چالش تخریب خودروها، نخستین محصول عینی تقویت فرهنگ سرمایه ستیزی در ایران
تخریب خودروهای عموم مردم ایران توسط برخی اشخاص در فضای مجازی کلید خورد اما در فضای مجازی باقی نماند و برخی در حال تخریب خودرو دیگر هموطنانشان به عنوان راهی برای اعتراض به نداشتههایشان هستند؛ اتفاقی که نخستین محصول عینی تقویت فرهنگ سرمایه ستیزی در ایران است و اگر کوچکترین ناامنی و سستی در امور انتظامی رخ دهد میتواند شکل شدیدتری به خود بگیرد و عدهای به خود جرات دهند خانه مردم را با همین استدلال غارت کنند!
به گزارش تابناک؛ «بیاید یه چالش بزاریم، ماشینایی که احساس میکنیم بالای دویس سیصد میلیون پولشه رو بزنیم آینه شونو بشکنیم یا هر خسارت دیگه(در حد توان و ناشناس) شاید بگین که خب ممکنه یه عده هم دزدی نکرده باشن و حلال باشه که باید بگم که به درک!!! بزار یه کم حال ما معمولیای بدبخت بیچاره رو هم بفهمن(ریت)» این پستی بود که در توییتر توسط یک شخص با هویت ظاهراً واقعی قرار داده شد و بیش از دو هزار کاربر آن را پسندیدند و در اصطلاح لایک کردند.
تصور میشد این پست در همان فضای مجازی باقی بماند اما عدهای به تخریب شدید خودروهای عموم مردم پرداختهاند. محمدجواد زمان آبادی یکی از خبرنگارانی که با این موقعیت مواجه شده، با انتظار تصویر خودروی خود، نوشته است: «دور تا دور ماشینم با چاقوی نوک تیز، خط افتاده اونم جایی که پارکینگ محسوب میشه و پارکبانهای قلابی واسه مردم قبض صادر میکنن. رفتم نمایندگی، میگه ماشینت رو چند وقت بیرون نیار چون بعضیا به جای خط کشیدن؛ با آجر و میله، آینه بغلها رو میارن پایین. تو دو هفته گذشته متداولتر هم شده!»
چنین اقداماتی تازگی ندارد و از گذشتههای دور در خاطر مانده که برخی با کلید و سایر اشیای تیز در مسیر عبورشان از معابر بر روی خودروها خطوط میکشیدند که گاهی طول دهها خودرو را شامل میشد و میزانِ آن تا زمانی که دستهای عامل چنین اقدام غیرفرهنگی خسته نشود، امتداد مییافت. همچنین فراموش نشده که برخی موتورسواران در گذشته دور با قرار دادن چاقو پشت چراغ قرمز بر روی بدنه خودرو، طلب پول میکردند و اگر راننده خودرو پرداخت نمیکرد، یک خط عمیق بر روی خودرویش نقش میبست که بیش از 50 هزار تومان هزینه در بر داشت.
از سوی دیگر فراموش نکردهایم برخی موتورسوارانی که نزدیک خودروها حرکت میکنند و سپس به یک باره با فریاد به مقابل خودرو میآیند و مدعی میشوند کفششان زیر خودرو گیر کرده و پاره شده یا بدنه خودرو به آنها خودرو و مثلاً پای آنها آسیب دیده و راننده خودرو پس از تصادف توقف نکرده است! خودزنی و تصادف ساختگی را نیز میتوان به این لیست اضافه کرد که قالباً در قالبهای مجرمانه اخاذی یا کلاهبرداری قرار میگیرند؛ اما بحث دستور تخریب اموال دیگران یک مسئله فرهنگی و فراتر از این موارد است.
فرهنگ سرمایه ستیزی در کشورمان همواره توسط عدهای تقویت شده و اساساً کسب ثروت مشروع غیرممکن و حاصل بیعدالتی قلمداد شده است. در چنین مدلی، صاحبِ سرمایه یک زالو است که خون سایر اقشار را میمکد، حال آنکه صاحبین سرمایه هستند که مشاغل را در قالب واحدهای تولیدی و توزیعی ایجاد میکنند. در چنین بستری، وقتی صاحبِ سرمایه یک زالو باشد، گروهی که از فعالیت در ساختارهای اقتصادی او منتفع میشوند و از این نفع مالی، به رفاه نسبی دست مییابند نیز همان حکمی بر ایشان صادق است که عدهای برای صاحبِ سرمایه در نظر گرفتهاند.
جای تاسف دارد که به این تفکر برای رقابتهای سیاسی توسط برخی جریانها دامن زده شده و طبیعتاً بخشی از جامعه متاثر از چنین تحرکاتی، تصور میکند اگر خودرو خوبی ندارد اما طیف گستردهای از مردم امروز خودرو 200 میلیونی دارند، همه آنها با مفسده به این خودرو دست یافتهاند و اگر با مفسده نیز دست نیافته باشند، آنچه آنها دارند و دیگران ندارند، نشانه بیعدالتی است. اگر نمیتوان نسبت به آنچه این گروه بیعدالتی تلقی میکنند، اعتراضی از جنس اعتراضات خیابانی داشت، میتوان راههای کمهزینهتر را در پیش گرفت و به صاحبان این خودروها خسارت زد!
این تفکر و مروجین آن قطعاً میتوانند یک ضدفرهنگ بزرگ محسوب شوند که ذهنیت و اعمالشان به سرعت به بخشهای دیگری از جامعه تسری یابد و محصول آن نمونه مورد اشاره است. اکنون باید پرسید چه تضمینی وجود دارد که این گروه چنین تفکرات خطرناکی را به عنوان رویکردهای نظری رفتارهای غیراخلاقیشان صرفاً در حد تخریب خودرو عموم شهروندان تحدید نمایند؟ چه تضمینی است که اگر اندکی امنیت عمومی سست شد، این گروه شبانه به خانه دیگران -که لزوماً ساکن شمیرانات نیستند- حمله نکرده و خانههای گروهی از مردم را با همین تفاسیر غارت نکنند؟
اکنون مشخص شده فرهنگ سرمایه ستیزی صرفاً طبقه شمیراننشین را هدف قرار نمیدهد و بخش وسیعی از طبقه متوسط شهری ممکن است گرفتار آسیبی شوند که عدهای با اهداف سیاسی با آن دامن زدند. انتظار میرود در این زمینه شاهد تجدیدنظر جدی باشیم، چرا که اگر قرار باشد هیچ شهروندی نتواند با سرمایه مشروعش، زندگی باکیفیتی داشته باشد و هر لحظه خود، بستگان یا اموالش را در خطر آسیب دیدگی ببیند، هر شخصی که به سطح مشخصی از سرمایه در ایران برسد با توجه به خطری که احساس میکند، چمدانش را میبندد و ایران را ترک میکند.