تازه داماد در کرج اعدام شد / راز تازه عروس چه بود؟

    کد خبر :108741

تازه داماد که درجنايتي خونين دوستش را به قتل رسانده بود پس از محاکمه و تأييد حکم قصاصش در شعبه 32 ديوانعالي کشور، سحرگاه ديروز در ندامتگاه کرج به دار مجازات آويخته شد.
به گزارش آريا، اين درحالي بود که تلاشهاي مسئولان قضايي و زندان تا آخرين لحظه هاي قبل از اجراي حکم بي نتيجه ماند.
رسيدگي به اين پرونده از بيست و يکم دي سال 92 به دنبال ناپديد شدن پسر جواني بهنام شهروز – 25ساله- و اعلام موضوع ازسوي خانوادهاش به پليس، دردستور کار قرار گرفت.
همزمان باآغاز تحقيقات، مأموران پليس درتجسس ها، خودروي رها شده شهروز را نيزدر 5 کيلومتري جاده هشتگرد- کرج کشف کرده و در بررسي ها با آثار خون روبه رو شدند. در ادامه جست وجوها نيز جسد خونين شهروز هم چند کيلومتر دورتر از خودرويش در کنار جاده پيدا شد. بدين ترتيب موضوع به بازپرس وکارآگاهان جنايي کرج اعلام شد و بلافاصله تيم تحقيق راهي محل مورد نظرشدند. پس از تحقيقات مقدماتي جسد به پزشکي قانوني انتقال يافت. خودروي مقتول نيز براي بررسي به پليس آگاهي منتقل شد.
کارآگاهان جنايي که درپي يافتن سرنخي براي کشف راز جنايت مرموز بودند پي بردند قرباني ماجرا قبل از مرگ با فردي بهنام عباس – 21ساله- در ارتباط بوده است. بنابراين بلافاصله عباس دستگير شد وتحت بازجويي قرار گرفت. او در نخستين بازجويي گفت: «چند ماهي از ازدواجم سپري شده بود که دوستم شهروز به من گفت، همسرم قبل از ازدواجش با من، با او رابطه داشته است. بعد هم حرف هاي زشت و ناپسندي زد که مرا دگرگون کرد.
چون من همسرم را عاشقانه دوست داشتم و هرگز باور نمي کردم او قبلاً با دوستم رابطه داشته است. درحالي که خون جلوي چشمانم را گرفته بود تصميم گرفتم شهروز را بکشم. به همين خاطر پس از طرح نقش هاي با دوستم قرار گذاشتم. بعد از خوراندن آبميوه مسموم، شهروز را بيهوش کردم. آنقدر کينه وخشم وجودم راگرفته بود که قدرت تصميمگيري نداشتم. وقتي شهروز بيهوش شد درحاليکه گريه مي کردم او را با چاقو کشتم و پس از رها کردن جسد و ماشينش کنار جاده فرارکردم.

محاکمه تازه داماد
پس از اعتراف هاي هولناک تازه داماد و صدور کيفرخواست، پرونده عباس براي محاکمه به شعبه يکم دادگاه کيفري استان البرز به رياست قاضي رنجبر و دومستشار-يزدان پوروخنک دار-ارجاع شد.
در آغاز جلسه قاضي دهقان نماينده دادستان متن کيفرخواست را خواند. آنگاه اولياي دم (پدر ومادر) در جايگاه قرار گرفتند واز قضات دادگاه خواستار قصاص قاتل فرزندشان شدند. سپس متهم در جايگاه قرار گرفت و در دفاع از خود گفت: «شهروز به ناموس من توهين کرد. اما حالا که فکر مي کنم متوجه مي شوم من و او تاوان تصميمگيري عجولانه ام را مي دهيم. از وقتي بازداشت شدم روزها و شب هايم با کابوس مرگ همراه بوده است. و حالا از اولياي دم درخواست عفو و بخشش دارم. به جواني ام رحم کنيد. من قبول دارم که جنايت وحشتناکي مرتکب شدم اما تازه داماد هستم و هزار اميد و آرزو دارم و…»
پس از پايان اظهارات متهم، قضات پس از شور متهم را باتوجه به درخواست اولياي دم به قصاص محکوم کردند.

تأييد حکم اعدام
پس ازصدورحکم قصاص، قضات شعبه 32 ديوانعالي کشور نيز آن را تأييد کردند و سرانجام پرونده در اختيار شعبه ششم اجراي احکام به رياست قاضي محمد انبري قرار گرفت. اما باوجود تلاشهاي صورت گرفته، اولياي دم بر اجراي حکم قصاص تأکيد کردند.

لحظه هاي پراضطراب پاي چوبه دار
پس از انجام مراحل اداري مربوطه، مرد جوان اعدامي سحرگاه ديروز در ندامتگاه مرکزي کرج پاي چوبه دار رفت. اين درحالي بود که فتاحي- رئيس ندامتگاه- چند نفر ازمسئولان ندامتگاه و دادگستري به همراه رئيس شعبه ششم اجراي احکام دادگستري، همچنان به تلاش هايشان براي جلب رضايت از اولياي دم ادامه دادند. اما آنها به هيچ عنوان حاضر به گذشت ازخون فرزندشان نشدند.

آخرين حرفهاي قاتل قبل از اجراي حکم
فکر ميکني اعدام شوي؟
نميدانم. عمر دست خداست. ولي ميدانم کار اشتباهي کردم که البته به خاطريک لحظه عصبانيت وتصميم عجولانه بود.ولي از همان روز که دستم به جنايت آلوده شد روزها وشب هايم با کابوس مرگ همراه شده بود. مي دانستم که اعدام مي شوم.
چرا پدر و مادرت براي آخرين ملاقات در زندان حاضر نشدند؟
مرد جوان با شنيدن اين حرف اشک در چشمانش حلقه زد و گفت من بچه سر راهي بودم که در اختيار بهزيستي بودم. تا اينکه زن و مردي مرا به فرزندي قبول کردند. من در اين دنيا کسي را ندارم…
چرا آدم کشتي؟
الان ديگر براي اين حرف ها دير شده و فقط مي توانم بگويم پشيمان هستم. او درباره زنم چيزهايي گفت که بشدت عصباني ام کرد.
آيا درست مي گفت؟
نميدانم…..
همسرت کجاست؟
تقريباً شش ماه بعد از بازداشتم طلاق گرفت.
چرا دست به جنايت زدي؟
جاهليت وتصميم عجولانه….
آخرين حرفت چيست؟
مي دانم که ديگر مرا نمي بخشند اما اميدوارم به خاطر خدا يک ماه به من فرصت بدهند. و…

چرا قاتل پسرم را نبخشيدم
پدر مقتول نيز که منتظر اجراي حکم بود گفت: «اگر پسرم در درگيري کشته مي شد شايد قاتل را مي بخشيدم و از قصاصش مي گذشتم. اما او پسرم را با طرح نقشه قبلي بيهوش کرده و بعد با چاقو او را از پا درآورده است. اين نهايت بيرحمي است براي همين هرگز او را نمي بخشم و بايد اعدام شود.

جگرمان سوخته
مادر دلسوخته مقتول هم گفت: «اين جنايتکار، جگرم را سوزانده و هيچ وقت از حق قصاصم گذشت نمي کنم.»

درخواست رئيس ندامتگاه
در ادامه و دقايقي قبل از اجراي حکم، فتاحي- رئيس ندامتگاه مرکزي کرج- هم ضمن ابراز همدردي با اولياي دم بار ديگر آنها را به بخشش و گذشت از اعدام پسر جوان دعوت کرد. او گفت: «لذت بخشش از انتقام دل چسب تر است. اگر شما از حق اعدام خود گذشت کنيد اين به معناي آن نيست که قاتل از زندان آزاد مي شود. بلکه از نظر جنبه عمومي محاکمه مي شود ومطمئن باشيد در اين رابطه قانون تدابير لازم را اتخاذ کرده است. و اينگونه او مجازات مي شود.»
انبري رئيس شعبه اجراي احکام نيز از آنها خواست که به خاطرخدا قاتل را ببخشند. اما آنها تحت هيچ شرايطي حاضر به گذشت نشدند.
بنابراين پس از خواندن حکم قصاص، قاتل پاي چوبه دار ايستاد. سپس پدر مقتول طناب دار را به گردن عباس انداخت و لحظاتي بعد هم حکم قصاص اجرا شد.

فرجام تصميمهاي عجولانه وخشم کنترل نشده
زهره ندافي- روانشناس- درباره اين پرونده تلخ و موارد مشابه گفت: بسياري از بدعت ها و رفتارهاي خشونت بار به دنبال تصميم گيري ها و قضاوت هاي عجولانه اتفاق مي افتد که سرانجام خوشايندي در برندارد.افراد از همان دوران کودکي بايد ياد بگيرند که خشونت هاي خود را کنترل کنند و در مواقعي که عصباني هستند تصميمگيري نکنند.
ضعف مديريت رفتاري باعث اخلال در روابط وبروز مشکلات فرد مي شود. نکته اي که در بسياري از پرونده هاي جنايي شاهدش هستيم.
اگر فردي دراوج خشونت دست به جنايت زد يعني اينکه مديريت خشم را فرانگرفته است. به همين خاطر آموزش و فرهنگ سازي در رابطه با اين موضوع مي تواند بسيار کارساز باشد و بخش عمده جنايت هاي خونين و وقايع مشابه را کاهش دهد.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید