فراز و فرودهای محمدرضا فروتن در سینمای ایران

    کد خبر :186184

محمدرضا فروتن زمانی سوپراستار سینمای ایران بود. بسیاری از بازیگران سینمای ایران از الصاق این واژه به خود فرار می‌کنند. اما سوپراستار بودن پدیده مذمومی نیست.

در هنر صنعت بزرگی مثل سینما وجود سوپراستار لازم است. اما چرا بازیگران سینمای ایران از الصاق این واژه به خود فرار می‌کنند؟ در ایران سوپراستار بودن به معنای بازیگر نبودن است. در فضای فرهنگی ایران این‌گونه جا افتاده که سوپراستار فرد خوش چهره‌ای است که نمی‌تواند بازیگر خوبی باشد. کسی است که به خاطر ویژگی‌هایی مثل چهره، اندام،صدا و … وارد این عرصه شده و هنری برای عرضه به مخاطب ندارد. در حالی که این امر واقعیت ندارد. لااقل در سینمای جهان مرز میان بازیگر/سوپراستار سال‌هاست که از میان رفته است.

لئوناردو دی کاپریو، برد پیت، تام کروز سوپراستارهای سینمای آمریکا هستند اما چندین و چند بازی بی‌نظیر هم در کارنامه خود دارند. برداشته شدن این مرز از نیمه دوم دهه هفتاد آغاز شد. نیمه دوم دهه هفتاد با ظهور جوانانی که هم چهره خوبی داشتند و هم خوب بازی می‌کردند مرز بین سوپراستار و بازیگر بسیار کم‌رنگ شد و قاعده سوپراستار بازیگر نیست را به هم ریخت.

محمدرضا فروتن یکی از آن جوانان بود که امروز هفتم دی ماه سالروز تولدش است. قبل از محمدرضا فروتن سوپراستارهایی در سینمای ایران ظهور کرده بودند که اتفاقاً بازیگران خوبی هم بودند. اما آن سوپراستارها با انتخاب غلط فیلم‌هایشان باعث شدند به قاعده سوپراستار بازیگر خوبی نیست دامن زده شود.

اما با ظهور بازیگرانی مثل محمدرضا فروتن این قاعده تا حد زیادی برداشته شد. محمدرضا فروتن و شمایلش حاصل تغییر ذائقه مردم ایرن در نیمه دوم دهه هفتاد است. مردم توقع دیگری از جامعه و سینما داشتند. دوست داشتند مردهایی که روی پرده می‌بینند مردان متفاوتی باشند. دیگر جمشید هاشم‌پور بزن بهادر و ابوالفضل پور شبه رمانتیک به کارشان نمی‌آمد.

آن‌ها خواهان تماشای وجه رمانتیک مردان روی پرده سینما بودند آن هم به خالص‌ترین شکل ممکن. محمدرضا فروتن یکی از معدود بازیگرانی بود که این فرصت را به تماشاگران می‌داد تا وجه شکننده و رمانتیک مردان را هم روی پرده سینما ببینند.

اگر هاشم‌پور با زور بازویش و پورعرب به واسطه طراوت و جوانی‌اش چهره شدند فروتن با بغض‌هایش بدل به جوان اول سینمای ایران شد. بغض‌هایی که همگی عاشقانه بودند. فروتن بلد بود چگونه آن وجه رمانتیک مردان را به تماشاگر عرضه کند.

اغراق آمیز بازی می‌کرد، اما این اغراق‌ها همگی به درد کاراکترش می‌خورد. فرقی نمی‌کرد غیرتی باشد یا دیوانه. مهم عاشق بودنش بود. این ردپای پررنگ عشق بود که فروتن را از سایر بازیگران سینمای ایران متمایز می‌کرد. فروتن عاشق بود. این را می‌شد از رفتارش فهمید.

او خیلی خوب بلد بود نقش مردانی که اسیر عشقی نفرینی می‌شوند را بازی کند. فروتن با قرمز در سینمای ایران چهره شد. ناصر ملک دقیقاً همان نقشی بود که فروتن برای ستاره شدن احتیاج داشت. نقشی که ابتدا قرار بود امین حیایی ایفاگر آن باشد. اما حیایی از بازی در قرمز انصراف داد تا محمدرضا فروتن با بازی در این فیلم هم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد جشنواره فجر را کسب کند و هم بدل به مهم‌ترین ستاره سینمای ایران در نیمه دوم دهه هفتاد شود.

ناصر ملک عاشقی دل‌خسته بود که از عشق به جنون می‌رسید. جنونی که از کودکی همراه او باقی مانده بود. فروتن در قرمز موفق شد آن وجه ویرانگر عشق را که سال‌ها بود کسی در سینمای ایران سراغی از آن نمی‌گرفت با یک خلوص نیت درونی اجرا کند. به عنوان تماشاگر هم از ناصر ملک می‌ترسیم و هم دوستش داریم. از او می‌ترسیم چون دیوانه است. یک تهدید واقعی برای زندگی هستی است. دوستش داریم چون می‌دانیم این رفتارها دست خودش نیست. عاشق است و بی‌پناه.

سایه یک خواهر قلدر را بالای سرش احساس می‌کند. اختیاری از خود ندارد. در دوران بچگی‌ از آن‌هایی بوده که کتک می‌خورده و تهدید می‌شده. همه این خصوصیات باعث می‌شود ناصر ملک در عین ترسناک بودن دوست داشتنی هم باشد.

فروتن با قرمز درخشید و یک شبه ستاره شد. فروتن که قبل از قرمز با کیمیایی همکاری کرده بود تا چند سال جوان اول فیلم‌های کیمیایی هم بود. منتها سینمای کیمیایی جای فروتن نبود. برای بازی در فیلم‌های کیمیایی زیادی رمانتیک بود. نمی‌توانست القاکننده مردانگی لازمی باشد که کاراکترهای مسعود کیمیایی احتیاج داشتند. برای همین تماشایش در فیلم‌های کیمیایی بیشتر از آن‌که جذاب باشد دافعه برانگیز بود.

در زیرپوست شهر هم ضعیف‌ترین بخش فیلم بود. بنی اعتماد سعی کرده بود رنگی از عشق به کاراکترش بزند. اما فروتن شیک تر از آن بود که به درد بازی در نقش یک جوان جنوب شهری بخورد. نقش بزرگ بعدی فروتن در شب یلدا نصیبش شد. باز هم بی‌پناه بود و عاشق و رمانتیک.

در نقش حامد همه آن چیزهایی را که برای یک بازی خوب احتیاج داشت در اختیارش گذاشتند. عشق، خیانت و تنهایی. حامد احمدزاده همان ناصر ملک قرمز است. همان اندازه عاشق و همان اندازه شیفته. منتها به جای جنون ناصر ملک درگیر تنهایی و خیانت است. صحنه‌ای که برای دخترش می‌خواند تکان دهنده است. اوج بازی رمانتیک از یک بازیگر در آستانه میان سالی.

بغض‌های فروتن در هیچ نقش دیگری انقدر به درد نخورده. بعد از شب یلدا فروتن نتوانست جوان اول این سینما باقی بماند. نتوانست بازی به خوبی شب یلدا ارائه دهد. بعد از شب یلدا هر نقشی را که بازی می‌کرد به چشم نمی‌آمد. فقط یک‌بار موفق شد قالب همیشگی‌اش را بشکند. در عیار 14 پرویز شهبازی همه آن اغراق‌ها و اشک‌ها را دور ریخت و در جلد شخصیتی هفت خط و رند فرو رفت.

شخصیتی که همه کار می‌کند تا راهی برای فرار از وضعیت بغرنجی که در آن گرفتار آمده پیدا کند. فروتن مُهر خودش را بر سینمای ایران زد. مرز بین سوپراستار/بازیگر را تا آن جایی که در توانش بود برداشت.

اما با آغاز دهه هشتاد و ظهور چهره‌های جدید از رونق اُفتاد. فیلم‌های بی‌ربط زیادی بازی کرد و به تدریج محو شد. بازیگری که زمانی تیتر یک رسانه‌ها بود حالا در فیلم‌های مهجور ایفای نقش می‌کند. فیلم‌هایی که نه موجی راه می‌اندازند و نه سر و صدایی ایجاد می‌کنند.

فروتن سری هم به تلویزیون زد. سعی کرد موفقیت را با فریدون حسن پور در تلویزیون تکرار کند. جایی که در آن‌جا چهره شده بود. اما نه از یاد رفته سرنخ بود و نه فروتن همان جوانی که در سال هفتاد و پنج با بازی در یک اپیزود سرنخ چهره شده بود.

سال‌ها گذشته و فروتن دیگر بغض نمی‌کند. بغض‌هایش دیگر کارکردی ندارد. تعریف عشق در سینمای ایران عوض شده و این به معنای پایان عصر رمانتیک‌هایی مثل فروتن است. شاید فروتن دوباره ظهور کند. با نقشی متفاوت به میدان بیاید و موفق شود. اما شمایل گذشته‌اش دیگر کاربردی ندارد.

آن عشق‌های پررنگ و دیوانه‌وار رمانتیک حالا جایشان را به روابطی رئالیستی و واقعی داده‌اند. در سینمای امروز ایران برای عاشقی کسی بغض نمی‌کند، اسید به صورت معشوق می‌پاشد(لانتوری رضا درمیشیان). در چنین روزگاری فروتن نه می‌تواند عاشق شود و نه بغض کند. به خاطر همین باید برای باقی ماندن در صحنه فکر شمایل جدیدی باشد. شاید با شمایلی جدید بتواند به روزهای اوج برگردد.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید