‌وجود آمدن اختلال شک و تردید تربیت بیش از اندازه کنترل شده و تحقیر‌کننده والدین و گاهی همراه با سوءاستفاده تنبیهی است؛ مثلا وقتی والدین بر اثر بازگو کردن اسرار خانواده بچه‌ها را تنبیه کرده باشند آنها هم در آینده از بازگو کردن مسائل خود اجتناب می‌کنند و خودشان هم به افرادی پرخاشگر و عصبی و بیش از حد کنترل‌کننده تبدیل می‌شوند. وابستگی بیش از حد فرزندان به والدین و روش نامناسب برای ترک آن هم ازجمله عواملی است که باعث سرد شدن و دوری کردن بچه‌ها از دیگر افراد می‌شود.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید