ریشه یابی متفاوت سقوط هواپیمای تهران – یاسوج

    کد خبر :229337

حادثه هواپیمای یاسوج، دگرباره موجی از اندوه و تالم را در فضای غمبار ایران عزیز، فرازی دوباره داد. جا دارد که به همه خانواده‌هایی که عزیزان خود را دراین حادثه از دست دادند تسلیت بگوییم، اما، بسیار پسندیده است در همین فضای غلبه احساسات، که از سویی دیگر، بستر اوج‌گرفته‌ای را هم فراهم می‌کند برای نگاه کلان به وضعیت موجود و اندیشیدن درباره این سوال که «مشکل ما دقیقا کجاست؟» و ارزیابی‌های منطقی و در پی آن قضاوت بخردانه‌ای هم از این حادثه و حوادث قبلی مانند پیامد تخریب و تلفات زلزله‌ها، فروریزش ساختمان پلاسکو، حوادث رانندگی، آلودگی کشنده هوا، فرونشست زمین و ازبین رفتن دشت‌ها و کشاورزی کشور، ریزگردها، خشک شدن دریاچه ارومیه و سایر تالاب‌ها و… نیز به‌عمل آوریم، شاید این سانحه غمناک، نقطه شروعی باشد برای آغاز رفتار مستمر و منطقی در خصوص کاهش ریسک انواع مخاطرات در کشور و ساختن محیطی ایمن برای ساکنان این مرز و بوم و آیندگانش.

روزنامه دنیای اقتصاد نوشت:هر از گاهی، هواپیماهای ما سقوط می‌کنند. سقوط هواپیما با توجه به هولناکی شکل اتفاق، در تمامی کشورها، خبر بسیار تاثرآور و تاثیرگذاری است، ما سالانه بیش از ۱۵ هزار نفر در تصادفات جاده‌ای در کشور کشته می‌دهیم. آلودگی هوا اینک نه تنها در تهران، که در تبریز، مشهد، اصفهان، کرج و… و حتی در شهرهای متوسط از نظر بزرگی مانند اراک و ارومیه و… موجب تعطیلی‌ها و اثر مخرب تدریجی بر سلامت مردم می‌شود. ریزگردها در فضای شهرهای غربی و جنوبی کشور به مرز هشدارهای بسیار جدی می‌رسد که استمرار این امر موجب مهاجرت و جلای وطن بسیاری از هموطنان خواهد شد، دریاچه ارومیه نفس‌های آخر خود را می‌کشد، سطح آب زیرزمینی در اغلب دشت‌های کشور به‌مراتب بیشتر از سطح استاندارد افت داشته و کشاورزی ما را تحت‌تاثیر قرار داده است، افت سطح آب موجب فرونشست زمین و پدیداری ترک و شکاف در سطح زمین و مرگ دشت‌های ما شده است، در تجهیزات تولید برق، در تجهیزات مخابرات دچار نواقص عمده هستیم، اذعان کنیم که در کشور زلزله‌خیزی مانند ایران، میراث دار وضعیت مطلوبی در ساخت و ساز هم نیستیم که در زلزله کرمانشاه مصادیق آن را چند ماه پیش همگان مشاهده کردند… و مواردی از این قبیل که اگر لیست شود، بیم آن می‌رود که روح حاکم براین نوشتار، نمود سیاه‌نمایی را بر خود بگیرد تا اثر مثبت و سازنده. با ژرف‌اندیشی در مورد تک‌تک این موضوعات اذعان باید کرد که در خیلی از زمینه‌ها مشکل داریم و واضح است که هم مسوولان و هم مردم در مقام پاسخگویی، اذعان می‌کنند و اذعان خواهند کرد که موارد مذکور، مشکلات عمده ماندگار موروثی سرزمین ما هستند. این مسائل و مشکلات برای آنانی که شورشان در شکوفایی ایران زمین می‌شکفد، آزاردهنده و تالم‌آور است و لذا فی‌الفور، سوال بعدی پیش می‌آید که برای حل این مسائل و مشکلات و به‌صورت ریشه‌ای و نه احساسی که نیمه عمر آن چند روزه است، چه کرده‌ایم و چه برنامه‌ای داریم؟

باید قبول کرد که در صنعت حمل‌ونقل هوایی مشکل وجود دارد، ناوگان هوایی ایران در حیطه حمل مسافر، فرسوده است، تجهیزات ناوبری هوایی نیاز به سرمایه‌گذاری گسترده دارد، این ناوگان بعد از انقلاب اسلامی، تقریبا نوسازی نشده است و طبیعی است که انتظار برود مانند تجهیزات صنعتی مکانیکی، الکترونیکی، خودرو و تلویزیون، به مرور زمان، اثرات کارکرد مستمر، در نقص فنی‌های متعدد بروز و ظهور داشته باشد. این شرایط در حمل‌ونقل هوایی، برآیند رویکردها و استراتژی‌های کلانی بوده و هست که آنچه مسلم است، تقصیر دولت کنونی یا دولت قبلی یا دولت‌های قبلی‌تر، فقط، نیست و در فضاسازی‌های رسانه‌ای و غیررسانه‌ای باید جانب انصاف را نگاه داشت و اگر سخنی گفته می‌شود، صادقانه و دور از اغراض و اهداف رنگارنگ سیاسی باشد. در همین وضعیت هم باید دست زحمتکشان حمل‌ونقل هوایی کشور را به گرمی فشرد، که در شرایط تحریم و نواقص تجهیزات و مشکلات تعمیر و نگهداری، سطح سوانح هوایی کشور را به نسبت تعداد پرواز و مسافر در مقایسه با سایر کشورهای هم‌تراز، در سطح قابل قبولی نگه داشته‌اند. اما از سوی دیگر هم باید قبول کرد که دراین حوزه مسائل و مشکلات ریشه‌دار و عمده‌ای نیز وجود دارد.

در حمل‌ونقل جاده‌ای، آمارها نشان می‌دهد در دنیا به‌ازای هر ۱۰ هزار خودرو ۹ نفر کشته می‌شوند، درحالی‌که در ایران به ازای این تعداد خودرو، ۳۷ تن کشته می‌شوند. بر اساس اعلام پژوهشکده بیمه مرکزی ایران (۱۳۹۴)، کشور از نظر تصادفات ناایمن رانندگی در بین ۱۹۰ کشور جهان، رتبه ۱۸۹ را به‌ خود اختصاص داده و از این جهت، تنها کشور سیرالئون در غرب قاره آفریقا است که وضعیت نامناسب‌تری نسبت به ایران دارد. عدم رعایت مقررات، خودروهای با کیفیت نازل، وضعیت نامطلوب بعضی از جاده‌ها و… در به‌وجود آمدن این شرایط مسلما نقش دارند. در صیانت از منابع آبی کشور، حفظ محیط زیست، مساله ریزگردها، فرونشست زمین، زلزله و… نیز مشکل داریم. باید قبول کرد که به‌صورت سیستماتیک و موروثی به این مسائل بها داده نشده است. باید قبول کرد که نگاه راهبردی و آینده‌نگرانه‌ای در این زمینه حاکم نبوده است. روی گسل‌ها ساختمان ساختیم، بی‌رویه مجوز حفر چاه دادیم، بدون مطالعه اقدام به اجرای پروژه‌هایی کردیم که آثار زیانبار آن را الان می‌بینیم، به ساخت خودروهای با کیفیت پایین روی آوردیم و حسب شرایط مالی و مصلحت‌ها از خیلی مواردی که نباید کوتاه می‌آمدیم کوتاه آمدیم و الان وضعیتی است که داریم!

مناسب است به مقامات عالی حکومت، نمایندگان مجلس، قوه قضائیه و دولت پیشنهاد داده شود، فارغ از گرایش‌های سیاسی بنشینند و کلاه خود را قاضی کنند و قبول کنند که مشکل داریم! بعضی مشکلات روش حل تدریجی دارند و در درازمدت نتایج آن معلوم می‌شود و در درازمدت جواب می‌دهد. گاه و متاسفانه، به دلایل اغلب سیاسی و مصلحت‌نگری‌ها و روش‌های پوپولیستی، روش‌های غالب مدیریتی کشور، روش‌های فوری و روزمره‌ای بوده برای رضایت دیگران و مسوولان دیگر و دقیقا همین رویکرد تیشه به ریشه توسعه پایدار کشور زده و می‌زند.

سیاست‌زدگی در مشکلات ما

مسکن مهر اسلام‌آباد غرب و بیمارستان این شهر در زلزله کرمانشاه تخریب می‌شوند درحالی‌که به هیچ‌وجه نباید خراب می‌شدند، جو سیاسی راه می‌افتد که حرف زدن در مورد خرابی و کیفیت این مسکن مهر، وجه سیاسی دارد و باید احتیاط کرد! هواپیمایی سقوط می‌کند، کمپین استیضاح وزیر راه می‌افتد چرا که ساز مخالف زدن و اقدامات تند و احساسی، ظاهرا جذابیت و طرفداران بیشتری دارد. اما طرف دیگر سکه را هم نگاه بکنیم. اگر ما رویکرد آینده‌نگرانه‌ای داشتیم، آیا این وضعیت هوا و زمین و آب و سوانح و تلفات کشور، واقعا سزاوار کشور ثروتمندی مانند ایران است؟

به دور از ملاحظات سیاسی، مسوولان محترم بیایند یک‌بار خودشان را مورد عتاب قرار دهند، چقدر برای اینکه چنین شرایطی در کشور پیش نیاید که سوانح هوایی و جاده و زلزله، بحران آب و ریزگردها و فرونشست زمین در سطح بحرانی کنونی نباشند، برنامه‌ریزی کرده و بودجه تخصیص داده‌اند؟

نگارنده به‌عنوان یک پژوهشگر این مرز و بوم، اذعان دارد که شعار و حرف زیادی در طول این چند دهه زده شده است، اما معیار اندازه‌گیری پژوهشگران در سنجش عملکردها، به دور از سیاست‌پیشگی، مقادیر کمی و قابل اندازه‌گیری است. ما پژوهشگران جدیت مسوولان را در حل مشکلات دامنگیر و بحران‌ساز و ملموس کشور، در میزان اعتبارات تخصیص داده شده می‌سنجیم. مسلما رویکرد نگارنده طرفداری از وزیر فعلی یا مخالفت با وزیر قبلی و موارد سیاست‌پیشگی و نظایر این‌چنینی نیست، ولی منصفانه نیست که سوال شود برای تعمیر و نگهداری پل‌ها و ابنیه فنی جاده‌ها، برای خرید تجهیزات ضروری ناوبری هواپیما، در بودجه ۱۳۹۷، چه بودجه‌ای برای وزارت راه و شهرسازی پیشنهاد داده‌ایم؟

معضل و مشکل عمده‌ای که نگارنده به‌عنوان یک پژوهشگر حوزه ریسک مخاطرات طبیعی، در کشور دیده و می‌بیند، سیاست‌زدگی‌ها در برنامه‌های عمرانی و توسعه‌ای کشور است. ظاهرا جو غالب این است که برای اینکه یک شخص، یا یک وزیر یا یک جناح در برنامه‌های کاری و مسوولیت حاکمیتی خود موفق نشود، ولو به‌ضرر مصلحت کشور و ضرر اجرای برنامه‌های راهبردی عمرانی و بنیادین ملی هم شده، فضاسازی و مانع‌تراشی‌ها انجام می‌شود که برنامه‌ها به نتیجه نرسد و آن‌وقت شرایطی خواهیم داشت که الان داریم و مطمئنا در آینده، اگر بازنگری در رفتارهای سیاسی کلیه جناح‌ها و صاحبان قدرت صورت نگیرد، مردم بیشتر در رنج و عذاب خواهند بود.

مشکلات ما و برنامه‌ها و بودجه‌های ما

نگارنده در عمر کارشناسی خود، مشاهده کرده است که وقت کارشناسی قابل ملاحظه‌ای گذاشته شده و برنامه‌های عمرانی و توسعه‌ای تهیه شده و مصوب می‌شود تا اجرایی شوند، در کمال تاسف، با تعویض مسوول و مدیر، یا وزیر یا رئیس‌جمهور، تمامی آن برنامه‌ها به‌طور کل فراموش شده یا ناتمام می‌مانند. این مشکل برنامه‌ریزی باید در کشور حل شود. مسوولان سیاسی باید دیدگاه‌های کارشناسان را که به‌دور از سیاست زدگی و سیاست پیشگی است مورد پذیرش جدی قرار دهند. این رویکرد در کشورهای پیشرفته قویا رعایت می‌شود و برای همین است که پس از مدتی به سطح قابل قبولی از استانداردها در تمامی حوزه‌های عملکردی می‌رسند. بودجه گذاری‌ها در کشور نیز متناظر با مشکلات و مسائل بنیادین نیستند. نگارنده به‌عنوان پژوهشگر حوزه ریسک مخاطرات طبیعی، شهادت می‌دهد که در زمینه کاهش ریسک و مدیریت بحران، ما کمترین بودجه گذاری‌ها را طی چندین دهه اخیر داشته‌ایم. بودجه‌های کشور صرف کارهای روزمره و با هدف رضایت مندی زودگذر مردم و مسوولان شده و متاسفانه برای بهبود تدریجی شرایط، شاهد استمرار فعالیت طبق یک برنامه‌ریزی مشخص نبوده و نیستیم. علت ناامیدی از حل مشکلات عدیده، علت بی‌انگیزگی، علت لختی در مدیریت و اجرای برنامه‌ها، این است که رویکرد ما روزمرگی است. باید بپذیریم که رفتار مدیریتی ما در سطح ملی و کلان، نوسانی و برحسب علایق و سلایق است. باید بپذیریم که مشکلات کنونی و بنیادین کشور در عرصه آلودگی هوا، ریزگردها، زلزله، سوانح جاده‌ای و هوایی، فرونشست زمین، بحران آب و… یک شبه به‌وجود نیامده‌اند و در پدیداری آنها، یک شخص و یک دولت نیز به تنهایی مقصر نبوده است. باید بپذیریم، از مجلس، دولت، قوه قضائیه و… در بودجه‌گذاری‌ها، برنامه‌ریزی‌ها نگاه توسعه پایدار را نداشته‌ایم و باید هم بپذیریم، چرا که در غیر این صورت، این سطح از مخاطرات، تلفات، سوانح به هیچ وجه قابل توجیه نیستند.

چه باید کرد؟

سقوط هواپیمای ‌ای تی آر شرکت آسمان در پرواز مسیر تهران – یاسوج، شاید نقطه آغازی باشد برای اتخاذ رویکردهای منطقی و حل تدریجی مشکلات انباشته شده و موروثی کشور. سقوط هواپیمای تهران – یاسوج و کشته شدن سرنشینان آن، غمبار و حزن انگیز است، شرایط روحی خانواده این عزیزان روح همبستگی عاطفی را در نزد مردم دوباره نشان داد. بر مبنای تجربه کاری و نگاه کارشناسانه و به بهانه سانحه هوایی دلخراش یاسوج، موارد زیر را به‌عنوان محورهای مهم چه باید کرد طرح می‌کند:

سیاست زدگی و نگاه سیاسی را در پروژهای عمرانی و توسعه‌ای و ملی کشور نباید راه داد. به پژوهشگران و دانشمندان اجازه نقد بی‌طرفانه بدهیم. از فضا سازی‌های غیرمنصفانه و دارای پایه گرایش‌ها سیاسی یا منفعت‌طلبی‌های مالی در اجرای پروژه‌ها و برنامه‌ها به‌طور جد پرهیز شود.

بی‌انگیزگی و لختی و عدم جدیت در مدیریت و اجرای برنامه‌های توسعه‌ای و عمرانی در کشور مشاهده می‌شود و قابل لمس است. این وضعیت یکی از مهم‌ترین دلایل افزایش آسیب پذیری‌های کشور است. لازم است این فضا عوض شود.

بودجه و تخصیص بودجه به وزارتخانه‌های مهم، تخصیص بودجه به امر کاهش ریسک مخاطرات و توسعه پایدار، حفظ منابع آب و خاک و محیط زیست، باید به‌طور ویژه و اختصاصی نگریسته شود. متاسفانه در بودجه پیشنهادی سال ۱۳۹۷ عکس این حالت را مشاهده می‌کنیم.

استمرار در اجرای برنامه‌های توسعه پایدار ملی، جدیت در اجرایی شدن تصمیمات اتخاذ شده صرف‌نظر از تغییرات دولت و وزرا و مسوولان، باید به امر نهادینه شده‌ای در کشور تبدیل شود.

برنامه کاهش ریسک مخاطرات باید در جمع‌های کارشناسی تدوین، در دولت و مجلس تصویب و مورد وفاق تمامی جناح‌ها و سیاست ورزان و سیاست‌مداران قرار گرفته، نهادهای نظارتی قوی برای پایش اجرایی‌شدن تعیین و به‌عنوان مانیفست ثابت و لایتغیر کشور برای کاهش ریسک در کشور تلقی شود.

حادثه هواپیمای تهران – یاسوج نشان‌دهنده آن است که استانداردهای جهانی موضوعاتی بی ربط نیستند و تحت هیچ شرایطی و با هیچ توجیهی نباید مورد اغماض واقع شوند. توسعه فرودگاه‌ها، افزایش تعداد پروازها و هواپیماها، باید با رعایت استانداردهای جهانی باشد. گسترش فرودگاه‌های فاقد توجیه اقتصادی بدون تجهیزات مناسب و صرفا با فشار مقامات سیاسی و غیرسیاسی در استان‌های مختلف، پدیده‌ای که از سالیان پیش رویه آن بنا نهاده شده و هزینه‌های هنگفتی هم در این راه صرف شده، میزان سوانح هوایی در کشور را مسلما افزایش داده و این امر باید موجب بازنگری جدی مسوولان واقع شود. نباید به‌خاطر رضایت مردم یک منطقه یا نماینده و مسوول از یک ناحیه جغرافیایی خاص، استانداردهای بین‌المللی زیر پا گذاشته شود.

نگرش مدیریت بحرانی نزد مسوولان باید جای خود را به نگرش کاهش ریسک و اتخاذ روش‌های پیشگیرانه در جهت جلوگیری از وقوع سوانح یا کم کردن اثرات وقوع سوانح و مخاطرات بدهد. حتما باید آب‌های زیر زمینی ما تمام شود تا متوجه شویم که بحران آب داریم تا روش‌های آبیاری مزارع و کشت و زرع را در کشور عوض کنیم؟ نحوه استحصال آب زیرزمینی را از طریق چاه‌ها مورد کنترل جدی قرار دهیم؟ آیا شایسته است که در این راه، عده‌ای در حاشیه امن باشند؟ حتما باید زلزله بیاید تا اهمیت توجه به بافت فرسوده را متوجه شویم؟

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید