درس دوران دبستان‌، یادتان هست؟

    کد خبر :332516

برای درک شرایط جامعه و درد مردم لزومی ندارد استراتژیست یا سیاستمدار بزرگی باشید، همین که کمی پسر هوشیار باشید کفایت می کند.

1- دوران ابتدایی درسی در کتاب فارسی تحت عنوان پسر هوشیار داشتیم. مردی الاغش را گم کرده بود. پسرکی گفت: همان الاغ که چشم چپش کور بود و بارش گندم و پای راستش لنگ؟

مرد خوشحال شد و گفت: بله کجا دیدی؟ پسرک گفت من همچین الاغی ندیدم!

مرد او را پیش حاکم بُرد. پسرک پاسخ داد: « از آنجا که علف های سمت راست جاده خورده شده بود و سمت چپ دست نخورده بود فهمیدم چشم چپش کور بوده. از آنجا که جای پای راستش کم عمقتر بود فهمیدم پای راستش لنگ بوده و از آنجا که کمی گندم در مسیر ریخته بود فهمیدم بارش گندم بوده»!

2- کشور در شرایط ویژه ای قرار گرفته است. نمی توان نارضایتی مردم را منکر شد. اینکه هر روز موجی از خبرهای تلخ و ناامیدکننده و کمرشکن در رسانه ها دست به دست می شود امید را از دل مردم می دزدد. برخی بر این باورند که این خبرسازی ها و ترویج یاس به جامعه اتفاقی نیست و نتیجه یک کار هدفمند علیه نظام است.

اطلاعات و اشرافی به ماجرا ندارم و هیچ بعید نیست که دشمنانی این کار را هوشمندانه انجام دهند. تجربه نشان داده است که جبهه های جنگ از خاکریز و گلوله تغییر مسیر داده و شاهد جنگ های تازه ای در عرصه های اقتصادی، سایبری و حتی علمی هستیم که پیش از این چندان نمود نداشت و چه بسا جنگ «خبری» با ایجاد جریان های ناامیدکننده هم در جریان باشد اما گاهی به جای دنبال کردن ردپای دشمن باید یقه دوست را گرفت!

همین الان در گوگل سرچ کنید و آمارهایی که توسط مقامات و نهادهای رسمی منتشر شده را ببینید. از جمله:

1- بیش از 10 میلیون نفر زیر خط فقر زندگی می کنند./ معاون اقتصادی دولت، شهریور 96

2- نزدیک به 6 میلیون تحصیلکرده بیکار داریم./ خبرگزاری تسنیم، بهمن 95

3- ۲ میلیون و ۸۰۸ هزار نفر مصرف کنندگان مستمر مواد مخدر در کشور هستند./معاون ستاد مبارزه با مواد مخدر، خرداد96

4- 35 درصد جمعیت کشور حاشیه نشین هستند./رئیس کمیسون اجتماعی مجلس، فروردین 96

و ….

این آمارها بحرانی نیست؟ هر کدام از آنها به تنهایی می تواند برای یک کشور تنش و بحران خیابانی ایجاد کند. اینها را نمی شود منکر شد، نمی شود زیر فرش پنهان کرد. مردم می بینند و می خوانند و پاسخ قانع کننده تر از «تکذیب می شود» می خواهند.

3- ما روزنامه نگاریم. نه پیشگو هستیم و نه چریک! ما می نویسیم و فریاد می زنیم و بغض می کنیم و نشانه ها را یادآوری می کنیم تا عاقلان کشور که درگیر رتق و فتق امور هستند بخوانند و با فضای خارج از دفتر کارشان آشنا شوند و بدانند مردم با هیچ کس عقد اخوت ابدی نبسته اند و عاقبت دلسردی و قهر با صندوق رای و نومیدی، فضایی است که برای کشور خطرناک است و چه بسا دیگر نتوان به سادگی خودرو فرو افتاده در دره را بیرون آورد.

تحلیلگران اقتصادی در اتاق های دربسته با عدد و رقم و آمار و جدول و نمودار در مورد وضع امروز و آینده کشور حرف می زنند و تصمیم می گیرند اما مردم به جیب شان نگاه می کنند. به اطراف شان خیره می شوند. به جوان هایشان که در گوشه خانه موهای سرشان سفید می شود اما کاری پیدا نمی کنند. به اخبار دلسردکننده فرار مفسدان اقتصادی، به شعارهای پلاکارد به دستان موسسه های شکست خورده… نمی توان این حقایق را پنهان کرد و نگفت و ننوشت. نمی توان از مردم مدام خواست که «امیدوار باشید و انشالله درست می شود». این نسخه قرار است تا چند دهه بیمار را زنده نگهدارد؟

البته که علاقه ای به هیجانی کردن فضا در روزهایی که به آرامش و تعقل نیازمندیم ندارم اما رسالت ما همان است که گفتم و نوشتم؛ نشان دادن سوراخ هایی دیواره سد، انعکاس صداهای مردم بی صدا و نهیب زدن به سیاستمدارانی که تا قبل از ناهار و در زمان گرسنگی اصلاح طلب هستند و بعد از صرف نهار، اصولگرا می شوند! … اگر غیر از این باشیم «روابط عمومی» هستیم نه روزنامه نگاری که قرار است حرف مردم را بزند. سال ها بعد وقتی به نوشته هایمان برگردیم خودمان را سرزنش می کنیم که چرا دیدیم و سکوت کردیم و دست به توجیه زدیم؟

کاسه صبر مردم دارد لبریز می شود و تا ابد نمی شود همه گناهان را به گردن دولت احمدی نژاد یا تحریم انداخت. برخی از جریان های سیاسی به خطا در راستای منافع خود بر این طبل توقعات می کوبند و انگار نمی دانند دارند کشتی را سوراخ می کنند.

ناامید شدن مردم از دولت تدبیر و امید در غیاب رقیبی کارآمد که بتواند جای آن را بگیرد یک خطر برای کشور است. نه تنها برای آقای روحانی و اصلاح طلبان که برای کل کشور یک تهدید است. یک تهدید اجتماعی که ممکن است از هر تهدید سیاسی و امنیتی دیگری در منطقه اثرات کاری تری روی کشور بگذارد.

برای درک شرایط جامعه و درد مردم لزومی ندارد استراتژیست یا سیاستمدار بزرگی باشید، همین که کمی پسر هوشیار باشید کفایت می کند. این همه چراغ دارید و بیراهه می روید به ما حق نمی دهید در «مدیریت و کشور داری» تان شک کنیم؟ تا ابد نمی توان از چاله ها در آمد. قدر این مردم را بدانید.

عصرایران؛ احسان محمدی

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید