عبدی : عملکرد روحانی در دولت دوم مثبت‌تر خواهد بود

    کد خبر :23925

سد راه اصلاح‌طلبان در سال‌های اخیر اگرچه بیشتر و بیشتر شد و آنها نسبت به جریان سیاسی رقیب زمین بازی محدودتری برای بازی داشتند اما توانستند گوی سبقت را از رقیب بربایند و حالا دومین انتخاباتی است که رفرمیست‌های سیاسی ایران با اتحاد و انسجام و ضرباهنگی واحد توانسته‌اند از عصر یخبندان سیاست‌ورزی رهایی یابند و با طرحی نو، فصلی جدید را آغاز کنند؛ فصلی که بیش از همه رنگ و بوی دوم خرداد بیست سال پیش را دارد.

 اصلاح‌طلبان با هماهنگی و حمایت با اعتدالگرایان و میانه‌روهای اصولگرا در انتخابات‌ اخیر به هر آنچه می‌خواستند رسیده‌اند. مجلس، ریاست‌جمهوری و شوراها حالا مدیرانی از جنس اصلاحات یا موتلف اصلاحات دارد. با این حال به سبب اعتماد رای‌دهندگان به این جریان سیاسی مسوولیت اصلاح‌طلبان دو چندان شده است. بی‌تردید در دولت، حسن روحانی دیگر عذر و بهانه‌ای برای تشکیل کابینه مقتدر نخواهد داشت. شوراها با یکدستی اصلاح‌طلبان باید با شورا و شهرداری اصولگرایان تفاوتی عملکردی و در جهت مطالبات مردم در حوزه شهری داشته باشد.

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از اعتماد ، این خواست مشترک بسیاری از اصلاح‌طلبان از جمله عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی اصلاح‌طلب است. عبدی معتقد است که روحانی نقاط ضعف خود را جبران خواهد کرد و به لحاظ عملکردی این بستر را دارد که بهتر از گذشته عمل کند. این فعال سیاسی همچنین به تحلیل شکست جریان راست در انتخابات ٢٩ اردیبهشت می‌پردازد. او در مقابل سخنی که عده‌ای از اصولگرایان مطرح کرده‌اند که رییسی به سبب رای ١٥ میلیونی‌اش می‌تواند رهبری جریان راست را به عهده بگیرد، می‌گوید که رییسی ظرفیت و پتانسیل این کار را ندارد. همچنین او معتقد است که این میزان رای افراد نیست که سازنده یک حرکت سیاسی پسینی است بلکه این حرکت‌های درست سیاسی هستند که کسب رای می‌کنند و حتی آن را رشد می‌دهند‌.

‌ روحانی دور دوم با روحانی دور اول چه تفاوت‌هایی از حیث گفتمانی و عملکردی خواهد داشت؟

به نظر نمی‌آید که تغییر گفتمانی داشته باشد، دلیلی هم برای چنین تغییری وجود ندارد. به لحاظ عملکردی فکر می‌کنم آقای روحانی در دولت دوم خود مثبت‌تر عمل خواهد کرد. به این دلیل که پس از چهار سال در مسند رییس‌جمهور بودن، رای او افزایش داشته است که به یک معنا حمایت بیشتری از سوی مردم نسبت به کارنامه آقای روحانی را نشان می‌دهد. همچنین آقای روحانی دیگر خیلی در بند انتخابات دور بعد نیست. با فراغ بال بهتری کار می‌کند. نکته دیگر اینکه آقای روحانی به هر حال تحلیلی از نقاط ضعف خود دارد که در انتخابات نیز بیشتر به آنها توجه کرد و کوشش می‌کند که در دولت دومش این نقاط ضعف را نیز جبران کند‌. بنابراین به لحاظ عملکردی می‌توانیم بگوییم که بهتر خواهد شد اما به لحاظ گفتمانی فکر نمی‌کنم تغییر چندانی حاصل شود.

‌ آیا جریان مخالف روحانی و دولت با توجه به رای بیست و چهار میلیونی روحانی از فشار حملات و تخریب‌های خود خواهند کاست؟

برداشت من این است که مخالفان آقای روحانی در میان اصولگرایان شکاف‌شان زیاد می‌شود. تندروهای این جریان کماکان فکر می‌کنند که باید حمله کنند اما بخش‌های دیگرشان با توجه به نتایج انتخابات و مصالح کشور دست از مخالفت‌های گذشته بر می‌دارند. به خصوص که دیگر دلیلی هم نمی‌بینند که بخواهند او را تضعیف کنند. اگر در گذشته به دنبال این هدف بودند دلیل‌شان این بود که در انتخابات اخیر بتوانند از طریق این مخالفت‌ها برای خود، رایی به دست آورند. تجربه مخالفت‌های چشم بسته هم به آنها نشان داد که شکست فاحشی در پی آن است. فکر می‌کنم بخش‌هایی از نیروهای معتدل‌تر اصولگرا دست از مخالفت بردارند و یک نگاه سازنده‌تری را پیشه کنند ولی بخش‌های تندرو بعید است از خط مشی‌ای که تا به حال داشتند‌، عقب‌نشینی کنند.

‌ چقدر احتمال می‌دهید که اعتدال گریزان اصلاح‌طلب‌ستیز برای روحانی بحران‌سازی کنند؟ فکر می‌کنید راهبرد اتاق فکر جریان تندرو در چه حوزه‌هایی برای دردسرسازی برای روحانی وارد عملیات شود؟

با توجه به آنچه در سوال پیش گفته شد به نظر می‌رسد جریان تندرو به هر حال خیلی نانش در آرامش نیست. این آرامش را هر جایی بتواند به‌هم بزند سعی می‌کند این کار را انجام دهد‌. از طرف دیگر معتقدم رهبری نظام هم کاملا به این موضوع توجه دارد که به هم ریختن آرامش در این شرایط به نفع کشور نیست. بنابراین حتما به شکلی مقابله خواهند کرد و اجازه نمی‌دهند که این اتفاق بیفتد. حکومت ایران در سال‌های گذشته هم نشان داده که از این نظر خیلی محتاط و دقیق عمل می‌کند اما به هر حال در حوزه مسائل خارجی همیشه این امکان وجود دارد که برای دولت آقای روحانی دردسر درست کنند.

‌ با توجه به وعده‌هایی که روحانی در ایام انتخابات داده فکر می‌کنید چقدر ضرورت دارد تا تغییراتی جدی در کابینه رخ بدهد؟

فارغ از وعده‌هایی که آقای روحانی داده است یا وعده‌هایی که می‌توانست بدهد، به‌طور‌قطع این کابینه باید تغییر کند. تردیدی در آن نیست. برخی از انتقاداتی که به آقای روحانی در زمان انتخابات می‌شد، انتقادات درستی بودند. البته دلیلی نداشت ما در آن زمان آن انتقادات را برجسته کنیم. برای اینکه طرف مقابل آقای روحانی خیلی بی‌محابا و بی‌منطق حمله می‌کرد. به قول معروف دوغ و دوشاب، حق و باطل را قاطی کرده بود. آن زمان نمی‌توانستید اینها را از هم جدا کرده و حرف بزنید. کوچک‌ترین تاییدی از انتقادات آنها باعث می‌شد که علیه آقای روحانی مستمسک قرار دهند. حالا که انتخابات تمام شده باید گفت که کابینه آقای روحانی نسبت به انتظارات موجود ضعیف بوده است. البته این را هم بگویم که این کابینه با مجلس گذشته شکل گرفته است. شاید در آن زمان بهترین و کارآمد‌ترین کابینه‌ای بوده که می‌توانسته رای اعتماد بگیرد. همین هم خیلی از سطح توقعات و انتظارات بالا بود. لیکن سال گذشته که مجلسی جدید تشکیل شد من معتقد بودم همان موقع آقای روحانی باید اصلاحاتی را در کابینه انجام می‌داد. معتقدم در شرایط حاضر نیز آقای روحانی همین الان باید برای تغییر کابینه اقدام کند. منتظر نماند تا مرداد ماه بیاید. وزرایی که باید عوض شوند را از الان بخواهد که استعفا دهند‌. حتما کسانی را در ذهن دارند که جانشین‌شان کنند. اینها را سرپرست کنند و بعد هم که نوبت رای اعتماد می‌رسد همان موقع از مجلس رای اعتماد بگیرند.

‌ روحانی در سخنرانی‌های خود در پاسخ به شعارهایی تاکید کرد که رای شما قوت بازوی من خواهد بود و با رای شما وکمک خواستن از رهبری این امکان وجود دارد که حصر بشکند. به نظر شما امکان دارد روحانی بتواند یک تفاهم درون حاکمیتی را بر سر پایان حصر ایجاد کند؟

در مورد حصر بارها گفته‌ام که این مساله در اختیار آقای روحانی نیست‌. این مساله‌ای است بین اصلاح‌طلبان و حکومت و لاغیر. تا وقتی که این مساله بین‌شان حل نشود، این موضوع حل شدنی نیست اما دولت و شخص آقای روحانی می‌توانند یک میانجی‌گری خوبی انجام دهند. آنها می‌توانند به تکمیل این فرآیند کمک کنند. اینکه مدام بگویند از آقای روحانی رفع حصر را می‌خواهیم که نمی‌شود. آقای روحانی اگر هم بگوید «من می‌توانم»، قول از اساس اشتباهی است. ابزاری در این قضیه در اختیارش نیست. به نظر من شعارهایی که داده می‌شد از بنیان غلط بود. تا وقتی که نتوانند از ۸۸ عبور کنند، شکستن قفل حصر هم اتفاق نخواهد افتاد. متاسفانه بخشی از نیروهای اصلاح‌طلب هنوز در اتفاقات سال ۸۸ مانده‌اند. شهامت این را هم ندارند که بگویند چنین هستند و نمی‌خواهند به تبعاتش هم ملتزم باشند.

‌ وضعیت اصولگرایان پس از شکست را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

واقعیت این است که اصولگرایان شکست بدی خورده‌اند. این هم فقط به دلیل قوت طرف مقابل‌شان نبود. البته از حق نگذریم اصلاح‌طلبان و اعتدالیون هم خیلی دقیق و منسجم عمل کردند. لیکن اصولگرایان این ظرفیت را داشتند که بهتر از این عمل کنند. چرا بهتر عمل نکردند؟ به دلیل نوعی بیماری یا ویروسی است که از سال‌های گذشته در جسم و جان اصولگرایان وارد شده است. در روزهای گذشته چند مصاحبه و یادداشت از منتقدین درونی اصولگراها خواندم. از جمله مطالب آقای امیر محبیان بود. من با ۹۰ درصد صحبت‌های ایشان موافق بودم. چیز جدیدی نداریم که در نقد اصولگرایان بگوییم. آنها خودشان بهتر می‌توانند بگویند اصولگرایی چرا به چنین وضعی افتاده است؟ چرا با قدرت‌طلبی جلو آمده است؟ قدرت طلبی به معنای قربانی کردن تمام اصول در برابر قدرت است. چگونه انحراف‌هایی از طرف اصولگرایان رخ داد که باعث تعجب می‌شد. یک فروپاشی اساسی در سازمان اصولگرایی می‌بینیم. تا نگاه‌شان را به حکومت، قدرت، رقیب‌شان و مردم‌سالاری تغییر ندهند، محال است که بتوانند بازسازی بنیادی در خودشان انجام دهند. من امیدوار هستم که پروژه اصلی آینده سیاسی کشور بازسازی اصولگرایی باشد. این را بعد از انتخابات مجلس در سال ٩٤ هم گفتم‌. تا در این کشور اصولگرایان بازسازی نشوند ممکن نیست که سیاست در ایران روی خوش ببیند.

‌ توصیه شما به رهبران جریان اصولگرایی پس از شکست‌های سیاسی سال‌های اخیر چیست؟ فکر می‌کنید اصولگرایان به سرعت باید وارد فاز چه تغییراتی بشوند؟

ما خیلی نمی‌توانیم توصیه‌های عملی کنیم. اصل اساسی برای اینکه اصولگرایی بازسازی شود این است که بپذیرند کارشان و وضعیت‌شان اشتباه بوده و این اشتباه هم تاکتیکی نبوده است. اصلاح‌طلبان سال ۸۴ که شکست خوردند به غلط گمان کردند که اشتباه‌شان تاکتیکی بوده است. مثلا گفتند چون وحدت نامزد نداشتیم شکست خوردیم. در حالی که اصلا مشکل‌شان این نبود. آنها ایراداتی راهبردی داشتند. اصولگرایان نیز در انتخابات ٩٤ مجلس گفتند که اشتباه‌مان این است که لیست واحد نداریم. دیدید که با وجود داشتن لیست واحد نیز اصولگرایان در مجلس شکست خوردند. این‌بار هم گفتند حتما باید نامزد واحد داشته باشیم. باز هم در انتخابات ریاست‌جمهوری شکست خوردند. اساسا مشکل نیروی سیاسی در داشتن یک نامزد و دو نامزد نیست بلکه در وحدت سیاسی است که باید در نامزد واحد متبلور شود. عکسش نیست که نامزد واحد درست کنید و وحدت سیاسی پیدا کنید. آنان حدی از دموکراسی را باید بپذیرند. باید اجازه دهند که نیروهای منتقدشان درون خودشان حرف بزنند‌. نه اینکه ساکت و گوشه‌نشین شوند که مبادا خفه‌شان کنند‌. اگر شکست را بپذیرند آن‌وقت خودشان بهتر می‌توانند راهی برای بازسازی جدی پیدا کنند.

‌ برخی اصولگرایان معتقدند که رای ١٥میلیونی رییسی او را ذخیره طلایی اصولگرایان کرده و او این ظرفیت را دارد که به سرعت در مقام رهبری اصولگرایان قرار بگیرد. به نظر شما رییسی از چنین ظرفیتی برخوردار است؟

این رای ١٥ میلیونی که کسب آن را ذخیره طلایی حساب می‌کنند نوعی شوخی است. مگر آقای قالیباف که آن رای را در دور قبل داشت، چه کاری توانست انجام دهد که آقای رییسی بتواند انجام دهد. مگر او که در گذشته نامزد نبود و هیچ رایی نداشت در این دوره از قالیباف جلو نزد؟ این رای‌ها پشت قباله هیچ کس نوشته نمی‌شود. این رای نیست که سازنده یک حرکت بعدی است بلکه این حرکت‌های درست هستند که رای به وجود آورده و کسب رای می‌کنند و حتی آن را رشد می‌دهند‌. این رای را اصولگرایان باید از طریق اصلاح سیاست‌های‌شان بیشتر کنند. آقای رییسی اصلا در شرایطی نیست که رهبری یک جریان سیاسی را به عهده بگیرد‌. به همین دلیل هم وقتی آمد با این وضعیت مواجه شد. این اصولا یکی از بدترین خصلت‌های اصولگرایان است که با گذشته خودشان قطع رابطه کرده‌اند و پیوستگی ندارند. وقتی به پس‌زمینه آنها نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که همه نیروهای شان را حذف کرده و کنار گذاشته‌اند. لیکن وقتی نگاه می‌کنید اصلاح‌طلبان پیوستگی خود را با تمام نیروهای گذشته خودشان حفظ کرده‌اند. حتی برخی اصولگرایان را نیز در پیوستگی تاریخی خودشان آورده‌اند. اصولگرایان باید در این زمینه فکری کنند‌ و الا نیرویی که ۳۵ سال دستگاه قضایی بوده و همیشه از موضع قاضی و بازجو و بازپرس برخورد کرده که نمی‌تواند در سیاست کار مفید و موثری انجام دهد.

‌ اصلاح‌طلبان در کلانشهرها توانستند شوراهای شهر را از آن خود کنند. به نظر شما از همین حالا و برای اینکه طعم مدیریت شهری اصلاح‌طلبانه به مردم چشانده شود باید مراقب چه آفت‌ها و تهدیداتی باشند؟

در مورد این قانون انتخابات که می‌شود تمام اعضا از یک لیست باشند نقد دارم. نسبت به رفتار اصلاح‌طلبان به کل در انتخابات شوراها نقد جدی دارم و به زودی خواهم نوشت. اصلا فکر نمی‌کنم اصلاح‌طلبان درست عمل کرده باشند. آنها از یک نوع سکوت نیروهای منتقد سوءاستفاده کردند و از ترس اینکه دیگران بیایند آنها را به سکوت وادار کرده‌اند. این عین استبداد است و دیر یا زود ضربه این اشتباه را خواهند خورد. با یکدست شدن شوراها به هیچ‌وجه مشکل امور شهری حل نخواهد شد‌. اصولگرایان هم اگر یکدست شوند مشکل حل نمی‌شود. مساله شهری فقط با تغییر شوراها قابل حل نیست. باید کوشش کرد همه مردم فارغ از گرایش‌های‌شان بتوانند از پایین‌ترین سطوح مسائل شهری حضور و مشارکت داشته باشند‌. خواهیم دید که چقدر اصلاح‌طلبان در شورا موفق می‌شوند‌. امیدوار هستیم موفق شوند. حتما راه‌حل‌هایی هم وجود خواهد داشت که به آنها پیشنهاد شود اما با جمع شدن و یکدست شدن شورا الزاما مساله حل نخواهد شد.

‌ با توجه به موقعیت و وضعیت دوجناح سیاسی فکر می‌کنید چقدر احتمال دارد که ساختار سیاسی کشور از ریاستی به پارلمانی تغییر کند؟

ساختار سیاسی کشور نمی‌تواند از ریاستی به پارلمانی تغییر کند. مهم‌ترین انتخاباتی که در ایران توانسته قوام این جامعه را حفظ کند انتخابات ریاست‌جمهوری است. انتخابات مجلس به دلایل متعدد واجد این ویژگی نیست. شخصا نظام پارلمانی را ترجیح می‌دهم اما برای ایران مناسب نیست. خیلی مانده تا به این مرحله برسیم‌. انتخابات ریاست‌جمهوری مظهر قدرت و مشارکت مردم و تغییرات شده است. این مساله بسیار مهمی است که فکر نمی‌کنم هیچ کسی بپذیرد که این اتفاق بیفتد. چون آن زمان ایران به سراشیبی کاهش مشارکت مردم سوق داده

خواهد شد.

‌ با توجه به نتایج انتخابات فکر می‌کنید مجمع تشخیص مصلحت نظام از سوی رهبری در اختیار چه کسی قرار بگیرد؟ آیا مجمع قدرت قبل خود را خواهد داشت؟

مجمع تشخیص مصلحت نظام در گذشته هم قدرت چندانی نداشت. آقای هاشمی که آنجا بود و آن هم به صفت شخص خودش موثر بود. الان هم نمی‌توانید نقش جدی‌ای را در مجمع انتظار داشته باشید. دلایل آن هم متعدد است. اگر مجمع تشخیص مصلحت تبدیل به یک مجمعی شود که جناح‌های مختلف سیاسی بنشینند و نوعی مجلس سنایی را بسازند که نیروهای سیاسی آنجا جمع شوند و با هم تفاهم کنند، موثر‌تر است تا این مصوباتی که مجمع تشخیص مصلحت هر هفته می‌نویسند. اگر بتوان مجمع تشخیص را به چنین جایگاهی ارتقا داد خیلی خوب است. اینکه چه کسی در ریاستش قرار می‌گیرد، نمی‌دانم. امیدوارم آقای ناطق نوری قرار بگیرد چرا که امکان بازیگری در این جایگاه را دارد و شاید بهتر از آقای هاشمی بتواند حلقه وصلی بین مجموعه نیروهایی باشد که در ساختار قدرت هستند و درون‌شان شکاف وجود دارد.

برخی از نیروهای رسانه‌ای و سیاسی جریان تندرو پس از شکست با ادبیات تهاجمی شورای نگهبان را مورد عتاب خود قرار داده‌اند. به نظر شما سرخوردگی نیروهای جوان سیاسی طرف مقابل می‌تواند بحران‌های امنیتی و سیاسی درون اردوگاه جناح راست ایجاد کند؟

مشکل از هنگامی آغاز شد که اصولگرایان بازی انتخابات را «صفر و یک» کردند. یک بار یکی از اینها گفته بود که ما در جاده‌ای رانندگی می‌کنیم که فقط یک ماشین رد می‌شود. فرمان‌شان هم کنار انداختیم و با تمام گاز جلو می‌رویم. بعد هم چون فرمان ندارد به یک تریلی می‌خورد‌. این خسارت برای خودشان هست اما من معتقد نیستم که همه اصولگرایان اینطور هستند. با وجود همه این ضعف‌ها اصولگرایان ویژگی‌هایی دارند که کمتر اجازه می‌دهند نیروهای‌شان از چارچوب مشخصی بیرون بروند. اگر بیرون بروند نیز سعی می‌کنند موضع‌گیری کنند‌. نمونه آن نیز نیروهای نزدیک به احمدی‌نژاد هستند که به سرعت منزوی و ایزوله شده‌اند. فکر نمی‌کنم چنین خطری وجود داشته باشد.

اشتباه استراتژیک جریان راست را در این انتخابات چه می‌دانید؟

اصولگرایان اشتباهاتی اساسی داشتند. هم در نحوه چینش نامزدهای‌شان و هم در راهبرد و تاکتیک‌های تبلیغاتی‌شان اشتباه اساسی کردند. اشتباهات تاکتیکی آنها بیشتر ناشی از همان راهبرد غلطی بود که داشتند. به جای اینکه ایده‌ای ایجابی را مطرح کنند که مردم به آن روی مثبت نشان دهند، تمام توان‌شان را به هر قیمتی در تخریب دولت گذاشتند و تمام نظرسنجی‌ها نشان می‌داد که این نوع تاکتیک‌ها و ایده‌ها جواب نمی‌دهد. هم‌زمان که این ایده‌ها را مطرح می‌کردند آرای‌شان کم می‌شد. به نظر من اصولگرایی جبهه در هم ریخته‌ای بود. آقای قالیباف هم این در هم ریختگی را تشدید کرد و آقای رییسی هم به دلیل ناتوانی‌های فردی‌اش به هیچ‌وجه نتوانست خلاقیتی از خود نشان دهد. آقای رییسی اطرافیانی داشت که اصلا درکی از تبلیغات نداشتند. نمونه‌اش فیلمی بود که در روز پایانی از او در قطار پخش کردند که یک کودک هم می‌فهمید که این فیلم پیام بسیار بدی برای آقای رییسی دارد اما آنها چنین فیلمی را ضبط و پخش کردند.

اصلاح‌طلبان و حامیان دولت چه مسوولیت ویژه‌ای برای اعتماد ٢٤ میلیونی مردم به خود باید برای دولت دوازدهم و خودشان در نظر بگیرند؟

از اکنون به بعد مسوولیت اصلاح‌طلبان بیشتر شده است. مصداق این شعر است که می‌گوید «چو عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها». پیروز شدن آسان است اما حفظ و نگهداری آن بسیار سنگین و مشکل است. دولت باید تغییراتی در سیاست‌های خود و به خصوص در چینش نیروها نشان دهد. اصلاح‌طلبان باید از فضای گذشته و سال ٨٨ بیرون بیایند. متاسفانه هنوز بخشی از آنها درگیر همان فضا هستند که آثارش را در این انتخابات با دلهره و واکنش‌های دیگر نشان می‌دادند. در حالی که اساسا چنین مشکلاتی وجود نداشت. چنین اضطراب‌هایی بیشتر بازتاب درونی آنها بود. تا وقتی که چنین فضایی بر اصلاح‌طلبان حاکم باشد، کار بهتری نمی‌توانند انجام دهند. اصلاح‌طلبان باید سعی کنند به سمت یک اجماع ملی بروند. مشکلات اقتصادی مردم نیز با سیاست‌های دولت به تنهایی حل نمی‌شود و نیازمند یک اجماع ملی است. همه باید یکدیگر را به رسمیت بشناسیم و در این جهت حرکت کنیم.

به نظر شما مهم‌ترین خواسته مردم از رییس‌جمهور بعدی چیست؟ مهم‌ترین مطالبات‌شان را در چه حوزه‌هایی تعریف می‌کنید؟

نمی‌خواهم از طرف مردم حرف بزنم اما واقعیت این است که مطالعات نشان داده که مردم مایل هستند مشکل بیکاری‌شان رفع شود و می‌خواهند وضع معیشت و جایگاه اجتماعی‌شان ارتقا پیدا کند. اینها در نظرسنجی‌ها عنوان می‌شد. لیکن رفع این مشکلات مستلزم این است که اقدامات دیگری انجام شود. این اقدامات را در پاسخ به سوال پیشین مطرح کردم. در واقع بهبود اقتصاد و جایگاه اجتماعی و اشتغال کشور نتیجه اقدامات دیگری است که مهم‌ترین آنها رسیدن به تفاهم و وحدت عمومی نیروهای سیاسی بر حداقلی از اصول برای اداره کشور است.

به نظر شما توجه به مشکلات اقتصادی مردم در دولت بعدی روحانی چقدر اهمیت دارد؟ آیا می‌توان گفت که ادامه حیات و نقش‌آفرینی جریان اصلاحات به حل مشکلات اقتصادی مردم منوط است؟

مساله مردم مشکلات اقتصادی و اجتماعی است اما راه‌حل‌هایی سیاسی دارد. راه‌حل اقتصادی و اجتماعی در ایران حتما مستلزم اقدامی در جهت سیاسی است. به همین دلیل است که مردم راه‌حلی سیاسی را برای حل مشکلات‌شان انتخاب می‌کنند و به رییس‌جمهور از منظر سیاسی رای می‌دهند. در داخل ساخت قدرت و جامعه نیز باید مشکلات سیاسی را رفع و رجوع کرد. این یکی از مهم‌ترین وظایف دولت است. در گام بعد باید تلاش شود که با برداشتن موانع سیاسی، مشکلات اقتصادی مردم نیز رفع شود چرا که مساله اصلی مردم است.

رای بالای رییس‌جمهور آیا می‌تواند باعث شود که او دست به اصلاحاتی اساسی و ساختاری در کشور بزند؟

این وظیفه را حتما نباید به رای بالا ربط داد. وظیفه هر رییس‌جمهوری است که این کار را انجام دهد و به معنای دیگر رییس‌جمهور چه ٥٠ درصد به علاوه یک رای بیاورد و چه ٩٩ درصد رای را از آن خود کند، جایگاهش به لحاظ حقوقی تفاوتی نمی‌کند. اگر کاری به نفع مردم انجام شود، همه حمایت می‌کنند و اگر کاری برخلاف منافع ملی انجام دهد، ٩٩درصد هم رای داده باشند، مخالفت می‌کنند. اگر چه رای بالای رییس‌جمهور یک فضیلت و نقطه اتکایی برای او است اما به هر حال رییس‌جمهور وظایفی دارد و باید سعی کند از طریق جلب مشارکت نخبگان این وظایف را به اجرا دربیاورد.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید