پایان عشق نوجوان افغان به زن میانسال ایرانی

  • حوادث
  • سه شنبه ۹ آبان ۱۳۹۶ ۱۲:۱۷
    کد خبر :135543

عشق نافرجام پسر نوجوان افغانستانی به زن میان‌سال ایرانی منجر به شکایت زن و صدور حکم مجازات برای هر دو نفر شد.

یک‌سال قبل زنی ٤٧ساله به مأموران پلیس شکایت کرد و مدعی شد ازسوی پسری جوان به‌نام رامین تهدید به اسیدپاشی شده‌ است.

این زن گفت: رامین نوجوانی ١٨ساله ‌است، ما در خیابان با هم آشنا شدیم و رامین دنبال من آمد و به من ابراز علاقه کرد. از آنجایی که سال‌ها بود تنها زندگی می‌کردم و دلم می‌خواست با کسی حرف بزنم، با رامین ارتباط برقرار کردم، اما بعد متوجه شدم، رامین عاشقم شده ‌است. او مدام می‌گفت من را دوست دارد و می‌خواهد با من ازدواج کند درحالی‌که ٣٠سال از او بزرگ‌تر بودم و این اتفاق غیرممکن بود. یک‌روز به رامین گفتم دیگر نمی‌خواهم به این رابطه ادامه بدهم و از او خواستم دیگر با من تماس نگیرد؛ حالش خیلی بد شد و گفت نمی‌تواند من را ترک کند مدت‌ها باهم کشمکش داشتیم، می‌خواستم او را از خودم دور کنم تا شاید دنبال زندگی خودش برود و با دختری که هم‌سن خودش است، آشنا شود و ازدواج کند. اما رامین دست‌بردار نبود.

دراین‌میان متوجه شدم او به من دروغ گفته ‌و ملیت واقعی خودش را پنهان کرده ‌است؛ رامین به من گفته‌ بود ایرانی است و از آنجایی که جوانی قدبلند و مومشکلی بود، حرفش را باور کرده ‌بودم. او اصلا شبیه افغان‌ها نبود و لهجه هم نداشت، همین موضوع را بهانه کردم و دیگر جواب تلفن‌هایش را ندادم تا اینکه برای من چند عکس فرستاد و گفت حالا که نمی‌خواهی با من ارتباط داشته ‌باشی عکس‌هایت را منتشر می‌کنم. با اینکه عکس‌ها متعلق به من نبود، اما قبول کردم با او صحبت کنم و گفتم می‌خواهی برایت چه کاری انجام دهم، او گفت که باید به من پول بدهی. چندباری پولی را که خواسته ‌بود، به او دادم تا اینکه گفت باید پنج‌میلیون‌تومان دیگر بدهی اگر این کار را نکنی باید با من رابطه داشته ‌باشی و اگر قبول نکنی روی صورتت اسید می‌پاشم. من هم تصمیم گرفتم موضوع را به پلیس گزارش بدهم.

باتوجه به شکایت این زن، رامین شناسایی و بازداشت شد. او گفت: از زمانی که به ایران آمدم تنها زندگی می‌کردم. دختران جوان زیادی بودند که می‌توانستم با آنها رابطه داشته ‌باشم و خیلی از این دخترها هم ایرانی بودند و از آنجایی که چهره من شبیه به هم‌وطنانم نبود و لهجه فارسی تهرانی داشتم، کسی به من شک نمی‌کرد و دختران ایرانی دربرابرم موضعی نداشتند، تا اینکه «سوگل» را دیدم. او زن میان‌سالی بود اما چهره‌ای جوان و بسیار جذاب داشت، ضمن اینکه خیلی مهربان بود و مهری که من از او می‌گرفتم از هیچ دختر جوانی نمی‌توانستم بگیرم؛ به‌همین‌دلیل به او دل بستم و عاشقش شدم.

من پسر جوانی بودم و فکر نمی‌کردم جوان‌بودنم باعث شود سوگل من را از خود طرد کند اما بعد از مدتی این کار را کرد و به من گفت دیگر نمی‌خواهد من را ببیند؛ این اتفاق زمانی افتاد که من احساس خوشبختی زیادی داشتم با اینکه سعی می‌کردم سوگل را برگردانم و دوباره با هم ارتباط داشته‌ باشیم. اما گفته‌های او را درباره اینکه اذیتش می‌کردم و او را تهدید به اسیدپاشی کرده‌ام، قبول ندارم چون من واقعا او را دوست داشتم و امکان نداشت بتوانم با خشونت نسبت‌به او برخورد کنم.

با صدور کیفرخواست و باتوجه به اینکه سوگل هم رابطه نامشروع با رامین برقرار کرده و این موضوع را پذیرفته بود، پرونده به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد و در شعبه هشتم مورد رسیدگی قرار گرفت. سوگل و رامین رابطه را قبول کردند اما رامین تهدید سوگل به اسیدپاشی و اخاذی از او را قبول نکرد. به‌این‌ترتیب، هرچند سوگل خود شاکی پرونده بود، اما به‌دلیل برقراری رابطه نامشروع به ٩٩ضربه شلاق و ١٢٠ساعت کار اجباری در یک مرکز خدماتی محکوم و رامین نیز به ٩٩ضربه شلاق و اخراج از خاک ایران محکوم شد.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید